درگیری زنان شجاع پاوه با مأموران جنایتکار رژیم
نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم آخوندی اقدام به احضار و بازداشت حداقل ده تن از ساکنان مقاوم روستای زردویی پاوه کردند.
این اقدام سرکوبگرانه روز سهشنبه ۲۰آبان در واکنش به درگیری هفته جاری ساکنان این روستا با مأموران جنایتکار نیروی انتظامی صورت گرفت که درصدد توقیف و ضبط احشام ساکنان این روستا بودند.
ساکنان روستای زردویی پاوه با مأموران جنایتکار نیروی انتظامی درگیر شدند و آنها را وادار به عقبنشینی کردند.
«چون تو را دل بود، به دل بنگر»!
درگیری مردم پاوه
در ۱۵آبان۹۹ اتفاق کوچکی در یکی از روستاهای دورافتادهٔ بخش باینگان، در شهرستان پاوه افتاد که بهلحاظ اهمیت، شایان آنالیز و تأمل است. باینگان یکی از بخشهای سهگانهٔ پاوه و زردویی [روستایی که در مورد آن بحث میکنیم] یکی از روستاهای دهستان ماکوان از بخش باینگان است.
زردویی که با نام «آتورگه» (آتشکده) هم شناخته میشود، روستای کوچکی با ۲۵۸خانوار است. تنها ممر درآمد این خانوارها دامداری و باغداری است.
در روز یاد شده ۴ماشین از سپاه پاسداران برای مصادرهٔ گوسفندان اهالی، به بهانهٔ ساختگی «قاچاق گوسفند» به این روستا هجوم میبرند ولی با مقاومت اهالی روبهرو میشوند. آنچنان که در فیلمبرداری آماتور از صحنه پیداست، اهالی روستا در حال پیاده کردن و خارج ساختن گوسفندهای خود از چنگ مأموران سپاه هستند. سپاه پاسداران با اقدام به تیراندازی هوایی قصد ترساندن و متفرق کردن مردم را دارد ولی موفق نمیشود و در زیر سنگباران مردم صحنه را ترک میکند.
آنچه در این صحنه، درخشش شایان تحسین است، حضور و تهاجم شجاعانهٔ زنان این روستا به پاسداران تفنگ به دست است. روحیهٔ تهاجمی این زنان دلیر صحنه را به نفع مردم میچرخاند تا جایی که یکی از این آنان با یک پاسدار غولتشن دست به یقه میشود و میخواهد که سلاح را از چنگش بیرون بکشد. این زن دلیر کرد پاسدار را وادار به کوتاهآمدن و گریختن میکند. این همه در حالی رخ میدهد که تیراندازی هوایی ادامه دارد.
چند نکتهٔ قابل توجه
۱ـ در میان مردم روستا اتحاد و همبستگی وجود دارد
۲ـ مردم از پاسداران و شلیک آنها نمیترسند و با مقاومت خود آنها را فراری میدهند.
۳ـ زنان دلیر روستا با شجاعت تمام آن صحنه را میدانداری میکنند.
۴ـ نتیجهٔ این مقاومت ستودنی فرار پاسداران از رویارویی با مردم خشمگین است.
یک فلاش بک به قیام آبان
این صحنه را فیکس کنیم و با یک فلاش بک به روزهای قیام آبان۹۸ برگردیم. لابد همگی دیدهایم که چند جوان خالی دست در حال دنبال کردن نیروهای مسلح و روحیه باختهٔ خامنهای هستند. این رویارویی آنقدر تنگاتنگ است که یک مأمور در حال فرار به عقب برمیگردد و گلولهای در سینهٔ جوانی خالی میکند که در حال تعقیب اوست.
صحنههایی از این دست در قیام فراواناند. در این زمینه، میتوان فرار نیروهای انتظامی از برابر مردم باغستان غربی کرج، مردم شیراز، مردم تبریز، مردم کرمانشاه و جوانان شهریار تهران را مثال زد.
این روحیه چگونه به دست میآید و تعادل نابرابر چگونه میچرخد؟
پیشتازی زنان مجاهد خلق
شاید این عکس ـ که مربوط به صحنهای از حماسهٔ فروغ ایران در اشرف در عراق است (۱) ـ بتواند پاسخ سؤال ما را بدهد.
در تصویری که دیدیم یک زن مجاهد خلق، به تنهایی و با دستهای خالی، در مقابل نیروهای مسلح و اعزامی نوری المالکی به قرارگاه اشرف ایستاده است. این روحیهٔ جنگاوری اگر چه در قلب بیابانی سوزان و در مجاورت مرزهای ایران اتفاق افتاد، به یک رسم تبدیل شد، پا درآورد و در شهرهای میهن پژواک پیدا کرد.
جلوداری زنان و دختران شجاع در قیام آبان
در قیام آبان نقش جلودارانه و بنبست شکاف زنان و دختران شجاع و قیامآفرین از نگاه رسانههای حکومتی پنهان نماند. به دو نمونه از این اعترافها دقت کنید:
«آشوبگران حرفهیی؛ این شاید بهترین لفظی باشد که بخواهیم روی اغتشاشگران این چند روز اخیر در کشورمان بگذاریم؛ در این میان زنان نقشی محوری در لیدری این آشوبها برعهده دارند» (خبر فوری. ۲۹آبان۹۸).
«در نقاط متعدد بهویژه حومه تهران، زنان ظاهراً ۳۰ تا ۳۵سال، نقش ویژهیی در لیدری اغتشاشات به عهده دارند. مشاهدات نشان میدهد که این زنان متحدالپوشش، هر یک وظیفهای جداگانه دارند؛ یکی از شورشها فیلم میگیرد، دیگری جلوی خودروها را میگیرد و دیگری با تحریک مردم، آنها را به پیوستن به صف اغتشاشها مجاب میکند». (مشرقنیوز. ۲۹آبان۹۸).
این شجاعت و پیشتازی نه به سن و سال ارتباط دارد، نه به زن و مرد بودن و نه به داشتن یا نداشتن سلاح، یک تصمیم و عزم جزم برای چرخاندن تعادل بین دو نیروی نابرابر در صحنههای قیام است. آنچه در این میان نقش تعیینکننده و سرنوشتساز دارد نه تعداد نیرو و نوع سلاح و نه حتی برخورداری از سلاح، بلکه روحیهٔ جنگندگی و شجاعت است. این روحیه کسب کردنی است و از عشق و ایمانی نیرومند به آرمان آزادی میجوشد. هر کدام از ما میتوانیم آن را به دست بیاوریم و در صحنههای جوشان قیام ابتکارعمل را از دست قوای سرکوبگر حکومت درآورده و به در دستان خلق قرار دهیم.
قلب قوی
آیا نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی در قطعهٔ «قلب قوی» همین را میخواهد به نسلهای بعد از خود؛ از جمله نسل ما پیغام بدهد؟
«دیدهای یک گلوله یا تیری
که به خاک اندر آورد شیری؟
دیدهای پاره سنگ کم وزنی
که چو از مبدأش برون بپرد
دل بحر عظیم را بدرد؛
در همه موج ها شود نافذ؟
ای نبوده دمی به دهر آرام
پی هنگامهٔ دل ناکام،
مرد، ای بینوای راه نشین!
پارهٔ سنگ و آن گلوله تویی
که ترا انقلاب و دست تهی
میکند سوی عالمی پرتاب.
گر چنین بنگری به قصهٔ خویش
ننگری بعد از این به جثهٔ خویش
وقع ننهی که هیکلت خُرد است.
پیش این آسمان پهناور
چه تفاوت اگر بر آری سر
اندکی مرتفع و یا کوتاه؟
نشود پهنی و بلندی تو
مایهٔ عز و ارجمندی تو
ارجمندی پس از کجا پیداست؟
ارجمندی ز قوت دل توست
همه زآنجاست آنچه حاصل توست
چو ترا دل بود، به دل بنگر!
پی دشمن بسی لجاجت کن
چون لجاجت کند، سماجت کن
مرد را زندگی چنین باید.
خیز با قوت دل و امید
شب خود را بکن چو روز، سفید
خصم، با هیکل و تو با دل خویش.
خویش را با سلاح زینت کن
از همهجانبه مرمت کن
خانهیی را که فقر ویران کرد».