مراسم سوت و کور بزرگداشت چهل و دومین سال ورود منحوسانهٔ خمینی به خاک ایران، بر گور مجلل و فرعونی او، بیانگر وضعیت فلاکتبار رژیمی است که دجال بزرگ را بنیانگذار خود میداند.
علی خامنهای از ترس کرونا، روز پیش تک و تنها بر گور خمینی حاضر شده بود. یک روز پس از او، معرکه گردانی سران رژیم بر گور دجال، سطحی از کشاکشهای مهیب در جنگ قدرت بین آنها را به نمایش گذاشت که در تاریخچهٔ این نظام سابقه نداشت.حرفهای روحانی بر گور خمینی
حسن روحانی در نطق خود بر استخوانهای پوسیده امام دجالان، صحبت از «عقلانیت» و «مقبولیت» و «آرای مردم» کرد. این کدها یک دهنکجی آشکار به خامنهای و باند او بود که اینروزها عربدهٔ دولت جوان حزباللهی آنها در راستای انقباض بیشتر نظام، عرصه را در قدرت بر روحانی و باند او تنگ کرده است.
در کدها و جملهها دقت کنید:
« (خمینی) در آن نطق [سخنرانی در بهشتزهرا در سال۵۷] تنها از مشروعیت دینی حرف نزد؛ از مقبولیت و رأی مردم حتی از عقلانیت و مقبولیت هم حرف زد».
«راهی که او برای ما انتخاب کرد دولتی که گفت تعیین میکنم بهخاطر اینکه مردم به من اعتماد دارند گفت من دولت تعیین میکنم. این سخن (خمینی) سخن مهمی در اجتهاد و فقه سیاسی شیعه بود. او به ولایت شرعی خود اتکا نکرد بلکه با اتکا بهنظر و رأی مردم دولت تعیین کرد».
«اشاره کرد که آرا نسل دیروز نمیتواند مبنا برای نسل امروز باشد. در هر مقطعی مردم باید با آرا خود نظام مورد نظر خود را برگزینند».
«ما یک انتخابات پرشور رقابتی پیش پای مردم بگذاریم. اگر مردم ۷۰ و چند درصد پای صندوق آرا آمدند آن منشور ۱۲بهمن (خمینی) ادامه پیدا کرده» (انتخاب. ۱۳بهمن۹۹).
سوداگری با کدهای روز پسند
تفسیر اظهارات روحانی را، که البته شیادانه از اعتماد مردمی که از تمامیت نظام متنفرند دم میزند میتوان در چند محور خلاصه کرد:
ـ او با تعریض به خامنهای میگوید که مبنای مشروعیت او نمیتواند فقط جایگاه ولایت فقیه باشد، باید مردم او را قبول داشته باشند.
ـ به خامنهای میگوید مبنای انتخاب دولت [در اینجا رئیسجمهور] اعتماد مردم است. بر اساس برهان خلف، یعنی ولایت فقیه اعتباری ندارد.
ـ به خامنهای میگوید که باید رئیسجمهور بعدی را مردم انتخاب کنند نه ولیفقیه.
ـ منظور او از «انتخابات پرشور رقابتی»! دخالت دادن باند خود در جنگ قدرت و تصاحب کرسی ریاستجمهوری است؛ که با توجه به انقباض رژیم در حال از دست دادن آن است.
بیان این نکات از سوی روحانی به این معنا نیست که او تغییر کرده یا یکشبه به رأی و انتخاب مردم معتقد شده. بنا به سیاق ثابت، نشاندهندهٔ شیادی منحصر بهفرد او در مقابل باند خامنهای و جنگ قدرت در انتخابات پیش رو است. همچنان که صحبت از این موضوع که «آرا نسل دیروز نمیتواند مبنا برای نسل امروز باشد» یک نوع شارلاتانیسم و کلک تبلیغاتی برای بازارگرمی انتخاباتی است. نه حسن روحانی و نه هیچکدام از مهرههای باند اصلاحات قلابی به انتخاب مردم و آرا نسلهای جدید باور ندارند. اگر این ادعا جدی باشد، در گام نخست باید خود و تمامی باندهای نظام را منحل کنند؛ زیرا نسلهای کنونی تمامیت رژیم را قبول ندارند و آن را به تاریخ معاصر ایران تحمیلی میدانند.
سرآغاز ۴۲سال تیرهروزی ایران و ایرانی، روز ورود خمینی به ایران و سرقت دستآوردهای انقلاب ضدسلطنتی است. مردم چه بهجا این روز و روزهای پس از آن را «دههٔ زجر» نامگذاری کردهاند.
در بردن اصل نظام از خشم انفجاری مردم
پاسدار قالیباف، نیز در همان روز بر گور خمینی حرفهایی زد که ناقض اظهارات روحانی بود. مخاطب او در این صحبتها حسن روحانی و مجموعهٔ دولت بود که آنها را خارج از خط دجال بزرگ قلمداد میکرد.
«اگر ما امروز در اداره کشور با چالشهای زیادی مواجه هستیم و در زندگی مردم کم و کاستیهایی وجود دارد و مردم آنها را تحمل میکنند به این جهت است که از مسیر (خمینی) و راه (خمینی) فاصله گرفتهایم...
(خمینی) تلاش میکرد بار را از دوش مردم و کارگران و مزدبگیران بردارد و برای برقراری عدالت نهیب میزد و تلاش میکرد» (مشرق نیوز. ۱۳بهمن۹۹).
او بحرانهایی را که کل نظام ولایت فقیه و غارتگری و جنایت همهٔ باندهای قدرت مسبب آن است، دجالگرانه به یک باند نسبت داد تا اصل نظام را از خشم انفجاری مردم به در ببرد. در نهایت راهحل را در بازگشت به افکار خمینی [بخوانید ولایت خامنهای] خلاصه کرد.
سرآمد عمر نظام ولایت فقیه
تا همینجا میتوان گفت که جنگ قدرت بین باندهای نظام از قوارهٔ خامنهای ـ که باید نقش شاهین ترازو و نقطهٔ وحدت و توازن باندهای حاکمیت را ایفا میکرد ـ عبور کرده و حتی در نقطهٔ خمینی نیز به وحدت نمیرسد. هر یک از باندهای نظام اکنون استخوانهای پوسیدهٔ دجال را به بازی گرفتهاند و هر کدام آن را مطابق تمایل خود به سویی میکشند.
این تنورهکشان و چنگ در چنگ انداختن به سر و روی هم، واقعیت بالاتری را مینمایاند. واقعیت بیراهحلی و بنبست از یکسو و خشم و نفرت اجتماعی از سوی دیگر که دو رأس نظام را واداشته این طور سنگ مردم را به سینه بزنند. اما واقعیت دیگر این است که عمر تاریخی این نظام ضدایرانی دیری است که به سر آمده است و جوانان و کانونهای شورشی در پی آنند که این پیکرهٔ پوسیده و موریانه خورده را برای همیشه از سرزمین شیر و خورشید نشان ایران جاروکنند.