روزنامه حکومتی آرمان نوشت سوختبران قاچاقچی نیستند
وقایع شهر سراوان که در کانون آن کشتار سوختبران زحمتکش و بیگناه قرار دارد، گریبان نظام آخوندی را هم از بابت جنایت پاسداران و هم از منظر رسانهیی و تبلیغاتی گرفته است. جنبهٔ دیگر آن، شبکههای مجازی است که میلیونها ایرانی، جزئیات جنایت رژیم و از طرفی مقاومت و ایستادگی مردم بلوچ را تبدیل به یک کمپین روشنگری و افشاگری کردهاند.
این واقعه از یکطرف خشم ایرانیان را علیه حاکمیت ولایت فقیه متحد کرد و از طرف دیگر دستگاه تبلیغات آخوندی را دچار دروغگویی و چند صدایی و تناقضگویی نموده است؛ طوری که برخی رسانههای خود رژیم هم از این حجم دروغ و چندصدایی پیرامون یک رخداد، دچار تردید و ابهام شدهاند.
دستگاه تبلیغاتی رژیم در بدو خبررسانی تلاش کرد اصل ماجرا را به آنطرف مرز یعنی به شلیک مرزبانان پاکستانی نسبت دهد؛ ولی فکر دخالت دادن وزارتخارجه را در این ماجرا نکرده بود! همین افتضاح هم حالا گریبان رژیم را گرفته است. روزنامه حکومتی آرمان در شماره ۹ اسفند۹۹ در مطلبی با عنوان «سوختبران قاچاقچی نیستند»، تناقض خودیهای نظام را از کج گذاشتن بنای خبررسانی دربارهٔ یک واقعه را بازتاب داده و مینویسد:
«ایران میگوید همه چیز از حمله مأموران امنیتی پاکستان شروع شده و جان باختن اولیه سوختبران نیز بههمین دلیل بوده است. پرسش اینجاست که چرا تا به امروز مقامات نسبت به این موضوع خطاب به دولت پاکستان اعتراض نکردند و خواهان احقاق حق نشدهاند؟».
از آنجا که این شیوهٔ خبررسانی توسط دستگاه فاسد تبلیغات آخوندی پرسابقه است و با هر رویداد برجسته و مهمی فساد ذاتیاش بیرون میزند، روزنامهٔ فوق برگی از یک پرونده قطور دروغگویی و شبههافکنی را ورق میزند و با اشاره به وقایع سراوان، داد و فغان از «رسانههای خاص» سرمیدهد و بیاعتماد سازی مسؤلان را یادآوری میکند:
«نبود شفافیت با مردم در اینگونه مواقع و بازخوانی یکطرفهٔ حوادث از سوی رسانههای خاص، جز افزایش بیاعتمادی میان مردم و مسؤلان عایدی ندارد».
حجم دجالیت در خبررسانی و دروغگویی دستگاه تبلیغات نظام آخوندی در عصری که مردم خودشان یک رکن رسانه هستند، رسانهٔ حکومتی را هم دچار حیرت و سردرگمی کرده است:
«سردرگمی کنونی درباره ماجرای سراوان و اینکه دقیقاً معلوم نیست دارد چه اتفاقاتی رخ میدهد، اساساً تنها به مشکلات کنونی کشور دامن میزند».
و بلافاصله سایهٔ سنگین سانسور پروپاگاند آخوندی را بر روی خودش یادآوری کرده و با اسف و عبث اعتراف میکند که «فضا» هرگز برای «بیان واقعیت» در رسانههای حکومتی «باز» نبوده و نیست:
«ای کاش فضا برای رسانهها در بیان واقعیات باز شود»!
و اینگونه اعتراف میکند که واقعیت سراوان با چند انشا از یک دروغ، در چه لایههای تودرتویی از خبررسانی توسط دستگاه فاسد ولایی پیچانده، مغشوش، گنگ، سانسور و دروغپردازی میشود.