سخن روز
روز یکشنبه اول مهر ۹۷ روزنامه تایمز مالی طی مقالهیی نوشته بود که رژیم برای اینکه به حیاتش ادامه بدهد، بر سر یک دوراهی است، یا باید دست به اصلاحات ریشهیی بزند یا امتیازات کلان به آمریکا بدهد.
این که برخی از تحلیلگران خارجی بنا به دلائلی قابلفهم تلاش میکنند برای رژیم ولایت فقیه که در آستانه سقوط است راهحل ادامه بقا ارائه بدهند بیانگر عقب بودن این منابع از شرایط عینی ایران است.
راهحلهایی هم که ارائه داده میشوند همچون همین پیشنهادات تایمز مالی، در خوشبینانهترین صورت نشاندهنده عدمشناخت کافی آنها از ماهیت رژیم ولایت فقیه و عدماشراف به وضعیتی است که این رژیم در آن قرار گرفته است. با این حال بررسی همین پیشنهادات و ارزیابی اینکه رژیم چرا و به چه دلیل نمیتواند به هیچکدام از این راهحلها نزدیک شود تصویر بهتری از موقعیتی کنونی رژیم آخوندی به دست میدهد. در این نوشته میخواهیم بدانیم منظور تایمز مالی از اینکه رژیم برای اینکه باقی بماند؛
یا باید دست به اصلاحات رادیکال بزند
یا امتیازات کلان به آمریکا بدهد چیست؟
یا به عبارت دیگر معنی اصلاحات رادیکال و امتیازات کلان چیست؟
و رژیم در هر کدام از این دو راه چه کار باید بکند؟
نگاهی به یک فرمول قدیمی
این فرمول البته یک بحث شناخته شده است که هر رژیمی در جهان سوم برای اینکه بتواند بقا و دوام داشته باشد، یا باید به مردم خودش متکی باشد و یک نظام دموکراتیک باشد یا وابسته به قدرت خارجی باشد. مثل رژیم شاه که همه میدانستند وابسته به آمریکاست.
این که منظور از اصلاحات رادیکال چیست؟ این هم امر شناختهشدهای است که هر رژیمی که با بحران سیاسی و اجتماعی مواجه میشود، اول باید با اپوزیسیون و مخالفان خودش بهنحوی کنار بیاید. بنابراین، معمولاً اولین اقدام یک چنین رژیمهایی عفو عمومی و آزادی زندانیان سیاسی و بهرسمیت شناختن آزادی بیان و آزادی تجمعات و احزاب است.
نمونه عینی در بهار عربی
یک نمونهاش را در جریان بهار عرب در مراکش شاهد بودیم که نظام حاکم توانست با اصلاحاتی متناسب با رشد نیروهای سیاسی و اجتماعی این کشور، از مهلکه نجات پیدا بکند. امری که در ایران با این درجه از رشد تضاد میان مردم و حاکمیت مطلقاً امکانناپذیر است و این را تجربه این ۴۰سال بهخوبی نشان داده و مشخص است که رژیم قادر نیست حتی یک قدم و یک سانت به آن نزدیک گردد.
روی دیگر سکه
در مورد امتیازات کلان به آمریکا هم روشن است، یعنی تندادن به شروط ۱۲گانهای که وزیر خارجه آمریکا اعلام کرده است، مثل دست برداشتن از برنامهٔ موشکی و دخالتهای منطقهای. و این هم چیزی نیست که رژیم بتواند حتی یکی از این شروط را اجرا کند. در این مورد هم لازم نیست خیلی دور برویم، همین روحانی در سخنرانی خودش در مراسم بزرگداشت جنگ ضدمیهنی گفت که نه از موشکی دست برمیداریم و نه از دخالت یا بهقول خودش نفوذ در کشورهای منطقه.
اما رژیم ولایت فقیه در طریق اصلاحات واقعی، حتی یک قدم و یک سانت هم نمیتواند پیش برود.
چون که در قدم اول در هر اصلاحات واقعی، عفو عمومی است یعنی کاری که رژیم مطلقاً قادر به انجام آن نیست.
یکی از اعضای مجلس به نام کواکبیان روز یکشنبه اول مهر ۹۷ پیشنهاد عفو عمومی را مطرح کرده است! او گفته است: «ما یک عفو عمومی بدهیم، یک برنامهای ایجاد بکنیم که در این عفو عمومی آنها بتونند به کشور برگردند خیلی از نخبگان فکری ما، من آمارهایی شنیدهام تا ۲۰۰۰میلیارد دلار هم شنیدم سرمایه ایرانیان ما در خارج از کشور هست که ما برای ایجاد یک شغل معمولی توش ماندیم. خوب چرا از این سرمایهها استفاده نکنیم چرا زمینه ایجاد نکنیم که اینها بتوانند بهراحتی به کشور برگردند».
درک تفاوت فرهنگ و کلماتی که رژیم بهکار میبرد!
هر ناظری متوجه شده است که خود همین فرد، منظورش از عفو عمومی را روشن کرده و از عفوی میگوید که بر طبق آن ایرانیان صاحب سرمایه مقیم خارج کشور بتوانند به ایران بازگردند و قربانیان سرکوب رژیم در زندانها و یا دستگیر شدگان قیام را مدنظر ندارد. اما حتی همین هم از عهده این رژیم برنمیآید! کما اینکه چند نفری که فریب رژیم را خوردند و برگشتند دیدیم که رژیم آنها را برای باجگیری سیاسی از دولتهای غربی به گروگان گرفت و الآن سالهاست که در زندان هستند!
ثانیاً چه کسی و چه نهادی میخواهد اصلاحات کند؟ آیا ولیفقیه همانطور که شاه، انقلاب سفید کرد، میتواند؟! این ولیفقیه و این نظام حتی رئیسجمهور ۸ساله خودش از خاتمی و احمدینژاد تا رفسنجانی(تا وقتی که بود) و حتی همین روحانی که هنوز بر سر کار هست را نمیتواند تحمل کند؛ در حالی که این افراد، چیزی در کرنش به ولیفقیه کم نگذاشته و نمیگذارند.
آیا باند اصلاحطلب میخواهد رفرم کند؟ باندی که به اعتراف خاتمی بهاصطلاح لیدر این جریان، خودش معترف است که اول باید در خود اصلاحات و باند اصلاح طلب، اصلاحات باید صورت بگیرد و میگوید: « اصلاحات باید در ساختار خود بازنگری کند» و افزود: «آنچه مرا نگران میکند، این است که لحظه به لحظه امید در نخبگان و جامعه کمتر شود».
اصلاحاتی که خودش دم و دمبالچه همین رژیم و دستگاه سرکوب و چپاول آن است. و مردم حکم خودشان را در مورد آن، با شعار «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» صادر کردند.
ریزهخواری شیخ از تجارب شاه!
از تمامی اینها گذشته، این رژیم تجربه رژیم شاه را دارد و میداند که دست زدن به کمترین اصلاحی(حتی در حد عوض کردن یک وزیر) میتواند منجر به ایجاد شکافی شود که این رژیم را بسا سریعتر از رژیم شاه، از هم بدرد. بنابراین هرگز به این سمت نخواهد رفت.
اما بهرغم تمامی این نکات که رژیم بنا بر ماهیت خودش امکان همزیستی با آمریکا را ندارد و نمیتواند داشته باشد، ولی در همین لحظاتی که این سطور خوانده میشود، روحانی در آمریکاست! و بحثها و شایعاتی درباره مذاکرات مخفیانه رژیم با آمریکا مطرح است و از طرف دیگر ترامپ هم برای دیدار و مذاکره با خامنهای بهعنوان کسی که حرف آخر را در رژیم میزند، چراغ سبز داده است!
آیا با توجه به این فاکتها باز هم منطقی است که همچنان این راه را برای رژیم غیرعملی و ناممکن بدانیم؟
اهمیت درک ماهیت آخوند هنگام رویارویی با برخی مانورها
این بحثها و این مانورها همیشه بوده و خواهد بود. هیچکس فکر نمیکند که رئیسجمهور آمریکا که بحث ملاقات با خامنهای را مطرح کرده، ابهام یا توهمی نسبت به آن داشته باشد. اگر چه روزنامه تایمز مالی در مطلب خود با این عبارت که «سختسران درون رژیم به روحانی اجازه نخواهند داد، صحنهگردان این مذاکرات میانجیگری باشد». جای این را باز گذاشته که: خامنهای به روحانی اجازه صحنه گردانی نمیدهد و ممکن است خودش بخواهد این امر را پیش ببرد، اما این صرفاً یک فرض ذهنی است و در عمل مطلقاً امکانپذیر نیست. صرفنظر از بحث ماهیتی که اشاره کردم، خامنهای حتی بهلحاظ محاسبات معمول سیاسی هم قادر به چنین چیزی نیست و خودش قبلاً بارها از آن بهعنوان تنزل بیپایان نام برده و در یک سخنرانی در تاریخ ۲۵خرداد ۹۵ گفت: «این تنزل پایانی ندارد، همانگونه که اکنون بعد از موضوع هستهیی، موضوع موشکی را پیش کشیدهاند، بعد از موشک، نوبت به حقوقبشر میرسد، بعد از حقوقبشر، موضوع شورای نگهبان، سپس موضوع ولایت فقیه». بعد هم روی نتیجه این تنزل انگشت میگذارد و میگوید: «در نهایت قانون اساسی و حاکمیت اسلام مطرح خواهد شد». که منظورش پایان حاکمیت ولایتفقیه است.
دوراهی ذهنی و دوراهی عینی!
به همین علل باید دقت کرد هنگامی که در بحث درباره راهکارهای رژیم، از دوراهی صحبت میشود و اینکه واقعاً انگار ۲راه پیش روی رژیم هست. اما این ۲راه هم در واقع ذهنی و فرضی است. در عالم واقع هیچ راهی برای رژیم وجود ندارد. بهخصوص با توجه به قیام و شرایطی که پس از دیماه ۹۶ بر کشور حاکم شده است.
امروز دیگر بر همه روشن است و این را مهرهها و سردمداران و رسانههای رژیم هم میگویند و مینویسند که از هیچ طرف راهی نیست و وقتی از ناامیدی حرف میزنند، اشارهشان به همین واقعیت است. کما اینکه آخوند محمد خاتمی در همین صحبتی که اخیراً از او شنیدیم، ناگزیر اذعان کرد که:
«آنچه مرا نگران میکند، این است که لحظه به لحظه امید در نخبگان و جامعه کمتر میشود».
پست شده 18 hours ago توسط مهدي همداني
روز یکشنبه اول مهر ۹۷ روزنامه تایمز مالی طی مقالهیی نوشته بود که رژیم برای اینکه به حیاتش ادامه بدهد، بر سر یک دوراهی است، یا باید دست به اصلاحات ریشهیی بزند یا امتیازات کلان به آمریکا بدهد.
این که برخی از تحلیلگران خارجی بنا به دلائلی قابلفهم تلاش میکنند برای رژیم ولایت فقیه که در آستانه سقوط است راهحل ادامه بقا ارائه بدهند بیانگر عقب بودن این منابع از شرایط عینی ایران است.
راهحلهایی هم که ارائه داده میشوند همچون همین پیشنهادات تایمز مالی، در خوشبینانهترین صورت نشاندهنده عدمشناخت کافی آنها از ماهیت رژیم ولایت فقیه و عدماشراف به وضعیتی است که این رژیم در آن قرار گرفته است. با این حال بررسی همین پیشنهادات و ارزیابی اینکه رژیم چرا و به چه دلیل نمیتواند به هیچکدام از این راهحلها نزدیک شود تصویر بهتری از موقعیتی کنونی رژیم آخوندی به دست میدهد. در این نوشته میخواهیم بدانیم منظور تایمز مالی از اینکه رژیم برای اینکه باقی بماند؛
یا باید دست به اصلاحات رادیکال بزند
یا امتیازات کلان به آمریکا بدهد چیست؟
یا به عبارت دیگر معنی اصلاحات رادیکال و امتیازات کلان چیست؟
و رژیم در هر کدام از این دو راه چه کار باید بکند؟
نگاهی به یک فرمول قدیمی
این فرمول البته یک بحث شناخته شده است که هر رژیمی در جهان سوم برای اینکه بتواند بقا و دوام داشته باشد، یا باید به مردم خودش متکی باشد و یک نظام دموکراتیک باشد یا وابسته به قدرت خارجی باشد. مثل رژیم شاه که همه میدانستند وابسته به آمریکاست.
این که منظور از اصلاحات رادیکال چیست؟ این هم امر شناختهشدهای است که هر رژیمی که با بحران سیاسی و اجتماعی مواجه میشود، اول باید با اپوزیسیون و مخالفان خودش بهنحوی کنار بیاید. بنابراین، معمولاً اولین اقدام یک چنین رژیمهایی عفو عمومی و آزادی زندانیان سیاسی و بهرسمیت شناختن آزادی بیان و آزادی تجمعات و احزاب است.
نمونه عینی در بهار عربی
یک نمونهاش را در جریان بهار عرب در مراکش شاهد بودیم که نظام حاکم توانست با اصلاحاتی متناسب با رشد نیروهای سیاسی و اجتماعی این کشور، از مهلکه نجات پیدا بکند. امری که در ایران با این درجه از رشد تضاد میان مردم و حاکمیت مطلقاً امکانناپذیر است و این را تجربه این ۴۰سال بهخوبی نشان داده و مشخص است که رژیم قادر نیست حتی یک قدم و یک سانت به آن نزدیک گردد.
روی دیگر سکه
در مورد امتیازات کلان به آمریکا هم روشن است، یعنی تندادن به شروط ۱۲گانهای که وزیر خارجه آمریکا اعلام کرده است، مثل دست برداشتن از برنامهٔ موشکی و دخالتهای منطقهای. و این هم چیزی نیست که رژیم بتواند حتی یکی از این شروط را اجرا کند. در این مورد هم لازم نیست خیلی دور برویم، همین روحانی در سخنرانی خودش در مراسم بزرگداشت جنگ ضدمیهنی گفت که نه از موشکی دست برمیداریم و نه از دخالت یا بهقول خودش نفوذ در کشورهای منطقه.
اما رژیم ولایت فقیه در طریق اصلاحات واقعی، حتی یک قدم و یک سانت هم نمیتواند پیش برود.
چون که در قدم اول در هر اصلاحات واقعی، عفو عمومی است یعنی کاری که رژیم مطلقاً قادر به انجام آن نیست.
یکی از اعضای مجلس به نام کواکبیان روز یکشنبه اول مهر ۹۷ پیشنهاد عفو عمومی را مطرح کرده است! او گفته است: «ما یک عفو عمومی بدهیم، یک برنامهای ایجاد بکنیم که در این عفو عمومی آنها بتونند به کشور برگردند خیلی از نخبگان فکری ما، من آمارهایی شنیدهام تا ۲۰۰۰میلیارد دلار هم شنیدم سرمایه ایرانیان ما در خارج از کشور هست که ما برای ایجاد یک شغل معمولی توش ماندیم. خوب چرا از این سرمایهها استفاده نکنیم چرا زمینه ایجاد نکنیم که اینها بتوانند بهراحتی به کشور برگردند».
درک تفاوت فرهنگ و کلماتی که رژیم بهکار میبرد!
هر ناظری متوجه شده است که خود همین فرد، منظورش از عفو عمومی را روشن کرده و از عفوی میگوید که بر طبق آن ایرانیان صاحب سرمایه مقیم خارج کشور بتوانند به ایران بازگردند و قربانیان سرکوب رژیم در زندانها و یا دستگیر شدگان قیام را مدنظر ندارد. اما حتی همین هم از عهده این رژیم برنمیآید! کما اینکه چند نفری که فریب رژیم را خوردند و برگشتند دیدیم که رژیم آنها را برای باجگیری سیاسی از دولتهای غربی به گروگان گرفت و الآن سالهاست که در زندان هستند!
ثانیاً چه کسی و چه نهادی میخواهد اصلاحات کند؟ آیا ولیفقیه همانطور که شاه، انقلاب سفید کرد، میتواند؟! این ولیفقیه و این نظام حتی رئیسجمهور ۸ساله خودش از خاتمی و احمدینژاد تا رفسنجانی(تا وقتی که بود) و حتی همین روحانی که هنوز بر سر کار هست را نمیتواند تحمل کند؛ در حالی که این افراد، چیزی در کرنش به ولیفقیه کم نگذاشته و نمیگذارند.
آیا باند اصلاحطلب میخواهد رفرم کند؟ باندی که به اعتراف خاتمی بهاصطلاح لیدر این جریان، خودش معترف است که اول باید در خود اصلاحات و باند اصلاح طلب، اصلاحات باید صورت بگیرد و میگوید: « اصلاحات باید در ساختار خود بازنگری کند» و افزود: «آنچه مرا نگران میکند، این است که لحظه به لحظه امید در نخبگان و جامعه کمتر شود».
اصلاحاتی که خودش دم و دمبالچه همین رژیم و دستگاه سرکوب و چپاول آن است. و مردم حکم خودشان را در مورد آن، با شعار «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» صادر کردند.
ریزهخواری شیخ از تجارب شاه!
از تمامی اینها گذشته، این رژیم تجربه رژیم شاه را دارد و میداند که دست زدن به کمترین اصلاحی(حتی در حد عوض کردن یک وزیر) میتواند منجر به ایجاد شکافی شود که این رژیم را بسا سریعتر از رژیم شاه، از هم بدرد. بنابراین هرگز به این سمت نخواهد رفت.
اما بهرغم تمامی این نکات که رژیم بنا بر ماهیت خودش امکان همزیستی با آمریکا را ندارد و نمیتواند داشته باشد، ولی در همین لحظاتی که این سطور خوانده میشود، روحانی در آمریکاست! و بحثها و شایعاتی درباره مذاکرات مخفیانه رژیم با آمریکا مطرح است و از طرف دیگر ترامپ هم برای دیدار و مذاکره با خامنهای بهعنوان کسی که حرف آخر را در رژیم میزند، چراغ سبز داده است!
آیا با توجه به این فاکتها باز هم منطقی است که همچنان این راه را برای رژیم غیرعملی و ناممکن بدانیم؟
اهمیت درک ماهیت آخوند هنگام رویارویی با برخی مانورها
این بحثها و این مانورها همیشه بوده و خواهد بود. هیچکس فکر نمیکند که رئیسجمهور آمریکا که بحث ملاقات با خامنهای را مطرح کرده، ابهام یا توهمی نسبت به آن داشته باشد. اگر چه روزنامه تایمز مالی در مطلب خود با این عبارت که «سختسران درون رژیم به روحانی اجازه نخواهند داد، صحنهگردان این مذاکرات میانجیگری باشد». جای این را باز گذاشته که: خامنهای به روحانی اجازه صحنه گردانی نمیدهد و ممکن است خودش بخواهد این امر را پیش ببرد، اما این صرفاً یک فرض ذهنی است و در عمل مطلقاً امکانپذیر نیست. صرفنظر از بحث ماهیتی که اشاره کردم، خامنهای حتی بهلحاظ محاسبات معمول سیاسی هم قادر به چنین چیزی نیست و خودش قبلاً بارها از آن بهعنوان تنزل بیپایان نام برده و در یک سخنرانی در تاریخ ۲۵خرداد ۹۵ گفت: «این تنزل پایانی ندارد، همانگونه که اکنون بعد از موضوع هستهیی، موضوع موشکی را پیش کشیدهاند، بعد از موشک، نوبت به حقوقبشر میرسد، بعد از حقوقبشر، موضوع شورای نگهبان، سپس موضوع ولایت فقیه». بعد هم روی نتیجه این تنزل انگشت میگذارد و میگوید: «در نهایت قانون اساسی و حاکمیت اسلام مطرح خواهد شد». که منظورش پایان حاکمیت ولایتفقیه است.
دوراهی ذهنی و دوراهی عینی!
به همین علل باید دقت کرد هنگامی که در بحث درباره راهکارهای رژیم، از دوراهی صحبت میشود و اینکه واقعاً انگار ۲راه پیش روی رژیم هست. اما این ۲راه هم در واقع ذهنی و فرضی است. در عالم واقع هیچ راهی برای رژیم وجود ندارد. بهخصوص با توجه به قیام و شرایطی که پس از دیماه ۹۶ بر کشور حاکم شده است.
امروز دیگر بر همه روشن است و این را مهرهها و سردمداران و رسانههای رژیم هم میگویند و مینویسند که از هیچ طرف راهی نیست و وقتی از ناامیدی حرف میزنند، اشارهشان به همین واقعیت است. کما اینکه آخوند محمد خاتمی در همین صحبتی که اخیراً از او شنیدیم، ناگزیر اذعان کرد که:
«آنچه مرا نگران میکند، این است که لحظه به لحظه امید در نخبگان و جامعه کمتر میشود».
پست شده 18 hours ago توسط مهدي همداني