۱۴۰۰ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

گزیده‌ای از دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه نظامی شاه در سال ۱۳۵۰

 

در بهمن‌ماه سال۱۳۵۰، چهارتن از اعضاء مرکزیت سازمان مجاهدین به‌نامهای مسعود رجوی، ناصر صادق، محمد بازرگانی و علی میهن‌دوست در بیدادگاه نظامی شاه محاکمه شدن. دفاعیات تاریخی مسعود رجوی در آن بیدادگاه، برگ زرینی از تاریخ مبارزات مردم ایران است که بعد از گذشت ۵۰سال، هم‌چنان می‌درخشد. در قسمتی از این بیدادگاه، مسعود رجوی درباره اتهام خروج ارز از کشور و خرید اسلحه و مسلسل این‌طور گفت:

در مورد اسلحه و مسلسل، قسمتی از گفته‌های مقام امنیتی ساواک که بیشتر مرا عصبانی کرد، راجع به ژست تبلیغاتی او در مورد بیرون بردن ارز مملکت توسط ما برای خرید اسلحه بود!

من ارز خارج کردم و مملکت را فروختم یا شما؟ این هتلها کاباره‌ها و کازینوها مال کیست؟ اگر خودش ندزدیده پس پدرش دزدیده. باری شما بهتر می‌دانید. ناصر صادق سوار موتور بود و من دوچرخه داشتم. این رولزرویسها را چه کسی سوار می‌شود؟ چه کسانی در بانک‌های سوئیس پول رویهم انباشته می‌کنند؟ بعضی از مطبوعات حقایق را چاپ می‌کنند. در مجله آمریکایی NATION فتوکپی چکها چاپ شده است. آقای رئیس! کریستین دیور در پاریس لباسهای چه کسی را می‌دوزد؟ برای ضیافتهای شب از لاهه گل سفارش می‌دهند. مصرف کنیاک و شامپاین که از خارج برای وزارت‌خارجه سفارش داده می‌شود سر به کجا می‌زند؟ بعد می‌گویید که ما ارز مملکت را خارج کرده‌ایم؟

این روزها، بسیاری از سایتهای معلوم‌الحال و تلویزیونهای فارسی زبان با آب و تاب از دوران شاه تعریف می‌کنند و تلاش می‌کنند تا با تبلیغ روزگار دیکتاتوری سلطنتی، تن‌دادن به وضع موجود را توجیه کنند. رسانه‌ها و منابع شیخ و شاه کاری جز توجیه دیکتاتوری و قتل و غارت ندارند. برای پی بردن به واقعیت ماجرا باید به قلبهای مردم ستمزده مراجعه کرد. باید به هزارتوی سلولها و شکنجه‌گاهها رفت و حقیقت ماجرا را از زبان آزادیخواهان شنید. آنجا که مسعود رجوی در بیدادگاه شاه می‌خروشید و می‌گفت:

رژیم اجبارا و برای ادامه حیات، لباس عوض کرده است. اصلاحات ارضی و دادن سهام کارخانجات به‌عنوان پشتوانه به فئودالها، ایشان را بیش‌از‌پیش متنعم کرده است. در واقع با این کار می‌خواستند بورژوا بازی در بیاورند. بعد از کودتای ۲۸مرداد بورژوا بازی، مد روز شد...

به وضعیت اقتصادی و اجتماعی نگاه کنید: در اثر سیاست‌های رژیم، بسیاری از کارخانه‌ها ورشکست و کارگران اخراج شدند... گسترش فساد اداری، رشوه‌خواری و بدبختی مردم از طرف هیات حاکمه اعمال می‌شود... احتیاج به توضیح ندارد. زاغه‌ها و حصیر آباد تهران را ببینید. جوادیه و نازی آباد را ببینید. مردم فقیر اگر بیمار شوند مجبورند و محکومند پشت در بیمارستان جان بسپارند.

طبق گزارش روزنامه اطلاعات که ارگان بازگو کننده رژیم و خدمات رسانی مسعودیهاست، پشت سالن انتظار به بیماری برخورد کردند که ۵روز به انتظار پزشک مانده بود. یا بیماران بدبختی را دیدند که مقابل بیمارستانهای سینا، امیر اعلم، در پیاده‌رو، روی پله‌ها و کنار دیوارها به‌انتظار نشسته بودند و در معالجه‌شان شتابی به چشم نمی‌خورد. مرد سرطانی روزها در انتظار اشعه پشت در می‌ماند. این گفته روزنامه‌ایست که سرسپردگانش از فرمانبرداران نوکر صفت رژیم هستند. در روستاها استثمار دولتی جایگزین استثمار مالک شده است. انبوه خوش‌نشینها چیزی بجز قرضهایشان را ندارند که از دست بدهند. همین‌هاست که آمادگی انقلابی به‌وجود می‌آورند. روستاییان وضعشان بدتر و بدتر می‌شود. در چنین شرایطی تنها راه مبارزه، راه انقلاب مسلحانه توده‌ای باقی می‌ماند.

ایران فروشی پدیده جدیدی نیست. با نگاهی به تاریخ ایران به‌روشنی خواهیم دید که شیخ و شاه در حراج سرمایه‌های ملی و داراییهای مردم ایران، رقابتی دیرینه دارند. برگی از دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه شاه را با هم ورق بزنیم و ببینیم رضاخان قلدر چگونه بر منابع نفت مردم ایران چوب حراج زد. مسعود رجوی در بهمن ۱۳۵۰ در بیدادگاه شاه این‌طور گفت:

مگر می‌شود منابع نفت“ یک کشور ”را تاراج کنند ولی انسان حرف نزند؟

- انسان وقتی چیزی نداشته باشد با چنگ و ناخن و دندان هم که شده به هدفش می‌رسد.

-مسأله اساسی در سیاست خارجی ماست. تاریخ استقرار سلطه خارجی در ایران از بی‌کفایتی اولیای امور شروع شده است. در قرن گذشته روس و انگلیس آمدند ایران را تقسیم کردند. عده‌یی از رجال طرفدار روس بودند و عده‌یی طرفدار انگلیس. یک قرضه بانک روس منتشر می‌کرد، یک قرضه بانک انگلیس.

- در ۱۹۰۷ که این قرارداد ننگین بسته شد ایران به دو قسمت تقسیم شد. بعد از انقلاب اکتبر امتیازات استعماری تزارها از بین رفت و انگلیس ایران را از لحاظ استراتژیکی مقدم بر هند شمرد. همزمان با اولین استخراجات نفت ایران، کودتای سوم اسفند را ترتیب دادند. نفت ایران بقدری برای انگلیس حیاتی بود که دیدیم با بسته شدن کانال سوئز لیره انگلیس سقوط کرد. به‌قول مصدق فقید، طرحی که انگلستان اجرا کرد خیلی ماهرانه بود: تشکیل ایران متمرکز با سرکوب قدرتهای محلی مانند شیخ خزعل و سردار جنگل (که تجربه تاریخی گرانبهایی برای ملت ایران است) و از بین بردن اسماعیل آقا در آذربایجان. باین ترتیب اساس یک حکومت مقتدر را ریختند. البته یک حکومت مقتدر برای حفظ سلطه انگلیس. حکومتی که فایده آن بعد از شهریور۲۰ روشن شد.

بعد از سرکوبیهای لازم، بعد از تبدیل مجلس به یک مجلس بی‌اراده و ایجاد ثبات لازم، بالاخره در سال۱۳۱۲ مسأله اصلی نفت مطرح شد. و قرارداد ۱۹۳۳ بسته شد. مثل پارسال، اول تبلیغات و چراغانی و میتینگ بود و بعد امضای تقی‌زاده پای قرار داد ننگینی که توسط دکتر مصدق لغو شد. این قرار داد دو هدف اصلی داشت. اولاً مدت قرار داد تمدید شد یعنی به مدت قرارداد دارسی که ۶۰سال بود ۳۰سال اضافه شد. ثانیا ”برای مقابله با استقلال‌طلبی عراق که ممکن بود باعث جنبش مردم شود.

بقایای شاه هنوز که هنوز است مصدق بزرگ را نفرین می‌کنند و خمینی هم از سیلی خوردن مصدق توسط استعمار می‌گفت. امروز هم می‌بینیم که بازماندگان خمینی چطور مصدق را آماج دشنام قرار می‌دهند و در رسانه‌ها و کتابهای درسی به تبلیغ آخوند کاشانی می‌پردازند. براستی سیمای حقیقی مصدق کجا ثبت شده؟ برای پی بردن به نقش تاریخی این پیشوای کبیر به کدام مرجع و سند باید مراجعه کرد؟ پاسخ را از زبان نوادگان تاریخی مصدق بشنوید. از زبان دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه شاه:

بعد از شهریور۲۰ مصدق نفت را تبدیل به یک شعار و انگیزه ملی کرد صفوف مردم را متشکل و شعله‌ها را فروزان‌تر ساخت. بعد از مجلس پانزدهم نمایندگان واقعاً مجاهدت کردند. شرکت غاصب نفت ایران و انگلیس که در واقع نماینده دولت انگلیس بود، از تطمیع نمایندگان گرفته تا حبس آزادیخواهان، از هیچ چیز فروگذار نکرد. حتی طرح آنچه که امروز ”اصلاحات ارضی“ است در آنزمان به‌وسیله تقسیم املاک سلطنتی ریخته شد. مسأله ظاهر فریبِ تقسیم املاک سلطنتی برای خاموش کردن مسأله نفت و تحت‌الشعاع قرار دادن آن در اذهان، طرح شده بود. با این‌همه نفت هم‌چنان در مرکز افکار مردم بود. در این اثناء یکبار هم به‌ناگهان نان در تهران قحط شد تا بلکه سرِ مردم به آن گرم شود و کسی حال و حوصله حمایت از مصدق نداشته باشد.

... . . اما سر انجام اراده خلق پیروز شد و مردم و ملت ایران راه خود را پیش برد و در آخرین روز سال۱۳۲۹، نفت ملی اعلام شد. مردم ایران در آن روز طعم پیروزی را چشیدند.

بعد از آن روزهای پرافتخار دیگری در پیش بود. پیروزی در خلع ید از انگلیس در مورد نفت و دیگری روز ۳۰ تیر۱۳۳۱ روز تجلی اراده خلق. در آن‌روز خلق، بر ننـگ تسلیم پیروز شد. در آتیه از این روزهای طلایی بسیار خواهیم داشت.

باید گفت که مشروطه برای مدت محدودی دوام آورد. در ۲۸... در ۲۸ (آقای دادستان برای این‌که قطع نکنید ماه و سال آنرا نمی‌گویم!) بله در ۲۸ مشروطیت بخاک سپرده شد. احتیاجی نیست که من سیاست دولت مصدق را روشن کنم. او نمی‌خواست هیچ سلطه‌ای بر کشور ما بر قرار باشد. از نظر اقتصادی اولین و آخرین بودجه متعادل را تقدیم به مجلس کرد. برای اولین بار صادرات با واردات برابری کرد. بهرحال آن روز گرم تابستان، آن روز ۲۸، در تاریخ ایران به سیاهی و سردی تبدیل شد. بعدها ایدن نخست‌وزیر انگلیس در خاطراتش گفت: بعد از سقوط مصدق تنها شبی بود که خواب راحت کرده است. می‌گفتند که ”آفتاب هرگز در مستعمرات انگلستان غروب نمی‌کند” و “هر جا موجی باشد ساحلش انگلستان است“. مصدق غروب استعمار و طلوع آزادی و استقلال را می‌خواست... اما افسوس که کار به آنجا کشید که نباید می‌کشید.

-ابتدا ژنرال شوارتسکف آمریکایی به ایران آمد و بعد شاهزاده خانم ایرانی و زاهدی و شعبان جعفری با هم کودتا کردند.

-دیکتاتوری نظامی دوباره با شدت بیشتر ادامه یافت. شکنجه و تیرباران قهرمانان آغاز شد. دکتر فاطمی با ۴۰ درجه تب بعد از تحمل شکنجه‌های طاقت‌فرسا بپای چوبه‌دار برده شد. کریم پور شیرازی زنده زنده سوخته شد. روزبه، از قهرمانان شرافتمند تیرباران شد.