اعتراضات سال ۱۳۸۸ در ماه خرداد با شعار «رأی من کو؟» و در ماه بهمن همان سال با شعار «مرگ بر دیکتاتور!» تعمیق پیدا کرد.
این شعار موضوع غیرممکن بودن اصلاح نظام ولایت فقیه، که یک تحلیلگر هوشیار و صادق بعد از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ در خِشت خام می دید، در اذهان توده راه یافت و کم کم جاافتاد. به این خاطر دست رژیم آخوندی از یک ترفند مهم برای مصرف داخلی و مخصوصاً برای ارتزاق خارجی و مایه رساندن به سیاست مماشات خالی ماند. پیچیدگی موضوعِ انقلاب در ایران، به خاطر موقعیت تاریخی و فرهنگی و مخصوصاً به دلیل سوق الجیشی، موجب شد تا در مورد شعار روشن و واضح «مرگ بر دیکتاتور!»، که به صراحت طرد دیکتاتوری و خواست سرنگونی و ارادهٔ رفتن به سوی دموکراسی است، هزار سفسطه و هفت هزار مخمصه تولید و ایجاد بکنند. به این خاطر در دی سال ۱۳۹۶ مردم با شعار تحلیلی و هوشمندانهٔ «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه مجرا!» نشان دادند که به واقع از نیرنگهایی که به بهانهٔ واهی اصلاحات رژیمِ رفرم ناپذیر ولایت فقیه عبور کرده اند، و در حقیقت آن را در شعار «مرگ بر دیکتاتور!» سال ۸۸ فریاد کرده بودند؛ ولی کو گوش شنوا! اگر نگاهِ تحلیلی خودمان را روی شعارهای مردم در کف خیابان های ایران، به خصوص در قیام ۹۶ که به ظاهر برای اعتراض به گرانی سرباز کرده بود، محدود کنیم بازهم به این نتیجه می رسیم که عمر رژیم آخوندی به پایان رسیده است. به همین خاطر در تظاهرات سال ۱۳۹۸ بی آنکه شعار مشخصی عمده شود، اعتراضات سازمانیافته تر بود و می رفت که مرده رژیم آخوندی را برای همیشه از روی زمین ایران بروبد. شاهد این مدعا خشونت قاطع و بی سابقهٔ رژیم در قتل عام تظاهرکنندگانی بود که می دانستند که چکار می کنند. پاسداران خامنهای در عرض دو تا سه روز دست کم ۱۵۰۰ را به خاک انداختند. این کشتار بزرگِ فرزندان سازمانیافتهٔ ایران زمین، با وجود سیاست مماشات، چه در مطبوعات و چه در دولتخانههای کشورهای غربی درز کرد و بی آیندگی رژیم حاکم بر ایران را در معرض چشم های کم سوی آنها قرار داد. از میان برداشتن فرد دوم رژیم آخوندی، پاسدار قاسم سلیمانی، بعد از چند سال این پا و اون پا کردن نشانهٔ مشاهدهٔ رعشهٔ مرگ رژیم آخوندی در محافل غربی بود. با پیدایش بیماری همهگیر کرونا و رفتار جنایتکارانهٔ رژیم آخوندی برای دامن زدن به آن، برنامهٔ سرنگونی کمی سرد شد، اما صورت مسئله کماکان باقی میماند. زمان به ضرر رژیم آدمخوار عمل کرد، ناتوانی و عدم وجود ارادهٔ رژیم فاسد و بی کفایت آخوندی برای حل مشکلات کوچک و بزرگ مردم، بیش از پیش، روشن و مسجل شد. رژیم آخوندی با بیماری مسری مرگبار کرونا سعی کرد تا مردم ایران را سرخورده کند و به رکود و انجماد بکشاند. اما فشار سرسام آور مشکلات مردم و جرقهٔ قتل جنایتکارانهٔ ژینا امینی قیام ۱۴۰۱ را رقم زد و وجود مردم مبارز و سلحشور کرد و بلوچ و مقاومت سرزنده و بیدار با کانون های شورشی از طرف دیگر باعث ادامهٔ آن شد. بازهم رژیم خشن آخوندی به جز سرکوب و بازهم سرکوب راه حلی ارائه نکرد؛ بازهم صورت مسئله و دلیل قیام تا سرنگونی روشن تر از گذشته مطرح ماند. با این تفاوت که در این مرحله که خواست سرنگونی در اکثریت بزرگ مردم ایران بی چون و چرا همهگیر شده است، خشونت و سرکوب نه تنها کارساز نبود، بلکه نتیجهٔ واژگونه داد. دیگر همه فهمیدند که رژیم آدمخوار آخوندی مردهای است روی دست مردم ایران افتاده و می بایست این مرده را در زیر خاک کرد. به دلیل مردگی رژیم آخوندی، کرکس های لاشخوری با انگ نچسب «اپوزیسیون» و برای به دندان کشیدن قسمتشان، با کلمهٔ نامأنوس «انقلاب» به دهان، همه باهم وارد میدان شدند هرچند که این برچسب نچسب اپوزیسیون هر بار از پیشانی شان به رسوایی فرومی افتاد؛ رو که نیست! شعار تحلیلی «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر!» که هشیاری مردم مبارز ایران را دوباره به نمایش می گذارد، ارادهٔ قاطع برای طرد دیکتاتوری و بچه ننه های تازه به دوران رسیدهٔ پرعجله و رسیدن به آزادی و دمکراسی است.
میتینگ سالانهٔ مقاومت ایران که قرار بود در پاریس انجام بگیرد، به درخواست مصرانهٔ رژیم آخوندی ممنوع اعلام شد. اما با تلاش و پیگیری سیاسی و مخصوصاً حقوقی مقاومت، یک تظاهرات بسیار بزرگ خیابانی، در روز ۱۰ تیرماه، در پاریس انجام گرفت. چهار روز کنفرانس در محل اصلی شورای ملی مقاومت ایران در اور-سور-اواز، در شمال غربی پاریس، در چادری بزرگ، که اصلاً به چادر شبیه نبود، با حضور ۵۰۰ تن از شخصیتهای سیاسی، بخش قابل توجهی از پتانسیل جنبش مقاومت را به نمایش گذاشت. رژیم آخوندی حتماً دست و زبانش را گاز می گیرد که چرا درخواست ممنوعیت میتینگ مقاومت در ویلپنت را کرد! کهکشان پاریس و چگونگی کمی و کیفی برگزاری آن نشان داد که، اگر رژیم درماندهٔ آخوندی هرگز اینقدر ناتوان نبوده است، مقاومت ایران هم، با وجود تمامی مشکلاتی که یک جنبش مقاومتی که برای دفن کردن دیکتاتوری در ایران خیز برداشته و برنامه ریزی کرده، هرگز اینگونه آبدیده نبوده است. سفر چند روزهٔ مریم رجوی رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت برای دوران گذار به ایتالیا و استقبال بی سابقه از او و عکس العمل رژیم آخوندی به این سفر نشان دهندهٔ آن است که جنبش مقاومت در همهٔ زمینه ها از رژیم آدمخوار پیشی گرفته است. گفته می شود که در این دنیای وانفسا فقط کافی نیست که حق داشته باشی، می بایست ثابت کنی که حق داری. مردم ایران و مقاومت سازمانیافته با پرداخت سنگین ترین ثابت میکنند که حق دارند، بعد ۱۲۰ سال مبارزه برای آزادی و دمکراسی و با به آرشیو فرستادن دیکتاتوری سلطنتی و مذهبی، به آرزوی خود برسند؛ چنین باد!