تمامی علائم و نشانهها سخن از آن دارند که دیکتاتوری مطلقه ولیفقیه در پایان عمر ننگینش، تنها راهکار برای خروج از بحرانهای لاعلاج داخلی، منطقهای و بینالمللی را در افزایش شدید سرکوب و ترور میبیند.
با نگاهی به روند شتابان این واقعیت از بهار امسال و شکست سه طرح تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران در آلبانی، فرانسه و آمریکا و همچنین اعدام سه هموطن کرد در سیاهچالهای رژیم و یا موشکباران دفاتر احزاب کردی در خاک عراق، بهخوبی میتوان به این واقعیت که تمامی باندهای رژیم بر سر موضوعی بنام «سرکوب جامعه» به توافق اصولی رسیدهاند، پی برد.
اگر تا دیروز این آخوند شیاد روحانی بود که با بزک کردن چهره کریه خود در پشت طرح قلابی «حقوق شهروندی» تلاش میکرد تا دیکتاتوری خونریز خامنهای را از مهلکه سرنگونی برهاند، اکنون و باگذشت قریب یک سال از مهندسی انتخابات و آن رای و رای کشیهای قلابی، پردهها را کنار زده و در یک همکاری تنگاتنگ میان «وزارت اطلاعات، شورای امنیت ملی و وزارت خارجه» دست به صدور ترور و کشتار در خاک اروپا و آمریکا بزند.
دیکتاتوری ولیفقیه که اکنون در داخل کشور با قیام مردم و افزایش فعالیتهای کانونهای شورشی روبرو شده و در حالیکه تودههای بجان آمده از هر فرصتی برای به چالش کشیدن کل نظام استفاده میکنند، به اشتباه بر این باور است که به مانند دوران پایانی شاه، خواهد توانست با افزایش سرکوب، عربدهکشی، لشکرکشیهای خیابانی، جابجایی مهره ها و یا با بگیر و ببند های پلیسی و امنیتی کردن کشور، وضعیت بحرانی رژیم را مهار نموده و بدین سان جامعه را منکوب نمایند.
بدین سان باید اذعان نمود که پیام ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته در پشت این سیاست همان «اعلام جنگ» به مردم ایران و جامعه بینالمللی، خونریزی، تروریسم و نقض حقوق بشر در جای جای این گیتی میباشد.
واقعیت این است که خامنهای بعنوان مسئول تمامی فجایع و جنایات در ایران، اکنون در تمامی زمینهها بازی را باخته است. نیمنگاهی به شکست سیاستهای مخرب رژیم در منطقه که اکنون با قیام مردم در کشورهای همسایه و اسلامی روبرو شده و یا در داخل کشور که اکنون به بروز چالشهای معیشتی، اقتصادی، مالی و بحرانهای حاد اجتماعی و فرهنگی در جامعه راه برده است، ضعف و ناتوانی حکومتیان برای مدیریت بحرانها، به موازات رشد فساد گسترده دیگر رمقی برای رژیم باقی نگذاشته است.
بدین سان است که «عمود خیمه نظام» ناچار به دادن «هشدار پشت هشدار» بوده و تلاش میکند تا با خواندن روضههای «صد من یک غاز» و با صدور ترور، شلیک موشک، اعدام و افزایش سرکوب به نیروهای بهشدت روحیه باخته و زهوار دررفته خود قوت قلب بدهد.
بمبگذاری و یا شلیک موشک به خاک کشورهای همسایه نه نشانه اقتدار و قدرت، بلکه ادلهای بر «ضعف و ناتوانی» حکومتی است که تمامی تخممرغهای خود را در «قمار» با سیاست مخرب دیگری بنام «مماشات» گذاشته است. در این راستا این مردم و مقاومت ایران هستند که باید بهای “۱۸ میلیون یورو «کمکهای مالی و اقتصادی به دیکتاتوری خامنهای را پرداخت نمایند. تشویق آخوندهای خونریز که سودای «ام القرا» و اتحاد جماهیر در منطقه تا شاخ آفریقا را در سر دارند، سیاستی بغایت غلط و محکوم به شکست است.
همچنین در سایه سکوت و بیتفاوتی این سیاست بهویژه در آستانه «دور جدید مذاکرات» است که خامنهای اکنون توان مجدد شلیک موشک زمین به زمین به عراق، یمن، سوریه را باز یافته و باز در سایه همین سیاست مخرب است که کیلو کیلو مواد انفجاری در چمدانهای دیپلماتیک بار زده و قصد نابودی مجاهدین و اعضاء مقاومت ایران را کرده است.
خانم جودی کورتن دارلینگ، یک نمایند شریف در پارلمان اروپا ضمن به چالش کشیدن این سیاست مخرب در توئیتی از جمله مینویسد: «شرمآور است که اتحادیه اروپا در رابطه با اعدامهای اخیر در ایران یعنی اعدام سه کرد که زندانی سیاسی بودهاند و حملات به اپوزسیون کردی در عراق سکوت کرده است. آیا ما حالا بهدلیل ترامپ، توان این را نداریم که حول حقوقبشر به ایران اعتراض کنیم؟ به ملاها دست باز دادن خطرناک است. (سایت مجاهدین خلق ۲۱ شهریور ۱۳۹۷)
بر منطق چنین چراغ سبزیها و پهن کردن فرش قرمز برای دیکتاتوری خونریز ولیفقیه است که اکنون خامنهای و آخوند روحانی بجای محکومیت و بجای به چالش کشیده شدن، فرصت بقاء داده میشود تا نه تنها مردم ایران، بلکه خاک دیگر کشورها را به «توبره» ببندند.
بمبگذاری علیه افراد بی گناه، طرح کامیونهای انفجاری علیه ساکنان لیبرتی و یا شلیک موشک به خاک کشور همسایه نه تنها نقض آشکار تمامی قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی و منطقهای و مستلزم محکومیت شدید میباشند، بلکه شایان ارجاع پرونده تمامی آنان به شورای امنیت است.