پلیس ترکیه میگوید تاکنون ۱۳ عضو یک گروه تبهکاری در آن کشور به اتهام همکاری با دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بازداشت شدهاند.
بر اساس گزارش آناتولی، خبرگزاری رسمی ترکیه، وزارت اطلاعات ایران دستکم از سال ۱۳۹۴ از این گروه تبهکاری برای ترور و ربودن مخالفان حکومت ایران در ترکیه استفاده کرده است.
طبق گزارشهای منتشر شده در رسانههای ترکیه و همچنین ویدیوهایی که ۲۶ آذر، در تلویزیون بریتانیایی اسکای نیوز منتشر شد، در تازهترین مورد از همکاری این گروه با وزارت اطلاعات ایران، حبيب إسيود، فعال عرب اهوازی به دست اعضای این تیم ربوده شده و تحویل مقامهای جمهوری اسلامی شده است.
پیشتر در سال ۲۰۱۸، تعدادی از اعضای این گروه و رییس آن، ناجی شریفی زیندشتی که یک قاچاقچی بینالمللی مواد مخدر است به اتهام دست داشتن در چند قتل از جمله کشتن سعید کریمیان، موسس و مدیر وقت مجموعه تلویزیونی جِم و قتلهای مرتبط با قاچاق مواد مخدر در ترکیه بازداشت شده بودند. این افراد البته بعد از مدتی آزاد شدند. گفته میشود علت آزاد شدن آنها، ترکیبی از اعمال نفوذ با پرداخت رشوه و فقدان مدارک کافی بوده است.
اکنون قرینههایی در دست است که نشان میدهد زیندشتی ممکن است با کمک گرفتن از یکی از بستگان نزدیکش، حسین کریمی ریکآبادی که یک گانگستر شناخته شده بینالمللی در رومانی بوده است، در کشتن قاضی منصوری نیز دست داشته باشد. اگر این حدس درست باشد، ابهامها درباره دلیل کشانده شدن قاضی منصوری از آلمان به رومانی رفع میشود: دستگاه دیپلماسی ایران، منصوری را به رومانی برد چون پیمانکاران قتل، در آن کشور از امکانات بهتری برخوردار بودند.
اما تنها نام رسانهای شده این گروه، متعلق به همان کسی است که این بار بازداشت نشده است: ناجی شریفی زیندشتی. کسی که در سال ۲۰۱۴ و پس از کشف بزرگترین محموله هروئین تاریخ اروپا در یونان تحت تعقیب قرار گرفت. بعد از کشف این محموله دو تنی، زنجیرهای از قتلهای مرموز در کشورهای مختلف روی داد. رسانههای مختلف در ترکیه، یونان و سایر کشورها در مورد دستکم ۱۰ قتل، انگشت اتهام را به سمت زیندشتی گرفتهاند. بر اساس اسناد منتشر شده، در شش سال گذشته، دستکم ۱۷ نفر در این رابطه در سه قاره جهان به قتل رسیدهاند.
مردی ۴۶ ساله، که در ۲۶ ساله اخیر زندگیاش، با اتهامهای سنگین قاچاق مواد مخدر و قتلهای انتقام جویانه دست کم سه بار بازداشت، دادگاهی و زندانی شده است اما هر سه بار پس از مدت کوتاهی از زندان رهایی یافته است.
فرزند کوچک خانوادهای محبوب و محترم در روستای ممکان، چگونه به مردی بدل شد که برای جمهوری اسلامی آدمربایی و آدمکشی میکند اما نمیتواند بدون محافظان مسلح(، حتی در مراسم خاکسپاری مادرش در روستای پدریش حاضر شود؟
کودکی که زود بزرگ شد
ناجی، سال ۱۳۵۳ در روستای ممکان، از توابع بخش صومای برادوست شهرستان ارومیه متولد شد. فرزند آخر خانوادهای پرجمعیت با ۵ خواهر و دو برادر بزرگتر از خودش. نوه کوچک عمرخان زیندشتی، از ملاکین مشهور و قدرتمند ایل شکاک که با شورش اسماعیل آقا سیمیتقو همراه نشد اما پس از کشته شدن او به ریاست ایل رسید و در همین موقعیت اگرچه ابتدا وزیر جنگ جمهوری خودمختار کُردستان بود، اما در همراهی با قاضی محمد هم رفیق نیمهراه شد.
گُرگین (ابراهیم) شریفی، پدر ناجی، اما بر خلاف پدرش در انقلابیگری راسخ بود و جان خود را بر سر آرمانهایش گذاشت. راهی که «فرهنگ»، برادر بزرگتر ناجی هم پیمود و تلخ برای خانواده آنها اینکه، پدر و پسر هر دو با هم جانباختند، سال ۱۳۶۲ و در جریان درگیری بین پیشمرگههای حزب دمکرات کردستان ایران و نیروهای سپاه پاسداران در منطقه انزل ارومیه. همان سپاهی که امروز اسلحه در اختیار همراهان ناجی قرار داده است تا از او محافظت کنند. محافظت از انتقام کسانی که در ادامه داستان دربارهاش توضیح خواهیم داد.
با مرگ پدر و برادر بزرگتر، خانواده از روستای ممکان به شهر ارومیه مهاجرت کردند. محبوبیت خانواده بین فامیل به خاطر جانباختن پدر و پسر بزرگ خانواده، زندگی را برای آنان در شهر آسان کرده بود.
اقتدار نافیه کریمی ریکآبادی، مادر خانواده هم در حفظ اعتبار خانواده میان فامیل موثر بود. نافیه خانم، که اخیرا در ۸۵ سالگی فوت کرد، عمه یکی از شناختهشدهترین چهرههای ایرانی درگیر در مواد مخدر در اروپا و آمریکا، «حسین کریمی ریکآبادی» است. به او در انتهای این گزارش برمیگردیم.
خانواده با وجود از دست دادن پدر، دغدغه مالی نداشت اما ناجی اهل درس خواندن نبود و کلاس اول راهنمایی ترک تحصیل کرد. گویی بیآنکه بداند، به سنت پدربزرگش بازگشته بود.
آنگونه ویلیام داگلاس، قاضی پیشین دیوان عالی امریکا در فصل چهارم کتاب «سرزمین شگفت انگیز و مردمی مهربان و دوست داشتنی» که با ترجمه فریدون سنجر منتشر شده نوشته، سال ۱۳۲۹ وقتی در روستای زیندشت میهمان عُمرخان شریفی بود، عمرخان در پاسخ به پرسش از سطح سواد ۱۲ پسرش گفته بود: «من فقط یکی از آنها را به مدرسه فرستادهام و او هم کلاس ششم را تمام کرده و جلوتر نرفته است. در خانواده اگر یک نفر باسواد باشد و بتواند حساب دخل و خرج را نگه دارد کافی است.»
ناجی زیندشتی به خاطر بینیازی مالی خانواده، کار نکرد و به سربازی هم نرفت. اما نه بیکاری و نه عدم خدمت سربازی موجب نشد خیلی زود ازدواج نکند. سال ۱۳۷۲ جشن عروسی پرخرج و مفصل ناجی که حالا ۱۹ ساله شده بود با لیلا تمرزاده، ۱۱ شب طول کشید.
لیلا که در ترکیه به نام نگار شریفی شناخته میشود، تمام این سالها را کنار ناجی مانده است. او در اردیبهشت ۱۳۹۷ همراه همسرش و ۸ تن دیگر از نیروهای ناجی زیندشتی در ترکیه بازداشت شد. مشخص نیست که لیلا چه مقدار درگیر فعالیتهای ناجی است اما اثر این فعالیتها، دامن زندگی خانوادگی آنها را هم گرفته است. از جمله ۲۵ شهریور ۱۳۹۳، وقتی لیلا پیکر بیجان گلوله باران شده دختر ۱۹ سالهاش ئهوین (آرزو) را در بیمارستانی در استانبول در آغوش گرفت.
از قتل غیرعمد در خیابان تا قتل عمد در زندان
سال ۱۳۷۳، یک سال بعد از ازدواج، به نظر میرسید ناجی زیندشتی کاری پردرآمد را شروع کرده است، اگرچه جز حلقه نزدیکانش، کسی نمیدانست او چکار میکند. اما پول ظاهرا بادآورده این کار که از جمله صرف خرید اتومبیل میشد سال ۱۳۷۴ جان مرد متاهل جوانی با نام فامیلی «بشیری» را گرفت. مردی که کنار خیابان ایستاده بود تا شاهد «ماشینبازی» ناجی و دوستان پولدارش در یک نمایش خطرناک باشد.
ناجی از محل حادثه گریخت و تا زمانی که واسطهگری داییاش موثر واقع شود و در چهارچوب روابط عشیرهای خانواده بشیری از خون پسرشان بگذرند، جایی آفتابی نشد. مدتی نه چندان طولانی پس از این حادثه، ناجی که تازه پدر شده بود، اواخر سال ۱۳۷۴ در جریان معامله یک محموله قابل توجه مواد مخدر همراه با فردی به نام اسفندیار (اسفندیار ریگی) در خانه خودش در ارومیه بازداشت شد.
ناجی و اسفندیار پس از پایان تحقیقات به زندان اوین منتقل و در نهایت به حبس ابد محکوم شدند. حبسی که تا ابد طول نکشید و اواخر سال ۱۳۷۶ در وضعیتی مبهم، احتمالا در جریان انتقال به دادگاه برای شهادت در مورد یک پرونده، این دو نفر یکی از ماموران محافظ را کشته و گریختند. اسفندیار راهی پاکستان شد و ناجی راه ترکیه را در پیش گرفت.
ناجی پس از گذشتن از مرز، در خانه خواهر بزرگترش به نام «فیَت» در روستای بلاسان از توابع شهر وان در ترکیه، ساکن شد و با کسانی رفیق و همبازی فوتبال در زمینهای خاکی شد که به تدریج به برخی از نزدیکترین همکاران و مهرههایش بدل شدند.
ناجی زیندشتی چند سالی را در خانه خواهرش ماند و پایههای تجارت پرسود برای ترانزیت مواد مخدر به اروپا را از همین روستا پایهریزی کرد و از سال ۱۳۸۰ هم مقیم استانبول شد.
بازداشت نخست در ترکیه
زیندشتی، در تمام سالهای فعالیتش کوشیده است، حاشیه سیاسی امنی برای خود بخرد. در چهارچوب همین تلاشها، او ابتدا به تشکیلات فتحالله گولن نزدیک شد و به آنها کمکهای مالی سخاوتمندانهای میکرد. ناجی در همین مقطع زمانی، تقریبا همزمان با بازگشایی پرونده سیاسی پر سر و صدایی به نام ارگنکون در ترکیه، ۲ مهر ۱۳۸۶، در منطقه بویوک چکمجه استانبول با بیش از ۷۷ کیلو هروئین، بازداشت شد.(link is external)
گفته میشود او که خود را با اسم مستعار کمال شریفی سیدانی معرفی کرده بود در جریان تحقیقات و به طور علنی در دادگاه، برای گرفتن تخفیف مجازات، با مقامات برای شناسایی مسیرهای قاچاق مواد مخدر همکاری کرد. اما آزادی او احتمالا تنها به دلیل دادن اطلاعات درباره تجارت بینالمللی مواد مخدر نبود. گفته میشود او در عین حال چند صد هزار دلار به عنوان رشوه هزینه کرد و همچنین در پرونده ارگنکون(link is external) نیز همکاریهایی با مقامات ترکیه داشت. با این که دادستان برایش حکم سنگین حبس ابد درخواست کرده بود ولی او در نهایت آزاد شد.
ناجی ۲۶ مرداد ۱۳۸۹ با همان هویت جعلی از زندان آزاد شد و حدود دو ماه بعد در پرونده ارگنکون، به صورت مخفیانه و با نام مستعار «ترازی» (نام یکی از ماههای نجومی که در فارسی به آن میزان گفته میشود) علیه برخی از متهمان این پرونده شهادت داد. در این شهادتها او از جمله ادعا کرد که قضات درگیر در پرونده کشف ۳۵۰ کیلو هروئین در اوکراین که متهمانش در ترکیه محاکمه میشدند، با دریافت رشوهای معادل یک میلیون و ۲۰۰ هزار یورو، همه متهمان را آزاد کردهاند.(link is
زیندشتی پس از آزادی هم علیه قضات پرونده خودش به اتهام دریافت رشوه به صورت علنی بیانیه داد. این همکاریهای آشکار موجب شد او نزد همکاران قاچاقچیاش به عنوان خبرچین برچسب خورده و بدنام شود و چند سال بعد در جریان لو رفتن محموله دو تُنی هروئین از کشتی یونانی «نور وان» در آتن، به عنوان مظنون اصلی افشای محموله هروئین، هزینهای خونین بپردازد.
اما در این مقطع، ظاهر فعالیتهای ناجی شریفی زیندشتی در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که او هنوز با جمهوری اسلامی زاویه دارد و آیندهاش را در ترکیه و سیاست آن کشور میبیند.
تجارت بزرگ و معامله مرگ
۷ اردیبهشت ۱۳۹۳، نفتکشی یونانی به نام نور وان(link is external)، از دوبی به سمت یونان راه افتاد و ۱۶ خرداد در بندر الفسینای یونان در غرب آتن پهلو گرفت. نور وان، حامل دستکم ۲ تن هروئین خالص بود(link is external) که ۶ قاچاقچی مواد مخدر ساکن دوبی، استانبول، بروکسل و آمستردام، با سرمایهگذاری مشترک پول خرید آن را داده بودند.
این کشتی به یک مرد یونانی به نام آفتیمیوس یانوساکیس تعلق داشت که سال ۲۰۰۹ به دبی مهاجرت کرده بود. او کشتی نور وان را سال ۲۰۱۲ اجاره و پرچم توگو را روی آن نصب کرد. یانوساکیس سال اول به قاچاق سوخت ایران مشغول شد و سوختی را که از طرفهای ایرانی میخرید، به فردی به نام محمد دیزل، یک تاجر ایرانی، که در دبی با او آشنا شده بود، میفروخت.