مالهکشی قصاوتبار آخوندی
عمله و اکرهٔ مقام عظمای ولایت هر چه بیشتر تلاش میکنند این قضیهٔ موشک زدن به هواپیمای اوکراینی را رفع و رجوع کنند، بوی گند قضیه بیشتر درمیآید!
عقلکل نظام و عمود ناقص خیمهٔ ولایت که این روزها بنا بر قانون دیاپازون، از لرزش زمین زیر پایش، خودش هم به ارتعاش درآمده، در خطبههای سیرک هفتگی ولایی، بهطور مشخص خواهان «کژ» ندادن این موضوع شد! در گامی فراتر، حتی کسانی را که پیگیر «حادثه»ی «سقوط!» هواپیما هستند، «احساساتی، فریب خورده و تحت تاثیر رسانههای بیگانه» خواند.
اما همین عقلکل «منتسب به وحی!» فراموش کرد برای دستیابی به سکوت و خفقان عمومی ایدهآل، اول باید به آروارهٔ عوامل ولایی خودش پوزهبند بزند که بیشتر از این درصدد مالهکشی «گند بالا آمده» بر نیایند و اوضاع را خرابتر از آنچه هست نکنند.
معضل حاد آیکیو با امام نمایش جمعه اصفهان!
جمعهبازارهای سراسر کشور با سخنوران ولاییاش یکی از معادن و منابع تولید تناقض «خشم ـ خنده» یا همان «خندهٔ از سر عصبانیت» برای مردم ایران بوده است. امثال آخوند ملاحسنی یا بلاهتهای امامجمعههای رشت و تبریز و والی ولایت خراسان، علمالهدی، هم اینگونه به شهرت دست یافتهاند. اما گهگاه رقبایی هم برای این حضرات پیدا میشود که حتی شاید برای چندی به صدر جدول صعود کرده و در قامت مدعی ظاهر میشوند.
آخوند طباطبایینژاد از این دست «درخشش!»های ناگهانی زیاد دارد. وی پیشتر در ۲۱خرداد ۹۵ مدعی شده بود که عکسگرفتن «اروپایی» مانند زنان ایرانی کنار زایندهرود، باعث خشک شدن این رودخانه شده است! و اینگونه واکنشهای باندهای درونی نظام را هم برانگیخته بود. طبعاً به خرجش هم نرفت که پس چرا رودخانههای خود اروپا خشک نمیشود! اما گویا مدتی از اینکه نتوانسته به صدر جدول مهملبافان نظام برسد ناراحت بوده و چنان طاقتش طاق شده که این هفته که دست بر قضا خود «عمود ناقص خیمه» به میدان آمده بود، او نیز به میان گود پرید و آن «جسم علیل» را به چالش طلبید!
گل به خودی یا قتل پدر؟! مالهکشی قساوتبار اما ناشیانه
طباطبایینژاد نهایت نبوغ«!» آخوندی خودش را بهکار بست تا در راستای منویات ولایت، اسب بلاغت را بتازاند، اما با بلاهت خاصی فقط خامنهای را «سوزاند»!
وی که همچون سایر چماقپرستان ولایتمدار، روی «طبیعی» جلوه دادن فاجعهٔ کشتار ۱۷۶انسان متمرکز است، ۲مثال «هوش!»ـمندانه زد و ۸میلیارد نفر روی کرهٔ خاکی را انگشت به دهان گذاشت.
مثال اول تنها قساوت و بیاحساسی آخوند جماعت را تداعی میکند. از آن جنس ناب که بنیانگذار دجالیت معاصر، یعنی خمینی زده بود! و در هواپیمای بازگشت به ایران تمام توصیف احساساش در یک کلمه خلاصه شد: «هیچ!»
طباطبایینژاد گفت: «...اولاً بدانید خطا از همه انسانها سرمیزند خطاست. خطا هم میدانید یعنی فکر میکند یک چیزی، یک چیز دیگه درآمد شما یک سیاهی را میبینید صیاد هستید تیر بهش میزنی به خیال اینکه شکار است بعد میبینی پدرت بوده خب زدی دیگه!... میشود»!
همین؟! خوب پدرت را با چی اشتباه گرفتی؟! خرس؟! گوسفند؟! بز کوهی؟! اصلاً تو که توان تشخیص پدرت را از یک چهارپا نداری، بهقول مقام عظمای ولایت محقر له، «غلط میکنید» که تفنگ شکار دست میگیرید!
حالا اگر آروارهٔ زیرین شما مانند این بندهٔ حقیر به سطح دریاهای آزاد سقوط نکرده، خودتان را سفت بگیرید. زیرا مثال دوم این موجود مفلوک، دیگر حجت را نه فقط بر تمام ولایتمعاشان، بلکه بر همهٔ تاریخ تکامل بیولوژیک، از سوپ اولیه تا بشریت معاصر تمام میکند.
وی در ادامهٔ درفشانیاش افزود: «...تو فوتبال یکی به خطا زد. گل را زد توی دروازه خودش... خطاست! نمیخواهد که بزند! زد»!
تلخکامی قضیه اینجاست که چنین جانور پلشتی این سخنان را دربارهٔ جان ۱۶۷«انسان» میزند، که بر مسندی حکومتی تکیه زده و بر جان و مال و ناموس این ملت سیطره دارد و بر گردهٔ مردم بیدفاع ایران سوار است.
این سخنان مشمئزکننده، همهٔ حرفی است که میتواند برای رفع و رجوع این جنایت بزند تا ولینعمت خودش را از مهلکهٔ سقوط شتابان درببرد. اما هر چه بیشتر میگویند، خشم انفجاری مردم ایران را بیشتر میکنند و عاقبت خویش را سیاهتر.
شاید خفه شدن اینچنین مدافعان ولایت، سود بیشتری برای ولیفقیه درگلماندهٔ نظام داشته باشد! چه بسا خامنهای همهٔ این مدافعان حرم بیت ولایت را در یک هواپیما دچار «خطای انسانی» کند تا هم یک جنازهگردانی «پرشور»تر بهدست آورد و هم از شر سخنان «دربار» ایشان خلاصی یابد. اگر این کار را نکند، مردم و مقاومت ایران برای این وظیفهٔ ملی ـ میهنی حاضر و آمادهاند!