۱۴۰۲ تیر ۱۸, یکشنبه

قیام زاهدان و درسی جانانه به‌رژیم جلادان



                                                                        .سخن روز
روز ۱۶تیر و در جمعه‌یی دیگر از جمعه‌های خشم و خروش زاهدان، هموطنان دلیر بلوچ، پس از اقامه نماز جمعه به‌خیابان آمدند و با شعارهای: مرگ بر خامنه‌ای، می‌کشم می‌کشم آن‌که برادرم کشت، برادر شهیدم خونتو پس می‌گیرم، زندانی سیاسی آزاد باید گردد... ، بار دیگر صدای خشم عموم مردم ایران را طنین‌انداز کردند. هموطنان دلاور بلوچ هم‌چنین تراکتها و دست‌نوشته‌هایی را با خود حمل می‌کردند با عباراتی مانند: «جمعه خونین زاهدان تکرار جنایت سلطنت ولایت در بلوچستان» و «یکصد سال جنایت سلطنت و ولایت برای بلوچستان بس است» و «مردم بلوچستان هرگز با سلطنت و ولایت سازش نمی‌کنند».
روز بعد صبح شنبه ۱۷تیر، بار دیگر خشم مردم ستمدیدهٔ بلوچ سرکش و آتشین ستمدیدگان بلوچ علیه رژیم کشتار و قتل‌عام شعله کشید و کلانتری، محل استقرار عاملان جمعهٔ ۸مهر سال گذشته را هدف قرار داد. مردم زاهدان فراموش نکرده‌اند که چگونه پاسداران آدمکش خامنه‌ای در آن «جمعهٔ خونین» با گشودن رگبار گلوله‌های جنگی تلاش کرد صدای آنها را در گلو خفه کند. در آن روز بیش از ۱۰۰تن به‌خاک افتادند. پاسداران جنایتکار، ۳۵روز بعد، باز هم جمعهٔ خونین دیگری را این‌بار در خاش رقم زدند و خون ۲۰تن دیگر از هموطنان بیگناه بلوچ را بر زمین ریختند. اما از هشتم مهر به‌بعد، فریاد «مرگ بر خامنه‌ای»، «بسیجی، سپاهی، داعش ما شمایید» و می‌کشم می‌کشم هر که برادرم کشت، که جمعهٔ هر هفته از گلوی مردم ستمدیدهٔ بلوچ برمی خاست در سراسر ایران طنین‌انداز می‌شد و شعلهٔ خیزش و قیام علیه رژیم جلادان را فروزان نگه‌می‌داشت.

درگیری و رویاروی با مزدوران آدمکش خامنه‌ای در روز شنبه ۴ساعت به‌طول انجامید. به‌اعتراف رسانه‌های رژیم، در جریان این تهاجم دست‌کم دو تن از مزدوران به‌هلاکت رسیدند و شماری نیز مجروح شدند. اما برخی شبکه‌های اجتماعی بلوچستان، شمار کشته‌های مزدوران را ۱۷تن اعلام کرده‌اند.

پس از پایان درگیریها، وحوش انتظامی و پاسداران در سطح شهر زاهدان مستقر شدند و وضعیت شهر به‌حالت حکومت نظامی اعلام‌نشده درآمد و صدای تیراندازیهای پراکنده و کور برای ایجاد رعب و وحشت به‌گوش می‌رسید و بسیاری از مردم دستگیر شدند.

طی هفته‌های گذشته، خامنه‌ای تلاش کرده بود با ادامه و افزایش اعدامها و به‌خصوص اعدام زندانیان بلوچ از یک‌سو و اعزام سرکردگان سپاه پاسداران جرار خود به‌بلوچستان از پاسدار سلامی سرکردهٔ سپاه تا پاسدار وحیدی وزیر کشور و خط و نشان کشیدن توسط آنها از سوی دیگر، قیام را مهار و مردم را مرعوب کند اما فرزندان دلیر و رزم‌آور مردم بلوچستان درس جانانه‌ای به‌ضحاک خون‌ریز ولایت دادند و به‌او فهماندند که نه مرعوب کشتار و سرکوب و اعدام و خط و نشان کشیدنهای پاسداران جنایتکار می‌شوند و نه از خون خواهران و برادران و فرزندانشان می‌گذرند.