سخن روز
در شرایط اوجگیری بیسابقهٔ بحرانها، خامنهای بهطور نادری نمایش جمعهٔ ۲۷دیماه را خود برعهده گرفت. یکی از روزنامههای حکومتی(جهان صنعت ۲۸دی) این حضور خامنهای را «تلاش برای بازسازی روانی جامعه» خواند و افزود: «تنشهای بسیار زیادی از لحاظ روحی بر مردم وارد شد... بازسازی روانی هدف اصلی رهبری بود» که معنای روشن این سخنان بازسازی روحیهٔ از هم پاشیدهٔ نیروهای رژیم است.
خامنهای چقدر در این هدف موفق بود؟
اظهارات خود خامنهای پاسخ بخشی از این پرسش است. او تلاش کرد ضعف و ذلت رژیم را با تأکید دجالگرانه بر قدرت خدا جبران کند. خامنهای گفت: «آنچه اتفاق افتاد کار هیچ عاملی جز دست قدرت خدا نمیتوانست باشد». وی در ادامه، هم نمایش مفتضح موشکپرانی به پایگاه آمریکا در عراق، هم هلاکت قاسم سلیمانی و هم سقوط هواپیمای مسافربری را کار خدا قلمداد کرد. تا به این وسیله خود را از قید پاسخگویی بهاین ضربات و شکستها خلاص کند.
خامنهای در ادامه ناچار شد با بیان اینکه «قدرت فقط قدرت نظامی نیست، اقتصاد کشور باید قوی شود» به بخشی از واقعیت ضعف و درماندگی رژیم اعتراف کند. وی افزود: «وابستگی به نفت باید تمام بشود و از وابستگی به نفت باید نجات پیدا کنیم».
وی در شرایطی از نجات از وابستگی به درآمد نفت سخن میگوید که بهطور واقعی درآمد نفتی در کار نیست. چرا که صادرات نفت از بالای ۲میلیون بشکه در روز بهحدود یکدهم کاهش یافته که تازه رژیم قادر نیست پول همین مقدار را هم وصول کند.
اما مسأله فراتر از درماندگی و خفگی اقتصادی، مقاومت مردمی و قیام است تا آنجا که حتی جهانگیری، معاون اول روحانی نیز اعتراف میکند: «در شرایطی هستیم که سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی ملت تنزل پیدا کرده، شوکی که در اثر اصابت موشک به هواپیمای مسافربری اتفاق افتاد امنیت روانی و امنیت ذهنی و امنیت اجتماعی مردم را دچار خطر کرده است».
روزنامههای رژیم نیز مینویسند: «امروزه اعتماد میان دولت و مردم به پایینترین سطح خود رسیده است».(آرمان ۲۸دی)
همین مقاله علت «بیاعتمادی» مردم یا در واقع تضاد آشتیناپذیر مردم با حکومت را بیان کرده و خاطرنشان میکند: «اگر در هر کجای دنیا چنین اتفاق بیسابقهای(سقوط هواپیمابر اثر اصابت موشک) رخ میداد حداقل چندین مسئول بازداشت و تعداد زیادی از مسئولان ردهبالای کشور استعفا میدادند».
البته ولیفقیه ارتجاع ضعیفتر و شکنندهتر از آن است که حتی بتواند یکی از سرکردگان سپاهش را بهخاطر این موضوع برکنار کند یا حتی در علن توبیخ کند. برکناری و توبیخ که سهل است، دیکتاتوری به تهخط رسیدهٔ آخوندی آنقدر متزلزل است که خامنهای حتی نتوانست در سخنرانی خود بهصراحت مسئولیت سقوط هواپیما را برعهده بگیرد و حتی با بیان اینکه «در این حادثه ابهامهایی وجود دارد» علامت داد که در اندیشهٔ پسگرفتن اعتراف و حاشا کردن شلیک به هواپیما است. چرا که از آن بیم دارد که هر گونه اظهار ضعف، جرأت و جسارت جوانان شورشی و مردم بپاخاسته را در تهاجم به رژیم مضاعف کند. اما واقعیت این است که بیاعتنایی سنگدلانهٔ خامنهای، هم به از دست رفتن جان ۱۷۶انسان بیگناه در فاجعهٔ انهدام هواپیمای مسافربری و هم زیر دست و پا رفتن و مرگ حدود ۸۰نفر از مردم در کرمان در نتیجهٔ ازدحام ساختگی در جنازهگردانی قاسم سلیمانی، انگیزهای قوی برای مشتعل کردن خشموکین مردم ایران است؛ مردمی که فریاد میزنند: «این همه سال جنایت، مرگ بر این حکومت»!
دغدغهٴ اصلی خامنهای
روشن است که هدف خامنهای از بازسازی روحیهٔ نیروهایش تجهیز آنها برای مقابله با مبرمترین تهدید نظام، یعنی امواج پیاپی و فزایندهٔ قیام است. اما این تلاش هم بهجهت آن که خامنهای خود آماج اصلی خشم و تنفر عمومی است و هم بهعلت عمق تضاد مردم با حاکمیت، سرنوشتی جز شکست نمیتوانست داشته باشد. سیر قیام از ۸۸ تا دی ۹۶ و تا آبان و دیماه ۹۸ مسیری را رسم کرده که خود روزنامههای حکومتی با نگرانی اعتراف میکنند: «اعتراضات در قالب خود رشدی فزاینده داشته و سیکل مداوم آن از نظر زمانی کوتاهتر گردیده و بههمان میزان ماهیت و خاستگاه اعتراضات از منطق به اوج هیجان و نقطه انفجاری خود رسیده است».
به این ترتیب خامنهای نه تنها کمکی به بازسازی روحیهٔ درهمشکستهٔ نیروهایش نکرد بلکه بیشازپیش ضعف و درماندگیاش را بهنمایش گذاشت. از جمله آنجا که با اعتراف بهضعف کنونی رژیم گفت: «تنها راه در پیش پای ملت ایران عبارت است از قوی شدن، باید تلاش کنیم قوی بشویم». اما اینکه چگونه میتوان قوی شد و چگونه میتوان مقاومتی را که هر روز پرتوانتر بهپیش میرود، مهار کرد، مسألهای است که نه خامنهای و نه هیچ یک از سردمداران رژیم پاسخی برای آن ندارند.