شکاف بین جامعه و حاکمیت < >دور بیتوقف و متزاید شکاف
دور متزاید شکاف بین جامعه و حاکمیت را با تسلسل قیامها شاهد بودهایم و در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی، این شکاف بر اثر رو شدن یک دستگاه ارتزاقکننده از دروغ و فریب طی عمر سلطهاش، شتاب بیشتری گرفت و عمق ژرفتری یافته است.
این شکاف در تمام زمینههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در حال تعمیق شدن است. اکنون خودیهای نظام هشدار «دوقطبی» شدن ایران را میدهند. اکنون خودیهای نظام، بسیج دجالگرانه برای جمعیتسازی و اعتبار بخشیدن به نظام را پوشالی و اوباشگری تفسیر میکنند.
ویژهگیهای دو مسیر، دو جبهه، دو قطب
واقعیت این است که دوقطبی شدن ایران بهمعنای تعمیق فاصله بین جامعه و مردم با حاکمیت و رو آمدن دو خواسته و دو برنامه برای آیندهٔ ایران، سالهاست که مسیر اکثریت مردم ایران و نظام ولایت فقیه را از هم جدا نموده است. اکنون اما مقابلهٔ این دو مسیر، بحران موجودیت حاکمیت آخوندها را رقم میزنند. واقعیتی که سنگینی بروز و تشدید آن به درون نظام و استمرارطلبان و مبلغان حفظ آن سرایت کرده و موجب «هشدارهای جدی» شده است.
عباس عبدی که در این ایام مدام در پی مهیا کردن حواشی نظام برای آبروداری نمایش انتخابات اسفند است، طی یادداشتی در شمارهٔ ۱ بهمن ۹۸ روزنامه شهروند، شتاب گرفتن تعمیق شکاف بین مردم و حاکمیت و تبدیل آن به یک چالش بزرگ را هشدار میدهد. وی که این چالش را «تنش روانی» وصف میکند تا از بار سیاسی آن کم نماید، هشدار میدهد که: «تحمل این حد از تنش روانی برای مردم عادی که سهل است، برای فعالان سیاسی نیز قابل تصور نیست. این هشداری جدی است... مردم با اینگونه مسائل فقط در یک جبهه مواجهه ندارند، بلکه نگاه آنان به آیندهای است که همراه با امیدواری نیست».
در ادامه شاهدیم که هر تحولی این روزها در ایران روی دهد، علاوه بر ایجاد چالش بزرگ علیه نظام، به «دوقطبی» شدن نیز میانجامد؛ چرا که این تحولات در بستر دو جبهه متعارض و نافی یکدیگر رخ میدهند؛ جبههٔ مردم، جبهه حاکمیت. از طرفی خصلت شتابگیرندهٔ این «دوقطبی» شدن، از مشخصههای آثار قیام آبان ۹۸ و سپس آثار سقوط هواپیما میباشد که لاجرم از جبههٔ نظام کنده شده و تعادل دوقطبی شدن را به جانب مردم سوق میدهد:
«مشکل دیگر قطبیشدن شدید جامعه است؛ اینکه در فاصلههای کوتاهی از حوادث آبان به ترور سردار سلیمانی و مراسم آن و سپس حوادث کرمان و حمله به پایگاه آمریکا و سپس سقوط هواپیما و اعتراضات پس از آن و اکنون تشدید تنش در روابط خارجی برسیم، حکایت از وجود دوقطبیهای خطرناکی است که در دل جامعه وجود دارد. سخنانی که برخی از افراد در صدا و سیما زدهاند و دیگران را دعوت به رفتن از کشور میکنند، یا اعتراضات هنرمندان و تحریم برنامههای رسمی و نیز پاسخهای متقابل به آنها، جملگی نشانگر آن است که جامعه در حال قطبیتر شدن است. جامعه دوقطبی لنگرگاهی برای شهروند عادی ندارد. او را از وضع معمول خارج و مجبور میکند که به سوی یک قطب برود و خود را در شرایط ستیز با قطب مخالف قرار دهد». (همان منبع)
اقتصاد متمم سیاست و هر دو مکمل دو قطب
از سوی دیگر ناتوانی نظام آخوندی را برای جلوگیری از تشدید این دوقطبی شدن، در کف زندگی مردم شاهدیم که هر روز بحرانیتر از قبل میشود. زمینهای که باید آن را جنایت اقتصادی بهمثابه مکمل جنایت سیاسی نامید. زمینهای که موجب بروز بحرانهای متعدد در تمام زمینههای دیگر حیات اجتماعی شده است. زمینهای که نظام آخوندی همچون زمینهٔ سیاسی، چهار دهه است که دربارهٔ علل آن دروغ تحویل مردم میدهد.
اکنون همهٔ مردم ایران و حتی دولتهای خارجی میدانند که ریشهٔ بحرانهای لاعلاج اقتصادی در ایران ناشی از خاصهخرجیهای جنایتکارانه خامنهای در چاپیدن از سفره و جیب مردم و هزینه کردن در توسعهطلبی تروریستی برای «هلال شیعی» نظام است. این زمینه هماکنون بدل به پایه قدرتمند دوقطبی شدن گردیده است: قطب اشرافیت بیحد و اندازه کل نظام آخوندی و قطب محرومان و بیچیزان جامعه که اکثریت مردم را شامل میشود. به عدد و رقم این دوقطبی شدن وقتی بیشتر دست مییابیم که جنگ قدرت گرگها باعث میشود کارنامهٔ هم را به رخ بکشند. روزنامهٔ کیهان در شمارهٔ اول بهمن ۹۸ در یک جنگ باندی با دولت روحانی، بیلانی را ارائه میکند که فقط گزارش فلج شدن زندگی برای مردمان و پروار شدن افسارگسیختهٔ چپاولگری برای نظام را نشان میدهد: «افزایش ۲۲۶ درصدی قیمت مسکن، ۵ برابر شدن نقدینگی و عدم هدایت آن به فعالیتهای مولد اقتصادی، حقوقهای نجومی، واگذاری بنگاههای بزرگ اقتصادی به ثمن بخس به اسم خصوصیسازی، رها کردن بخش مسکن، چوب حراج زدن به ذخایر طلا و ارز، تعطیلی کارخانههای بزرگ و بیکاری بخش قابل توجهی از کارگران، گرانی سرسامآور کالاها و انفجار قیمتها در بخشهای مختلف».
آن که زنجیر میبافد، آنکه زنجیر میگسلد
در این دوقطبی شدن اجتماعی و سیاسی، مردم ایران راهی جز بیاعتمادی مطلق به نظام همراه با اعتراض و اعتصاب و شورش و تظاهرات و خروش و از دست دادن زنجیرهایشان را ندارند. راهحلی که هماکنون وجه بارز قطب جامعه را نشان میدهد. در آن سوی دیگر اما تنها راهحل، انقباض و تشدید بنبست و بیراهحلی است. یکی از این عرصههای بهلبشویی بنبست در بنبست و گره در گره، نظام بیعلمی و در هم و برهم بانکی است که حتی مجلس هم که وارد میشود، گرهش کورتر و بنبستش لاعلاجتر میگردد. یادآوری میشود بانکها همان منابع چپاولگر حکومتمداران و میدان سلطه و غارت سپاه پاسداران هستند که قیامآفرینان آبان بیشترین خشم و نفرت و خروش و شوریدنشان علیه این مؤسسات رانت و دزدی و استثمار و چپاول بروز نمود.
روزنامهٔ ایران ارگان دولت در شماره اول بهمن ۹۸ گزارشی از نظام بانکی ناجمهوری آخوندی درج کرده که فقط اثبات دو قطب کلانفاسد اختاپوس هزار سر و استثمارگر حکومتی و نیز کانون خشم مردم محروم را گواهی میدهد: «نظام بانکی در رنج است و آنقدر عدد قوانین زیاد شده که نظام بانکی هم نمیداند تکلیفش چیست. طرح تحول بانکداری اگر در مجلس تصویب شود؛ دیگر نمیتوان کاری انجام داد. با تصویب نهایی این طرح، نظام بانکی کشور به پایان میرسد...آقایان نباید به این افتخار کنند که صحبتهای اقتصاددانان را گوش نمیدهند. انکار علم اقتصاد، هنر نیست».
در ادامه گزارش این وضعیت، از قول ابراهیم شیبانی رئیس اسبق بانک مرکزی مینویسد: «بودجه امسال نگرانکننده است و هر وقت میخوانم سردرد میگیرم که چرا بودجه اینگونه نوشته شده است؛ این در حالی است که حقوق کارمندان را نمیشود صبر کرد تا ارز را فروخت».(همان منبع)
آزمون اعتبار حقیقی هر قطب چیست؟
باید به عرصهای دیگر از دوقطبی شدن تمامعیار ایران اشاره کرد که از قضا رژیم همیشه تلاش کرده است با روشهای مافیایی تبلیغاتی و صرف کلانهزینههای سرسامآور، آن را به جیب نظام و اعتبار ناداشتهاش بریزد. رژیم آخوندی در ۴۱ سال گذشته همواره با دجالیت فوق تصوری حضور جمعیت انبوه را وجهه اعتبار نظام معرفی کرده است؛ در حالی که هر جمعیتی که پیرامون خود میچیند، چتر حکومتی شامل امنیت، تردد، وعدههای غذایی، اختصاص امتیازهای ویژه و...را برایش مهیا و تأمین میکند. از سویی مخالفان و حتی منتقدان این نظام کوچکترین امنیت و تضمین برای یک اعلام حضور از پیش تعیینشده ندارند و سر از زندان و تبعید و اعدام درمیآورند.
این روش جاری مبتذل و عوامفریبانه آنقدر مضحک بوده و هست که اکنون خودیهای نظام هم به آن تسخر میزنند. در آخرین نمونه در باب این فضیحتهای لو رفتهٔ تبلیغات آخوندی، صادق زیباکلام از خودیهایی که حاضر است برای حفظ جمهوری اسلامی «سلاح دست بگیرد و بجنگد»، در یادداشت کوتاه ۲۹ دی ۹۸ خود، از «صحنهآرایی» نظام مینویسد: «سالهاست که نظام حضور طرفدارانش را حجتی بر حقانیت و درستی سیاستهایش فرض میگیرد. اگر قرار شود که حضور جمعیت ملاک حق و باطل باشد، در آنصورت همانطور که نظام تمام تلاشهایش را بهکار میگیرد تا طرفدارانش را به خیابانها آورد، میبایستی به مخالفینش هم اجازه دهد تا آنها هم بتوانند مخالفتشان را نشان دهند، نه اینکه با یگان ویژه و قلعوقمعِ آنان، صحنه را فقط برای طرفدارانش بیاراید».
یادآوری میشود که رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران خانم مریم رجوی در سخنرانی گردهمایی سالانهٔ ایرانیان در پاریس در تیر ۱۳۹۶ بیان کرد: «کافیست رژیم آخوندها امنیت هواداران مقاومت ایران را تضمین کند تا در خیابانهای تهران تظاهرات کنند و آنگاه ببیند که چگونه سراپای نظامشان را جارو خواهند کرد»