سخن روز
در شرایطی که رژیم آخوندی در گرداب بحرانها بهدور خود میچرخد و برونرفتی نمییابد، جنگ و دعوا بر سر نمایش انتخابات مجلس ارتجاع که موعد آن دوم اسفند است، روزبهروز بالاتر میگیرد. از یکسو خامنهای در تلاش است با اهرم شورای نگهبان تا آنجا که ممکن است باند رقیب را از صحنه جارو کند؛ چنانچه تیغ حذف و تصفیهٔ شورای نگهبان خامنهای، بهطور بیسابقهای بهکار افتاده تا جاییکه حتی ۹۰تن از اعضای مجلس کنونی را رد صلاحیت کرده است.
در ادامه باند خامنهای، روحانی را که بهاین رد صلاحیتهای گسترده اعتراض کرده بود، زیر ضرب گرفته است. شورای نگهبان طی بیانیهای به روحانی هشدار داد که «سنجیدهتر سخن بگوید» و خاطرنشان کرد که «تحت تاثیر فشارها قرار نمیگیریم». در مجلس ارتجاع نیز روحانی را آماج دشنامهای خود قرار دادند تا سایرین حساب کارشان را بکنند. آخوند ذوالنوری با یادآوری «خندهٔ وقیحانه» و «نمک بر زخم مردم پاشیدن» روحانی در جریان افزایش قیمت بنزین به او گوشزد کرد «بابت این فریب یا ناروا از مردم عذرخواهی» کند. آخوند پژمانفر، عضو دیگر باند خامنهای در مجلس ارتجاع نیز شورای نگهبان را مخاطب قرار داد که «چطور رئیسجمهوری که بیکفایت است و این را در دورهٔ ۴سال اولش اثبات کرد» تأیید صلاحیت کرده است؟!
باند روحانی نیز در مقابل در رسانههای خود ضمن تهدید به عدمشرکت در انتخابات، هشدار دادند که «اگر شورای نگهبان حاضر به تجدیدنظر نشود... دلیلی ندارد که در رقابتی از پیش باخته شرکت کنیم».(ستارهٔ صبح ۲۹دی)
در همین رابطه خامنهای در نمایش جمعهٔ ۲۷دی در حالیکه حضور ملت را مهمترین عامل اقتدار معرفی میکرد ـ که یکی از موارد آن شرکت در انتخابات است ـ بهباند رقیب در مورد «کمرنگ کردن و بیرونق کردن انتخابات» هشدار داد.
اما روشن است که باند رقیب کوتاه شدن دست خود از سهم قدرت و غارت را برنمیتابد. از اینرو آشکارا از مهندسی کردن انتخابات سخن میگوید و حتی با تصریح یا اشاره فاش میکند که خامنهای قصد دارد قالیباف را بهریاست مجلس آینده بگمارد. این باند همچنین خیز برداشته است تا با افشای پروندههای فساد و دزدی قالیباف در شهرداری تهران از طریق همسر و سایر بستگانش، او را مفتضح کنند.
نمایش انتخابات، همواره بحرانی برای نظام ولایت
انتخابات بهرغم نمایشی بودن آن در رابطه با مردم، اما در تعادلقوای باندهای مافیایی حاکم همواره یک عامل جدی در تشدید بحران درونی نظام بوده است. این پدیده از یکسو ناشی از عدمسنخیت ماهوی استبداد قرونوسطایی ولایت فقیه با سازوکارهای دنیای معاصر، از جمله انتخابات است. از سوی دیگر از نظر سیاسی، در جنگ قدرت جاری در رأس رژیم، همواره یک سرفصل در تقسیم سهام قدرت و غارت است؛ بهویژه شکافهایی که در حاکمیت ایجاد میشود فرصتهایی برای مردم و مقاومت ایجاد میکند تا بر دزدان حاکم و غاصبان حق حاکمیت ملت، بتازند. کما اینکه قیام سال ۸۸ بهطور مستقیم و قیام دیماه ۹۶ بهطور غیرمستقیم بر بستری از جنگ قدرت و بحران درونی رژیم پدید آمدند و اوج گرفتند.
اکنون نمایش انتخابات اسفند ۹۸ در حالی بهروی صحنه میآید که رژیم بسا از سال ۸۸ و سال ۹۶ متشتتتر، پرشکافتر و بحرانزدهتر و جامعه نیز انفجاریتر است.
قیام آبان و ادامهٔ آن در دی ۹۸ بهطور مستقیم و مشخص، شخص خامنهای را هدف گرفته و او را در ضعیفترین موقعیت خود قرار داده است. قیام مردم عراق و لبنان هم عمق استراتژیک نظام را بهلرزه در آورده است. این در حالی است که خامنهای بازوی اصلی خود برای مهار اوضاع در منطقه را با هلاکت قاسم سلیمانی از دست داده است. فاجعهٔ انهدام هواپیمای مسافربری توسط سپاه پاسداران که ناظران سیاسی آن را با فاجعهٔ چرنوبیل و نقش آن در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مقایسه میکنند، رژیم را در بیسابقهترین بحران در ارتباط با جامعه جهانی قرار داده است. تحریمهای فزاینده و تشدید شونده رژیم را به آستانهٔ خفگی رسانده و نه تنها هیچ کورسوی امیدی برای تخفیف آن دیده نمیشود، بلکه اکنون اروپا نیز مکانیزم ماشه را فعال کرده است. این وضعیتی است که روحانی پیاپی آن را سختترین دوران در حیات ننگین ۴۰ساله رژیم آخوندی عنوان کرده است.
در چنین شرایطی است که نمایش انتخابات روی صحنه میآید. اگر خامنهای تا این اندازه ضعیف و ناتوان نبود ترجیح میداد این نمایش را تا زمان بهدست آمدن یک تعادل نسبی، بهعقب بیاندازد. اما او بهتر از هر کس میداند که زمان، دشمن اوست و هر چه میگذرد شرایط سختتر و بحرانها شدیدتر میشوند. ضمن آنکه برگزار نکردن انتخابات معنایش شرایط اضطراری است که اگر چه واقعاً هست، اما خامنهای نمیخواهد به آن اعتراف کند. بنابراین او به استقبال نمایشی میرود که در واقع یک جراحی مرگبار است و چنانکه خودش در نمایش جمعهٔ اخیر گفت نگران است که «مبادا دشمن بتواند در این زمینه خواسته خودش را تحقق ببخشد».
روشن است که دشمن کسی جز مردم قیامکننده و مقاومت ایران نیست که خواستهشان هم بهروشنی سرنگونی و از ریشه برکندن تمامیت نظام حاکم است. در همین حال شدتیافتن بحران درونی نظام بر سر نمایش انتخابات، مسیر سرنگونی را هر چه بیشتر هموار میسازد.