جوانان قیام آفرین...
دستگاه اهریمنی تبلیغات رژیم طوری تاریخ قبل از انقلاب را تصویر کردهاند که گویا مجاهدین و مبارزان واقعی هیچ نقشی در حوادث منتهی به انقلاب ضدسلطنتی جز برخی اقدامات مسلحانه بینتیجه نداشتهاند و این خمینی بود که در سال۴۲ در مخالفت با شاه [اگرچه همه میدانند مخالفت خمینی با شاه از موضع ارتجاعی و مخالفت با حق رأی زنان بود] شمشیر مبارزه با شاه را کشید و در سال۵۷ هم مثل سوپرمن از هوا شیرجه زد و با یک فرمان او شاه فرار کرد و مردم انقلاب کردند!
حال به پرتوهای نازکی از واقعیت بنگرید که از خلال مغلطههای «عباس سلیمی نمین»، از سپاهیان بریده سابق و قلم بهدستان کنونی نظام، در روز ۱۷تیر ۱۴۰۲ (۵روز پس از شلیک بزرگ مقاومت ایران در اجلاس جهانی ایران آزاد) در مصاحبه با سایت جماران بیرون زده است.
وی لابلای حرفهایش درباره زمان شاه میگوید: «اون موقع اتحادیه اروپا [منظورش اتحادیه دانشجویان ایرانی در اروپا است] امام را کلاً محوریت نمیداد... رهبری فکری را به امام میداد رهبری سیاسی را به مجاهدین خلق میداد... بهلحاظ استراتژی عملی ما میتوانیم مجاهدین خلق را بهعنوان پیشتاز و پیشقراول در این زمینه بشناسیم. البته آنها راه خودشان را میرفتند نه راه امام را. راه امام یک راه کاملاً فرهنگی بود... امام بهصورت خصوصی به آنها گفته بود مبارزه مسلحانه شما تباه کردن خودتان است! اما اینها چون خودشان را پیشقراول میدانستند معتقد بودند اگر در رأس هرم انقلاب نباشند انقلاب به کجراهه خواهد رفت... شما تعجب میکنید که در دادگاهی که هیچکسی نبود دقت میکنید یک دادستان بود و چند تا نیروی ارتشی و کسی نبود که مثلاً اونجا اینها رجز بخوانند تأثیر داشته باشد... مدعی بودند که نیروهای مبارز زیر نگاه اطلاعاتی ساواک و موساد و سیا قرار دارد و طبیعتاً هر چه تشکیلاتش آهنینتر باشه میتواند از ضربهها راحتتر بگریزد... به هیچوجه به امام اعتقاد نداشتند».
پس تا همین جا سلیمی نمین به نکاتی اعتراف میکند که باید از زبان دشمن در سینه تاریخ ثبت شود:
مجاهدین و نیروهای انقلابی «پیشتاز و پیشقراول» مبارزه ضداستبداد سلطنتی بودهاند.
مینی هیچ نقش جز یک فرصتطلب «فکری» و بیهزینه در پشت تودهها نداشته است.
در خارج کشور و بین دانشجویان اتحادیهها نیز «محوریت» و جایگاهی نداشته و مطرح نبوده است.
مجاهدین با «سازمان» و «تشکیلات محوری» و «آهنین» خود از زیر «ضربهها» با تجربهتر بیرون میآمدند.
خمینی برای کند کردن جنبش به مجاهدین هشدار میداده «مبارزه مسلحانه» نکنند تا «تباه» نشوند!
مجاهدین با خمینی مرزبندی داشتند و «به هیچوجه به [خمینی] اعتقاد نداشتند»
آنها بهدرستی پیشبینی کرده بودند که با ارتجاع خمینی «انقلاب به کجراهه خواهد رفت»...
آنها در منتهای پاکبازی، در دادگاه نیز «رجز» میخواندند و از «حکم اعدام» استقبال میکردند و آنها بودند که بهقول پدر طالقانی راه جهاد را گشودند، وگرنه خمینی تا آخر عمر باید در همان نجف، از موضع ارتجاعی با شاه مبارزه از راه دور [فرهنگی] میکرد!
«نسل جدید» در برابر «پدیده جدید»
صحبتهای این اصولگرای ذوب در ولایت، البته بیش از اینهاست و وی اذعان میکند که بعد از انقلاب هم اگر بقیه جریانهای سیاسی در جلوی خمینی «توبه» کرده و «عذر» خواستند، مجاهدین اما اینکاره نبودند و «نهتنها این مسیر را» ادامه دادند بلکه «بسیار بسیار... پیچیدهتر [بخوانید با فدای حداکثر] عمل» کردند و به همین دلیل هم «نابود نشدند و... تداوم پیدا» کردند.
اما مهمترین قسمت صحبتهای وی جایی است که به وضعیت کنونی مجاهدین میپردازد و از ارتقای سیاسی مقاومت ایران در تعادلقوای کنونی پرده میبردارد. صحبتهای وی در این زمینه هم شنیدنی و گویای وضعیت واقعی و وزن آلترناتیو حقیقی رژیم است. وی میگوید: «برخلاف برخیها که معتقدند حالا در آلبانی برایشان مشکل ایجاد شده و اینها نابود خواهند شد خیر نابود نخواهند شد... متدهای خودشان را تغییر میدهند!... آیا بازار اینها تمام خواهد شد؟. . این تصور، تصور غلطی است باز هم مجاهدین خلق... حضور خواهند داشت... خودشان [اروپاییها] اذعان میکنند که این قویترین تشکیلات علیه ایران است... آقا سلطنتطلبها حداکثر بردشان چقدر است؟. . اینها چند هزار نفر توانستند در آلبانی جمع کنند. اداره کردن چند هزار نفر انسان قدرت میخواهد... هیچ شورشی در اینها صورت نمیگیرد! هیچ اعتراضی صورت نمیگیرد!... یک پدیده خطرناکی که خیلی بالاتر از فرقه است خیلی بالاتر از مزدور است. دقت میکنید خیلی بالاتر است. پدیده جدیدی است!... اصلاً ما تو این قضیه غفلت جدی کردیم»!
ملاحظه میشود که سطر سطر صحبتهای این سپاهی وارفته، اعتراف به اصالت نهضت انقلابی مجاهدین و شکوفایی و بالندگی کنونی آنها در حد یک «پدیده جدید» است. دیگر چه توضیح بیشتری نیاز است؟! بیچاره امثال سلیمی نمین که از تعلق خاطر و همبستگی «نسل اول انقلاب» با مجاهدین میسوزد و نمیداند که این حرفها تماماً اعتراف به پیشتازی مجاهدین در جنبش معاصر مردم ایران به سوی پیروزی و یک آموزش برای «نسل جدید» هم هست. وی با افسوس میگوید:
«الان نسل اول انقلاب هم خیلی از مسائل مجاهدین خلق را فراموش کرده پس انتظار نداشته باشید نسل جدید اصلاً مجاهدین خلق رو بشناسند»!