دو بال مافیای رانتخوار «بالهای کشور»!
سالها استبداد دینی تبلیغ میکرد که وجود باندهای تشکیل دهندهٔ قدرت در نظام آخوندی، بیانگر نوعی تنوع و تسامح و تساهل در حاکمیت آخوندی است و از این طریق تا توانست فضای سیاسی را مخدوش کرد. در رابطه با این موضوع، علی خامنهای در سخنرانی ۱۹اردیبهشت ۸۴ خود ـ بهگونهیی دجالگرانه ـ دو باند اصلی نظام را «بالهای کشور»! نامید.
«نظام را متهم میکنند که میخواهد دستگاه را یکدست کند؛ نه، یکدست کردن مطلقاً مورد قبول دستگاه نیست. اگر مراد از یکدست کردن این است که همهٔ کارهای کشور به یک جناح سپرده شود، این چیز غلطی است و بنده هم اصلاً اعتقادی به این ندارم. دو جناح مقابل در مجموعهٔ نظام میتوانند باشند و فعالیت کنند؛ ولی شرطش این است که به قانون اساسی وفادار باشند. اینها بر کارِ هم نظارت میکنند، با هم رقابت سالم میکنند. این مسابقه، پیشرفت بهوجود میآورد و از در بسته بودن تشکیلات گوناگون حکومتی جلوگیری میکند؛ این چیز مغتنم و خوبی است.
بنده سه چهار سال قبل در نماز جمعهٔ تهران گفتم دو جناح برای این کشور مثل دو بالند، که کشور با این دو بال میتواند پرواز کند».
مقاومت ایران و آیندهنگری در خشت خام
برای مقاومت ایران از همان سال که شعبدهٔ محمد خاتمی و اصلاحات قلابی، فضای سیاسی ایران را مخدوش کرد و بسیاری از جریانهای سیاسی را به محاق برد، مبرهن بود که این یک بازی کثیف حکومتی است و هدف از آن طولانیتر کردن عمر استبداد دینی است. فهم آنچه مجاهدین و رهبری آنها در خشت خام دیده بود، سالیانی دراز میطلبید؛ سالیانی که البته قیمت آن را خلق ما با سنگینترین بها داد.
در آن سالیان ایرادگیری شیفتگان بازگشت به زیر عبای ملا و وادادگان فرنگ نشین از مجاهدین این بود که چرا شما تغییرات درونی در نظام آخوندی و عناصر مدره و اصلاحطلب آن را نمیبینید و مدام بر مشی سرنگونی خود پا میفشارید!
مهلتی بایست تا خون شیر شد
شعبدهٔ چشمفریب خاتمی با رسوایی تمام ترکید تا جایی که او حتی در مسابقهٔ سهمربایی تحت عنوان «انتخابات» دیگر به بازی گرفته نشد.
قیام دی ۹۶مهر پایانی بر دوگانهسازی حاکمیت گذاشت. در واقع کارت اصلاحات قلابی را سوزاند. در قیام آبان۹۸ هر دو باند نظام با سرکوب عریان زحمتکشان و گرسنگان بهپاخاسته، همگرایی و اتحاد عمل خود را نشان دادند و مردم ایران به چشم دیدند که اختلاف این دو باند تنها بر سر سهمخواهی بیشتر از قدرت است، وقتی نوبت به سرکوب و جنایت میرسد، یکی از دیگری سبقت میگیرد. در پرتو این آگاهی بود که همهچیز در صحنهٔ سیاسی ـ اجتماعی ایران آشکار شد. اکنون رسانههای حکومتی [به مصداق چون معما حل شود آسان شود]، به خود جرأت میدهند که بگویند هر دو باند نظام، نمایندگان طبقات رانتخوار هستند و هیچ ریشهٔ اجتماعی و طبقاتی عمیقی در دل جامعه ندارند.
«در شرایط فعلی هم اصولگرایان هم اصلاحطلبان تنها نماینده یک طبقه رانتی حاکم هستند. طبقهای که از قِبل رانتهای حکومتی در سالهای گذشته به موقعیت بالای اقتصادی هم دست یافته است. ابتدا مدیر حکومتی بوده بعدها به اسم خصوصیسازی همان اموال عمومی را هم تحت مالکیت خودش در آورده و هماکنون تبدیل به یک سرمایهدار هم شده است. در واقع این دو جناح هیچ ریشهٔ اجتماعی و طبقاتی عمیقی در دل جامعه ندارند، برخلاف شعارهایی که میدهند. در ایران کنونی ما دقیقاً با مشکل نمایندگی طبقات اجتماعی در ساختار حاکمیت مواجه هستیم» (مستقل. ۲اسفند۹۹).
پرده برافتادن از رازهای مگو
این پاراگراف بهگونهیی واضح اعتراف میکند که دو باند مافیایی نظام با چپاول سازمانیافته و نهادینه شدهای به نام «خصوصیسازی»، پروار شده و اقتصاد ایران را به ملک شخصی تبدیل کردهاند. آنها کلان دزدان و رانتخوارانی هستند که با بهتصرف درآوردن اموال عمومی، ایران را سدهها به عقب بردهاند. واضحتر بگوییم ایران را اشغال کردهاند. وااسلاما سر دادن و مستضعفپناهی آنها سرپوشی برای این رانتخواری و تیولداری است. سرنخ این مافیای مرموز در بیت پدرخوانده (خامنهای) است.
اکنون که قیام خشمناک تودههای بهجان آمده پرده از رازهای مگو افکنده است. اینک که شرایط جوشان و انفجاری جامعه مستعد دگرگونیهای اساسی است، چنین هشدارهایی را از روزنامهها حکومتی، خطاب به کل حاکمیت میشنویم.
«بیتوجهی به مطالبات و معیشت اقشار فرودست و حاشیهنشین بحرانهای عمیقی بهوجود آورده است که یک نمونه مشخص آن همین اعتراضات آبان ۹۸ بود. اما اگر فکری برای کاهش شکاف طبقاتی و تبعیض نشود باید منتظر تعمیق بحرانها باشیم» (همان منبع).
دور نیست این شکافهای عمیق طبقاتی که آثار بیش از ۴دهه حاکمیت اشغالگران عمامهدار بر ایران است، سلسلهای آبانهای سوزان را رقم زند. زمان، برای هشدار دادن به مافیای دینی و تداوم عمر نکبتبار آن دیگر به سر آمده است.