۱۴۰۲ تیر ۱۸, یکشنبه

زنان در نقش رهبری قیام برای سرنگونی


                          زنان نیروی تغییر

                       زنان در نقش رهبری قیام برای سرنگونی

حضور زنان ایرانی در قیام، یک پدیدهٔ خلق‌الساعه نیست. ممکن است این پدیده برای کسانی که دستی در آتش نداشته باشند و زیر و بم مقاومت را خوب نشناسند، جدید باشد ولی واقعیت این است که حضور و نقش رهبری‌کنندهٔ زنان در جامعهٔ ما با این میزان سرکوب و زن‌ستیزی نمی‌تواند یک پدیدهٔ بدون سابقه باشد. اگر غیر از این بود باید نمونهٔ آن را در خیلی از جوامع دیگر می‌دیدیم. زیرساختها و زمینه‌ها قبلی می‌خواهد. این زیرساخت از یک قدمت چهل ساله برخوردار است.

رهبری زنان در سازمان مجاهدین

زنان قیام‌آفرین ایرانی تکیه به مقاومتی دارند که از سال۱۳۶۰ در زندانهای این رژیم در برابر سرکوب بی‌رحمانه شروع شده و سپس در داخل و خارج ایران ادامه یافته است. ۱۲۰۰۰۰نفر در این مقاومت به‌شهادت رسیده‌اند که هزاران تن از آنها زنان شهید اند. یک قلم ۳۰هزار زندانی سیاسی در قتل‌عام ۶۷ سربه‌دار شده‌اند. به‌طور واقعی قصد رژیم نسل‌کشی مجاهدین بوده است. البته که نتوانست و نمی‌تواند این کار را بکند؛ زیرا مجاهدین متعلق به تاریخ این سرزمین هستند. به تعبیر قرآن یک شجرهٔ طیبه هستند. ریشهٔ صد ساله در تاریخ ایران‌زمین دارند.

در سازمانی با این تاریخچه و ریشه‌داری، زنان از سال۱۳۶۸ در مواضع مسئول و رهبری قرار داشته‌اند. این پدیده نمی‌توانسته فرم و شکل باشد. واقعیت است. تا به امروز ۹زن در موضع مسئول اول این سازمان قرار داشته‌اند.

این زنان توانسته‌اند از کورانهای سخت مبارزه بگذرند. به‌طور خاص از پشتوانه‌ٔ ۱۴سال پایداری در اشرف و لیبرتی برخوردار هستند. توطئه‌های فراوان و نیز صحنه‌هایی مانند موشک‌باران و حمله و قتل‌عام رژیم را پشت سر گذاشته‌اند.

در صحنهٔ سیاسی هم حضور خواهر مریم و نقش رهبری‌کنندهٔ او در جنبش و هدایت کارزارهای بسیار مهم گواه این واقعیت است. بر نقش رهبری ایشان بسیاری از سیاستمداران و شخصیت‌های سیاسی تأکید کرده‌اند.

مقاومت ایران با صلاحیت و توان رهبری او توانسته است وارد کارزارهایی مانند حذف نامگذاری مجاهدین از لیست‌های ظالمانه تروریستی انگلستان، اتحادیهٔ اروپا و آمریکا شود یا با موفقیت خروج جمعی مجاهدین از لیبرتی به آلبانی را پشت سر بگذارد که در اینجا فقط به ان اشاره شد و هر کدام بحثی مفصل دارد.

مقاومت ما با رهبری چنین زنانی توانسته سرفصل‌های مبارزاتی را طی کند.

اسلام مجاهدین و اسلام خمینی

در ریشه‌یابی چرایی مقاومت زنان به مواضع مجاهدین و به‌طور خاص رهبر مقاومت مسعود رجوی در برابر ارتجاع زن‌ستیز می‌رسیم که از همان فردای انقلاب ضدسلطنتی حقوق و آزادیهای فردی را نشانه رفته بود. اسلام مجاهدین درست در نقطه مقابل اسلام خمینی، به رهایی زن، برابری زن و مرد، حقوق ملیتها و کارگران و اقشار تحت ستم معتقد بود. در همان زمان حضور گستردهٔ زنان و دختران پرده از شریعت‌پناهی دروغین خمینی برداشت. به‌همین دلیل بود که خمینی به مجاهدین برچسب منافق زد و تصمیم به حذف آنان گرفت. او بود خود را در نبود مجاهدین می‌دید. الآن هم خامنه‌ای، ولی‌فقیه ارتجاع با سپاه پاسداران و یگانهای ویژهٔ انتظامی همان جنایتهایی را تکرار می‌کند که خمینی در سال۶۰ انجام داد. چندی پیش خامنه‌ای گفت که خدای سال۶۰ همان خدای امسال است. منظور او از «خدا» همان جلادان و نیروهای جنایت‌کار است.

به لیست شهیدان مقاومت بنگریم. این رژیم چقدر از جوانان زیر ۱۸سال را به‌شهادت رسانده است. در دادگاه دژخیم حمید نوری برخی از شاهدانی که گواهی دادند، هنگام دستگیری ۱۳ ـ ۱۲سال بیشتر نداشته‌اند. فاطمهٔ مصباح هنگام اعدام ۱۳ساله بوده است. بنابراین وقتی ما می‌گوییم «رژیم بچه‌کش»، با پدیدهٔ جدیدی روبه‌رو نیستیم. از سال۶۰ چنین جنایتهایی انجام می‌شده است. کافی است اشاره کنیم که این رژیم از میان ۴۵۰هزار دانش‌آموز ـ که به قصد پتوپیچ‌کردن و فرستادن روی مین به جبهه‌های جنگ خود با عراق فرستاد ـ بیش از ۳۶هزار تن از آنان را به کشتن داد.

سرنگونی، خواست اصلی زنان ایران

خواست زن ایرانی هیچ‌وقت به حجاب محدود نشده است و نمی‌تواند باشد. دعوا با این رژیم از آغاز بر سر آزادی و سرقت حاکمیت مردم بود. درست است که این قیام با کشته‌شدن مظلومانهٔ هموطن کرد ما، مهسا امینی شروع شد اما این به انفجار خشم ملی انجامید و طولانی‌ترین قیام برای سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه را رقم زد. شعارها از همان روزهای اول رأس حاکمیت را هدف گرفت. شعار مرگ بر خامنه‌ای هر روز و هر شب از سوی زنان، دختران و جوانان سر داده می‌شود؛ طوری که سردمداران رژیم به وحشت افتاده و سؤالشان شده است که چرا مردم سر این نظام را نشانه رفته‌اند.

در کف خیابان مردم به این دام نیفتاده‌اند که گویا مسأله حجاب است. آنها شعار می‌دهند: «چه با حجاب، چه با حجاب، پیش به سوی انقلاب». بنابراین بحث با حجاب و بی‌حجاب نیست. هدف تغییر این رژیم است. این موضوع اکنون برای همه روشن است. اصلاحات در این زمینه معنایی ندارد. در دوران خاتمی مسعود رجوی خیلی روشن گفتند که افعی کبوتر نمی‌زاید. یعنی این رژیم باید در تمامیتش سرنگون شود. زنان و مردان ایرانی فقط برای حجاب قیام نکرده‌اند. این قیام برای براندازی است.

یادآور شویم که مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در مراسم دورتموند آلمان در سال۱۳۷۲ در بارهٔ نقش زنان گفت:

«هر چه در چنته ارتجاعی و قرون وسطایی خود از وحشی‌گری و زن‌ستیزی و ستم داشتید، بر سر زن ایرانی آوردید، ولی وای به روزی که این نیروی تاریخی عظیم آزاد بشود و به میدان مبارزه بیاید آن وقت خواهید دید که دودمان ارتجاعی شما را این زنان رها‌شده به‌آتش خواهند کشید.

شما آخوندها با جنایتها و زن‌ستیزیتان این انتخاب را به‌عمل آورده‌اید و به‌طور محتوم به‌دست زنان رهاشده ایران از صحنه تاریخ جارو خواهید شد».

این‌ها سخنانی است که ایشان دقیقا ۳۰سال قبل گفته اند و دختران و زنان مجاهدآن را در عرصه‌های مختلف به پیش برده‌اند. زنان ایران از چنین تاریخچه و پیشینه‌یی از رویارویی با رژیم ولایت فقیه برخوردارند و ما و جهان امرو مصداق عینی‌اش را در کف خیابانهای تهران و شهرهای میهن به چشم می‌بیند