" ...اینها میگویند که در یک تلویزیونی، این رفته است سخنرانی کرده است اونجا مسعود خدابنده هم اونجا بوده است.
این خودش انگلیس بوده اینرو از سوئد آوردند. یعنی چی؟ یعنی چی؟ اسم تلویزیونه رو هم نمیگه. ایران اینترنشنال. یعنی من رو، از سوئد، اونم اونجاست، قرار بود هروقتی که بمب منفجر میشه اینا بگند خود مجاهدین کردند.
حالا نکته جالبش اینه. یعنی چی؟ یعنی تلویزیون ایران اینترنشنال در جریان تروره... اینا برنامهریز تروریزم اند. اینا سازماندهی تبلیغاتی تروریزمه رژیم رو بعهده دارند. خوب؟
حالا اگر اینترنشنال از بمب گذاری اطلاع داشته چرا بهزاد نظیری با آن مصاحبه داشته است... جواب که ندارند"
قسمتی از حرفهای مزدور نفوذی، ایرج مصداقی در تلویزیون ضد میهن، سعید بهبهانی درچهارشنبه شب، ۱۷ فوریه ۲۰۲۱ است. به فرموده سربازان بدنام و نهچندان گمنام وزارت اطلاعات، هر هفته، ساعتها در این تلویزیون وراجی می کند. یقه میدراند و کف بر دهان می آورد. بسیاری از دوستان ما در سوئد، لمپن پاسدار اسقاطی را بخوبی و از نزدیک می شناسند. از روزی که او را دیدم متوجه شدم که ایرج، حرف مفت، زیاد می زند ولی حواسش هست که مفتی حرف نزند. یک بار خودش در مقاله ای نوشته بود کسانی، تحت نام ”آنسانهای خیر و حقوق بشری” به او کمک مالی می کنند! دلیل کمک را هم قلم زدن در راه دموکراسی و حقوق بشر قلمداد کرده بود! البته اخیرا روشن شد که یکی از این ”انسانهای خیرو حقوق بشری” حاج محمود علوی است که با دست و دلبازی به مصداقی و یک دوجین ”قلم زن در راه دمکراسی و حقوق بشر” مواجب میدهد.
اگر یک بار دیگر به کلمات و جملات هم نشین جلاد اوین، نگاهی دوباره بکنید، فرهنگ حرف زدن و منطق گفتارش هم شبیه حرفهای آخوند های خرمردرند حاکم شده است. حرفهای خمینی را که همه مردم ایران بخاطر دارند. تلاش می کرد با جملات بلغور شده و بی ربط، زمین و زمان را به هم ببافد. بقول خودش کذا و کذا بکند تا آنهایی که باید سکه اشان بیفتد، خط را بگیرند. عامه مردم لازم نبود سر از حرفهای بی سر و ته اش در بیاورند. مزدور بی حیا و بی چاک و دهان، برای فرار از پاسخ به اینکه چرا همزمان با برگزاری کهکشان مجاهدین در ویلپنت پاریس وهمان ساعتهایی که قرار است انفجار در آنجا صورت گیرد، در کنار مزدور پیشانی سیاه و مستخدم وزارت اطلاعات می نشیند و بجای اینکه بگوید وزارت اطلاعات چگونه و چرا برای اولین بار او را با مزدور خدابنده در صحنه ظاهر کرد و آنشب در انتظار چه بودند، با خردمردرندی، از مجاهدین طلب کاری می کند که چرا بهزاد نظیری هم مصاحبه با تلویزیون ایران انترناشیونال را قبول کرده است و دجالگرانه توپ را به زمین تلویزیون ایران انترناشیونال پرتاب می کند.
فعلا بحث مزدوران نفوذی، مانند تو و امثال تو هستند که تقسیم کار کرده اند. یکی بساط جنایت پهن می کند. دیگری بمب منفجر می کند. آن یکی دست جلادان را می شوید. بدبختی دیگر بوسه برنعلین آخوند می زند، و دیگری ... ودیگری...
در همین ضد میهن تی وی، تو را مامور لجن پاشیدن علیه چهره پاکترین فرزندان رشید خلق کرده اند. رفیق شفیقت محمدرضا روحانی را مامور کشاندن خلایق به زیر عبا و عمامه خامنه ای ساخته اند. تف بر شمایان، ننگ و نفرین بر مزدوران رنگارنگ ملایان چه در داخل مرزها و چه درینگه دنیا.
محمد رضا روحانی جار میزند اگر خامنه ای اجازه دخول بدهد با کله سر بر قدومش خواهد سایید. البته محمد رضای کلاش برتن این کلمات و جملاتش لباس دجالیت پوشانده است. او ازطریق همین رسانه پیام فرستاده است اگر خطری از جانب رژیم ملاها، جانش را تهدید نکند همین فردا صبح عازم ام القرای اسلامی خواهد بود. بدبخت فلک زده نمیداند که ملاها، به امثال ایرج و محمد رضا و... برای مزدوری در ینگه دنیا نیاز بسیار بیشتری دارند. وگرنه لازم نبود شاهسوندیهای، مهرداد عارفانی ها و دیگران را پس از توبه و ندبه در زندان به بیرون از مرزها پرتابشان کنند.
مجاهدین و مقاومت، ایرج مصداقی و تلویزیون سعید بهبهانی را البته در خط و خطوط وزارت اطلاعات آخوندی دانسته و می دانند. از گفتن و نوشتن در این باره هم اساسا ابایی ندارند. عملیات و سازماندهی ترور و راه انداختن حمام خون در ویلپنت پاریس در بیت العنکبوت جماران برنامه ریزی شده است.
مجریان عملی اش دیپلمات ترویست هایی امثال اسداله اسدی وهمدستانش بوده و هستند که هم اکنون دارند مجازات می شوند. امثال شمایان هم مشاطه گران و آتش بیاران معرکه هستید. بی خودی ایزگم نکنید، آدرس عوضی هم ندهید. شب دراز است و قلندر بیدار. تا اینجایش هم نفوذی بودن تو توسط فریدون ژورکها افشاء شده است. مزدوری و جیره خواریت توسط سایت حوزوی- پاسداری موسسه رهیافتگان اسلامی نبوی به تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ شرح داده شده است. بجای جیغهای بنفش تکراری وکسل کننده در تلویزیونهای آنچنانی، بیا بگو و بیشتر بگو، کی، کجا، چگونه؟!
حسن ختام این نوشته را با بخشی از شعردوست شاعر و نویسنده مبارز، آقای جمشید پیمان به پایان می برم که در مورد مفلوکانی چون تو سروده است:
کی، کجا و چقدر بگرفتی
که کنی چاکری به این سِفتی؟
خودفروشی کنی، بکن، امّا
نسخه ات را به دیگران منما
ای سراپات ننگ و رسوایی
بوی گندَت گرفته دنیایی
خود فروشیت را مکن حاشا
این دکان جای دیگری بگشا