سخن روز
روز سهشنبه ۱۷دی، مجلس ارتجاع در یک جلسهٔ علنی، یک طرح ۳فوریتی را به تصویب رساند که بر اساس آن ۲۰۰میلیون یورو بودجهٔ اضافی برای نیروی تروریستی قدس اختصاص داده میشود. پاسدار علی لاریجانی رئیس مجلس آخوندی اعلام کرد این مبلغ با اجازه شخص خامنهای است و برای دو ماه آخر سال ۱۳۹۸از «صندوق توسعه ملی» به نیروی تروریستی قدس پرداخت خواهد شد. وی گفت: «در سال ۹۹نیز بودجه کافی برای سپاه پاسداران در نظر خواهیم گرفت تا جریان مقاومت در منطقه با جدیت دنبال شود».
منظور از دنبال شدن جریان مقاومت، گسترش اقدامات تروریستی و جنگافروزانه در منطقه بهویژه در عراق و سوریه و لبنان و یمن است. قبل از این نیز دو میلیارد یورو از صندوق توسعه به افزایش بودجه دفاعی سال آینده اختصاص یافته بود.
لاریجانی همچنین بهطور مسخرهای گفت که بر اساس این مصوبه تمام اعضای پنتاگون و نیروهای نظامی آن جزو تروریستها محسوب میشوند.
در این اقدامات دستپاچگی و عجلهٔ رژیم بهروشنی دیده میشود که بند آوردن خونریزی یک بیمار بهشدت مجروح را تداعی میکند و نشاندهندهٔ تلاش برای بند آوردن جریان ریزش نیروهای بهشدت ضربه دیده نظام است. در ضمن اعتراف به این واقعیت است که این نیروها صرفاً بند پولی هستند که از جانب رژیم و به قیمت فقر و گرسنگی مردم ایران به جیب آنها میریزد.
به اعتراف یک عضو مجلس ارتجاع که حرفهایش در روزنامهٔ همدلی (۱۷دی) به چاپ رسید: «مقرر شده است این طرح ۳فوریتی... در لبیک به فرمایشات (خامنهای) تصویب شود».
همزمان آخوند جنتی رئیس و کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان هم در مجلس ارتجاع حاضر شده بودند تا فیالمجلس کار را تمام کنند.
در جریان تصویب این مصوبه نیز اعضای اصطبل ولایت عربده «انتقام سخت» سر میدادند. اما بهنظر میرسد که این مصوبهٔ ۳فوریتی، برای پر کردن جای خالی همان «انتقام سخت» باشد
مخاطب این مصوبه کیست؟
اولین مخاطب پاسداران و بسیجیها و بهویژه وابستگان و مزدوران داخلی و خارجی نیروی تروریستی قدس هستند که احساس میکنند با هلاکت قاسم سلیمانی فاتحهٔ نیروی قدس خوانده شده و آنها هم بیکس و یتیم شدهاند.
مخاطب بعدی قاعدتاً بایستی آمریکا باشد. اما روشن است که این تهدیدها کسی را نمیترساند. زیرا اگر رژیم تصمیم خود را برای یک اقدام بهقول خودش کوبنده و مرگبار گرفته بود، نیازی به این نمایشها و مانورها نبود. از قضا تلاش میکرد مانند هر طرح و عملیات نظامی دیگر از اصل غافلگیری استفاده کند.
بنبست نظام در «پاسخ دادن» یا «پاسخ ندادن»
اما این سخن بهمعنی آن نیست که رژیم به کلی از ایدهٔ انتقام و ضربه متقابل دست کشیده باشد. چرا که به گفتهٔ مهرهها و رسانههای رژیم، جواب متناسب ندادن، بیشتر از جواب دادن و جنگ برای رژیم خطرناک است؛ کما اینکه حسن نصرالله سرکردهٔ حزبالشیطان گفته است: «اگر ترور حاج قاسم... عادی بگذرد مطمئن باشید آغاز خطرناکی خواهد بود همه محور مقاومت... (بخوانید تروریستهای رژیم در منطقه) به یک تونل ناکجاآباد خواهد رفت!» (تلویزیون رژیم-۱۵دی)
در واقع خامنهای بر سر یک دوراهی مرگبار «پاسخ دادن» یا «پاسخ ندادن» هنوز نتوانسته تصمیم نهایی بگیرد. اما تا همین جا برای این اقدام نمایشی نیز ناچار است بهای سنگینی بپردازد.
نخست آن که در شرایط انفجاری جامعه باید پاسخ تودههای محروم و گرسنه را بدهد که چرا فقط در تأمین نیازهای مردم و پرداخت حقوق کارگران ورد «ندارم ندارم» میگیرد. اما وقتی پای جنگافروزی و تروریسم به میان میآید باز هم از ربودن نان از سفرهٔ محقر محرومان و زحمتکشان و کندن از گوشت تن آنها ابایی ندارد.
معنای این اقدام رژیم
دوم این اقدام یک بار دیگر ماهیت تروریستی رژیم و اینکه تا کجا حفظ و نگهداری مزدوران تروریستش واجد اهمیت میباشد، برای همگان روشنتر شد. بهطور مشخص این اقدام به هلاکت قاسم سلیمانی بر مشروعیت آن مهر تأیید زده و کشورهای اروپایی و منطقه را از رژیم دورتر خواهد ساخت. بهویژه این اقدام همزمان است با خروج رژیم از برجام که روشن میسازد خامنهای از سودای خود برای رسیدن به بمب اتمی دست بر نداشته است.
این همه دستپاچگی و شتاب رژیم و متوسلشدن به طرح ۳فوریتی که به گفتهٔ لاریجانی در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه نداشته یکبار دیگر روشن میسازد که هلاکت قاسم سلیمانی بهمثابه یک زلزلهٔ ۹ریشتری تمام رژیم را تکان داده و آنرا سراپا در وحشت سرنگونی فرو برده است. بهویژه آن که نابودی قاسم سلیمانی بیانگر فرو ریختن عمق استراتژیک نظام، آغاز فروپاشی نیروی تروریستی قدس، مهمترین بخش سپاه پاسداران، این ستون اصلی نگهدارندهٔ رژیم است.
این وضعیت در شرایطی است که رژیم هر روز و هر لحظه در انتظار فوران آتشفشان قیام است.