فصل نهم:
شیطانسازی بر ضد آلترناتیو دموکراتیک
راهبرد امنیتی رژیم در بحران سرنگونی
۸۶-راهکار رژیم ولایت فقیه در مورد مقاومت سازمانیافتهٔ مردم ایران بهطور عام و در مورد شورا و مجاهدین خلق بهطور خاص شامل دو محور سخت افزاری و نرم افزاری است. راهکار سخت افزاری رژیم بسیار مشخص است. زندان، شکنجه، اعدام، ترور، ربودن و نابود کردن، بمبگذاری، موشکپرانی تاکتیکهایی هستند که بدون توقف به کار گرفته شدهاند. راهکار نرم افزاری رژیم اما در بسیاری موارد چند لایه، متنوع، پیچیده و پرهزینهتر از روش اول برای رژیم است. در شرایطی که حکومت با بحران همهجانبه درگیر و جامعه در حال انفجار است، کابوس قیام و سرنگونی یک لحظه ولایت خامنهای را رها نمیکند. در چنین شرایطی رژیم آخوندی تنها راه نجاتش را کماکان تروریسم (سخت افزار) و جنگ روانی به شکل شیطانسازی (نرم افزار) میبیند.
شیطانسازی خط کار وقفهناپذیر این رژیم بوده اما در یکسال گذشته به دلایل زیر برای رژیم اهمیت بسا بیشتر پیدا کرده و حامیان و مزدوران گوناگون برای اجرا و پیش بردن این سیاست بسیج شدهاند:
-بر پا کردن اشرف۳، یک شهر مدرن در تپههای آلبانی، آنچنانکه در بیانیه هیأت آمریکا در گردهمایی ایران آزاد توصیف شده و برگزاری پیروزمند مراسم سالانه مقاومت ایران طی ۵روز در تیرماه ۱۳۹۸ در آنجا
- قیامهای آبان و دی ۱۳۹۸ و مداخله مؤثر مقاومت در آن
- تشدید تحریمها و فشارهای بینالمللی
- همهگیری ویروس کرونا و افشاگریهای روزمره مقاومت و فراخوانهای مسئول شورا بهخصوص فراخوان ۱۷اسفند ۹۸ در مورد بنیادها و مؤسسات اقتصادی تحت کنترل خامنهای
- شکست فضاحتبار خامنهای در نمایش انتخابات مجلس ارتجاع و بایکوت تمامعیار این نمایش از سوی مردم
راهکار نرم افزاری رژیم آخوندها علیه مقاومت به دلایل قابل فهم و همه ساله قبل و بعد از برگزاری گردهماییهای سالانه مقاومت با بسیج عوامل وزارت و اطلاعات سپاه و مزدوران نفوذی بالا میگیرد.
شورا در بیانیه مرداد ۹۸ اعلام کرد: «اشرف۳ در آلبانی طی ۵روز، از ۲۰ تا ۲۴ تیرماه شاهد، سلسلةی از گردهماییهای سالانهٔ مقاومت با حضور ۳۵۰تن از رهبران، قانونگذاران و شخصیتهای سیاسی از ۴۷کشور جهان بود. . . . . بهدنبال سلسله تظاهرات مقاومت ایران و گردهماییهای ۵ روزه در آلبانی، دستگاههای تبلیغاتی و امام جمعههای خامنهای، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران به تکاپو افتاده و با یاوه گویی و هرزهدرایی، بیهوده کوشیدند آب رفته را به جوی برگردانند. . . . مسئول شورا نیز بارها اعلام کرده که: تغییر و سرنگونی کار ایالات متّحده نیست و نمیتواند باشد. سیاست آمریکا تغییر رفتار رژیم و وادار کردن آن به مذاکره و مصالحه است. تجربه عراق بهعنوان بزرگترین اشتباه سیاست خارجی آمریکا برای چند نسل کفایت است. . . از این رو، اگر کسی فکر میکند یا میخواهد چنین القا کند که آمریکا به واقع درصدد سرنگون کردن رژیم و پرداختن قیمت آن است، یا اشتباه میکند و یا عمد دارد برای بهرهبرداری سیاسی خودش چنین قلمداد کند. . . بنابراین، لُبّ کلام، که همان گناه اصلی مقاومت از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ به بعد است، همانا شعار سرنگونی و تبلیغ برای ”تغییر رژیم“ است؛ گناهی که ما به آن افتخار میکنیم و ربطی به امروز و دیروز و اروپا و آمریکا یا تغییرات در هیأت حاکمهٔ آمریکا نداشته و ندارد. شورا از همان روز تأسیس، خود را بهعنوان آلترناتیو دموکراتیک و مستقل رژیم حاکم اعلام کرده و سنگینترین بها را برای حفظ استقلال خود پرداخت کرده است».
ما در همان بیانیه اعلام کردیم: «تاخت و تاز به مقاومت در قالبهای میان تهی چپنمایانه، ضدّامپریالیستی و ضدّجنگ، ترفند دیگر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم است. ادارهٴ کلّ التقاط در وزارت اطلاعات و بخش امنیتی ـ دفاعی خبرگزاری سپاه پاسداران در سایتهای داخل و خارج کشور با اسامی گوناگون، بیدریغ، گفتمانهایی از این دست را ارائه میدهند، از قبیل ”گردهمایی مجاهدین خلق در آلبانی، تأکیدی مجدّد بر وابستگی و سقوط به قهقرای اپورتونیسم!“ و اینکه ”با حمایت بولتون، سناتور سابق جان مک کین، رودی جولیانی، و مجموعهیی از اقلیت جنگطلب، مجاهدین خلق توانستند یک اردوگاه تعلیماتی بسته برای مقاصد خود در آلبانی بهوجود آورند. . . همایشِ آلبانی در پی گردهماییهای پاریس بیشتر به نمایشهای تلویزیونی و انتخاباتی غرب شبیه است که هدفی جز نمایش و خودفروشی در مقابل ارتجاعیترین نمایندگان امپریالیستی و ایجاد توهّم در بین معدود هواداران باقی ماندۀ آنها ندارد“» (بهزاد مالکی، ۱۵مرداد ۱۳۹۸).
امسال در اول تیر ۹۹ آقای مهدی سامع، سخنگوی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در مقالهٔ «تهدیدهای ولایت، کابوسهای خامنهای و راهکارهای ولیفقیه» نوشت: «برای خامنهای و نهادهای نظامی امنیتی حکومت سازمان مجاهدین خلق ایران تهدید اصلی است. ماندگاری و داشتن تشکیلات قوی و منسجم، فعالیت پیگیر روزمره در داخل و خارج از ایران، قدرت انعطاف در رویارویی با تحولات سیاسی، پایداری و ایستادگی بر سیاست سرنگونی و آمادگی برای پرداخت هزینه در این راه، فقدان فساد اقتصادی، خاص خوری و پدیده آقازادگی، ژن خوب و پارتی بازی در درون تشکیلات و بالاخره نفوذ بهطور نسبی قابلتوجه در مناسبات بینالمللی دلایلی است که این جریان را از نظر سیاسی به دشمن اصلی نظام تبدیل کرده است. این واقعیتی است که هر نیرو و هرکس با هر میزان نزدیکی و یا دوری به این سازمان باید مورد توجه قرار دهد. برخورد نظام با مجاهدین خلق، بدون اما و اگر، قهرآمیز برای نابودی آن است. موشکباران پایگاههای مجاهدین در عراق، ترورهای سیاسی، نفوذ بهمنظور کسب اطلاعات و ضربه فیزیکی زدن، مانند توطئه خنثی شده انفجار بمب در گردهمایی پاریس، دستگیری، شکنجه و صدور احکام سنگین برای فعالان این سازمان در داخل ایران، تحریک و به کارگیری تعداد اندکی از خانوادهها بهمنظور شکنجه روانی رزمندگان مجاهد و. . . راهکارهای سخت افزاری برای نابودی و یا حداقل مهار فعالیتهای این سازمان است. البته مجاهدین گرچه تهدید اصلی نظام هستند، اما تنها تهدید نیستند. جریانها و افراد سیاسی و اجتماعی دیگر، به شمول گروهها و افراد چپ و مارکسیست و یا جریانهایی که علیه تبعیض قومی و ملی مبارزه میکنند و علیه کلیت نظام بوده و در این راه وارد سازمانیابی و عمل میشوند نیز دشمن ارزیابی شده و بستگی به میزان کارآیی آنان مورد سرکوب قرار میگیرند. . . . همزمان با سرکوبهای گسترده، کارگزاران ولایت خامنهای تلاشهای پُرشمار و البته پُرتکراری را در حوزه نرم افزاری با هزینههای کلان سامان دادهاند. هدف این حرکتها به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم حقانیت دادن به حاکمیت، ترساندن از قیام و انقلاب، مرعوب کردن مردم و قدرتمند نشاندادن حاکمیت و بیاعتبار کردن مخالفان است. ساخت فیلم سینمایی، مستند سازی، گزارشهای تصویری، برقراری نمایشگاه و جلسات سخنرانی، چاپ کتابهای گوناگون، انتشار مجلات نظری و کتابهای سیاسی تاریخی، انتشار اخبار دروغ و اسناد جعلی در رسانههای حکومتی، فعالیت دیپلماتیک و رسانهیی در اروپا و آمریکا، تزریق اطلاعات غلط به رسانههای غیرایرانی و تبلیغ گفتمان سازیهای انحرافی در این رسانهها، به خدمت گرفتن ”جدا شدگان“ و ”پشیمان“ های اپوزیسیون، مشارکت و تقویت آلترناتیو سازیهای جعلی، ترویج و تبلیغ گفتمان ”سوریهای شدن، خطر جنگ و تجزیه ایران، خطر ناامنی و جنگ داخلی“، تلاش رذیلانه برای دامنزدن به اختلاف گروههای سیاسی و. . . از جمله اقدامات نرم افزاری حاکمیت برای رویارویی با دشمنان نظام است. در این حوزه نیز جهت عمدهٴ حمله به سمت مجاهدین خلق نشانهروی میشود، هر چند دیگران هم بستگی به میزان کُنشی که دارند، بینصیب نمیشوند. طی شش ماه گذشته بدون اغراق در هر روز حداقل یک عمل نرم افزاری در مورد مجاهدین خلق انجام شده است. از نمایش فیلم تا انتشار خبر و گزارش و چاپ مقاله در نشریات و مجلههای حکومتی، از گزارش دروغ در نشریه معتبر اشپیگل تا پخش اراجیف پاچه ورمالیدهای که بِگَم بِگَم به راه انداخته، از چاپ نشریه مجاهد جعلی تا پخش شایعات و تبلیغات دروغ پیرامون دست داشتن مجاهدین خلق در این و یا آن اقدام تروریستی رژیم و. . . در هر روز تولید و پخش میشود. در مورد آن دسته از دشمنان که خامنهای آنان را چپ مارکسیستی نامید و به بسیجیان پیرامون دامنه نفوذ این جریان هشدار داد، رفتار نرم افزاری حکومت متنوع و چند وجهی بر محور جلوگیری از متشکل شدن این جریان است. ایجاد جریان دانشجویان بسیجی ”عدالتخواه“ در اساس برای مقابله با چپ است. دانشجویان عدالت خواه با تقلید از مارکسیستها با سیاست اقتصادی دولت بهشدت مخالفت میکنند و کوشش میکنند دانشجویانی که بهطور واقعی عدالتخواه و مخالف نظام هستند را جذب کرده و به ترتیب آنان را به زائده بسیج دانشجویی تبدیل کنند. برای حاکمیت کارهای تئوریک، ترجمه برخی آثار کلاسیک و وجود کانونهای بحث نظری تا جایی که به متن زندگی واقعی ربطی نداشته و به نیروی محرکه برای عمل تبدیل نشود، قابلتحمل است. آن چه برای رژیم غیرقابل تحمل است، ایجاد تشکیلات بهمنظور عملی کردن ایدهها، حضور در صحنه واقعی مبارزه و اعتقاد به ایجاد واحدهای مخفی مبارزه و شورش است. دستگاههای امنیتی رژیم بارها به رفقای چپ که در حرکتها و اعتراضهای خیابانی دستگیر شدهاند، مرز تحمل خود را گوشزد کردهاند. خامنهای که از عمق تضادهای موجود در جامعه باخبر است و میداند که این شرایط بستر مناسب برای فعالیت مارکسیستها است، برای عوامل اطلاعاتی خود این خط قرمز را ترسیم کرده است. همزمان نهادهای امنیتی حکومت با رواج برخی از گفتمان سازیهای انحرافی که در بالا چند نمونه آن را برشمردم، در ایجاد همآهنگی و اتحاد فعالان چپ کارشکنی میکند. میدان دادن به نیروی موسوم به «محور مقاومت» که تضاد اصلی را نه داخلی که خارجی ارزیابی میکند، نادیده گرفتن فعالیت برخی از مدعیان چپ که کاری جز ایجاد تفرقه در مبارزه از دستشان بر نمیآید و کسانی که مبارزه علنی را جنبه اصلی مبارزه معرفی میکنند، از دیگر اقدامات نرم افزاری حاکمیت در رویارویی با مارکسیستها و کمونیستهایی است که برای سرنگونی رژیم تلاش میکنند. یکی از ابزارهای مهم در راهکار نرم افزاری، چاپ مجلههای پُر مَلاط است. در این رسانهها با پوشش بحثهای نظری، تحقیق تاریخی، دیدگاههای فلسفی اجتماعی و. . . مقالههایی منتشر میشود که فشرده آن ضدیت با تحول انقلابی و سازمانیابی انقلابی است» (نبرد خلق شماره ۴۲۶ اول تیر ۱۳۹۹).
۸۷-از آبان ۹۸ فاشیسم دینی حاکم بر ایران با به کار گرفتن یک مزدور نفوذی مذبوحانه تلاش کرد دستگیری دژخیم حمید نوری را علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت و مسئول شورا به کار بگیرد. کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا در اطلاعیه ۲۴آبان ۹۸ خاطرنشان کرد «بهخصوص که در اثر تلاشهای بیوقفه رئیسجمهور برگزیده مقاومت کار جنبش دادخواهی در سالهای اخیر بالا گرفته و رژیم بیش از هر زمان نیازمند مقابله و فرو بردن آن در آب گلآلود است». صحت این ارزیابی در مراحل بعد گامبهگام به اثبات رسید و روشن شد وزارت اطلاعات رژیم با برنامهریزی و طرح مشخص درصدد مصادره جنبش دادخواهی و چماق کردن آن علیه مجاهدین «سر موضع» بر آمده است تا با هزینه کردن یکی از صدها و هزاران عامل شکنجه و قتلعام و با هیاهوی حداکثری پیرامون آن، ابتکارعمل را از طریق مأمور نفوذی بهدست بگیرد و تمامیت امر را به سود نظام علیه سازمان و مقاومتی برگرداند که ۹۰درصد شهیدان قتلعام و کل شهیدان ۴۰ساله از آن برخاستهاند. در سناریوی وزارت اطلاعات بایستی سوابق حمید نوری در دادگاه و در اطلاعات و در نزد پلیس سوئد و همچنین موضوع دخترخوانده و خلبان طلاق داده پوشیده باقی میماند تا موضوع تر و تازه جلوه کند گوئیا که در داخل رژیم کسی خبر نداشته که حمید نوری در این سفر دستگیر میشود. وزارت اطلاعات آخوندها هرگز گمان نمیکرد کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا بتواند ضمن یک هفته صدای مکالمات رازینی و مقیسه را برملا کند که یکی میگوید حمید نوری «یک بازجویی که پروندههای محدودی از ردههای پایین دستش بوده» است و دیگری میگوید به او گفته است به این سفر نرود و «خودش هم دوزاریاش افتاده بود. . . گفت من احتمالاً دستگیر بشم» .
متعاقباً در ۱۹آبان ۹۸ ایرج مصداقی ادعا کرد در یک «عملیات پیچیده چند وجهی» موفق شده است یکی از متهمان تراز اول قتلعام ۶۷ را در محدوده قضایی اروپا دستگیر کند. حیرتآور اینکه در همان روز با یک دروغ و ترفند پیشدستانه ادعا میکند «فرقه رجوی به دستور شخص وی پس از مطلع شدن از پیروزی بزرگ عملیات ”دادخواهی ۶۷“ تلاشهای زیادی برای مخدوش کردن این عملیات به خرج داده است. در آخرین تلاش، نماینده پلید این فرقه ضمن تماس با یکی از وکلای پرونده، تلاش کرده است چهره من را بهزعم رهبر این فرقه پلید مخدوش کند که پاسخ مناسب و شایسته را دریافت کرده است». این در حالی بود که مجاهدین و شورا اطلاع نداشتند و مطلقاً اقدامی هم نکرده بودند. همچنانکه در اطلاعیه کمیسیون امنیت آمده «این بهوضوح استفاده ناشیانه از تاکتیک ”آی دزد، آی دزد“ برای در امان ماندن از افشای بعدی است» . پلید خواندن مجاهدین نیز فقط پژواک ادبیات آخوندی اطلاعاتی برای کاستن از پلیدی رژیم و برگرداندن این صفت به جانب مقاومت است .
دژخیم مقیسهای در کلیپ صوتی افشا شده توسط کمیسیون امنیت تأکید میکند که به حمید نوری گفته بود: «گفتم اصلاً این دسیسه است. تو را میکشانند آنجا دستگیرت میکنند. . . خودش گفت که اون (خلبان ایرانی) علیه من یک حرفهایی زده در دادگاه آنجا و در اطلاعات آنجا حرفهایی علیه من زده. . . تا الآن ۱۰بار رفته بود و هیچ کاری نداشتند. مرتب به کشورهای خارجی میرفت و منعی وجود نداشت».
۸۸-آقای ابوالقاسم رضایی معاون دبیرخانه شورا در سخنرانی خود در ۱۹بهمن ۹۸ در استکهلم گفت: «همین روزها در همین سوئد تلاش مزورانه و رذیلانه برای منحرف کردن پرونده دژخیم حمید نوری از طریق مأموران وزارت اطلاعات و توابان تشنه به خون را میبینیم، دژخیمی که مجاهدین و هوادارانش و زندانیان آزاد شده از ۲۴سال پیش او را افشاءکردهاند. امروز نیز تا آنجا که به سازمان مجاهدین و مقاومت ایران برمیگردد ما در این پرونده همچنانکه در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا آمده است، از طریق سازمانهای بینالمللی آنچه را میتوانستیم و میتوانیم انجام دادهایم و باز هم میدهیم تا این دژخیم آزاد نشود و بهخاطر جنایات ضدبشریاش محاکمه شود. حدود ۹۰۰ زندانی آزاد شده از زندانهای خمینی در اشرف۳ حضور دارند که بیشترین اطلاعات را در مورد این دژخیم دارند بسیاری از آنها توسط او شکنجه شدهاند این زندانیان در دسترس دادگاه هستند و مراجع قضایی و ارگانهای ذیربط سوئد از موضوع بهخوبی مطلع هستند، کما اینکه شمار زیادی از زندانیان سیاسی آزاد شده هوادار سازمان مجاهدین در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا نیز برای مقامات سوئدی بهخوبی شناخته شدهاند.
اما در این میان نقش مأموران وزارت اطلاعات و عواملش و توابان تشنه به خون مجاهدین چیزی جز پیش بردن خطوط رژیم یا این باند و آن باند رژیم نیست. . . این مزدوران نمیگویند و به روی خود نمیآورند که چرا و چگونه باندهای مختلف رژیم از قبل در جریان سفر این مزدور بودند، یعنی در جریان همان خبری بودند که این مزدوران و توابان میخواستند آنرا تر و تازه و بهعنوان یکسورپریز به خورد مردم بدهند . آنها در مورد اظهارات سر دژخیم مقیسهای که به دژخیم نوری توصیه کرد به خارج نرود چه میگویند؟ دست کدام باند رژیم در کار است؟کدام باند به او اطمینان خاطر داده که برو؟ موضوع خلبانی که شوهر دختر خوانده حمید نوری بوده چیست و چگونه موضوع حمید نوری را از قبل با سرویسها و با دادگاهها و مراجع سوئد در میان گذاشته؟ این خلبان کیست؟ چه شد؟ کجاست؟ دخترخوانده چه شد»؟
اینها همان سؤالات بیپاسخ بیش از ۱۲۰۰ زندانی سیاسی در شمار دادخواهان حقیقی و واقعی است که سایتهای مقاومت بیانیه آنان را منتشر کردهاند. تاکنون از آنها ۱۴کتاب خاطرات درباره زندانهای رژیم خمینی منتشر شده و بعضاً مقالات بسیار روشنگری درباره مزدور نفوذی وزارت اطلاعات نوشتهاند. [۱]
۸۹-از اوایل سال۱۳۹۹ و بهخصوص پس از شروع پاندمی کرونا و افشاگریهای مستمر و روزانه شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین، رژیم آخوندی به دور جدیدی از جنگ روانی و شیطانسازی علیه سازمان مجاهدین روی آورد. یک نمونه آن طوماری بود که در کارگاههای وزارت اطلاعات بهم بافته شده بود و مدعی بود ۸هزار نفر از خانوادههای مجاهدین در آلبانی از تهران (فقط از تهران) خطاب به نخستوزیر آلبانی فرستادهاند. این طومار که بعداً به ۱۱هزار! امضا هم رسید با تیتر درشت «فرزندان ما اسیر دست تروریستها در کشور آلبانی هستند» در رسانههای حکومتی درج شد (روزنامه ابرار۱۴ اردیبهشت). در این طومار که متن آن نیز در صفحه اول ابرار درج شده است خطاب به «آقای ادی راما، رئیس دولت جمهوری آلبانی» آمده است «سازمان مجاهدین خلق مدعو خاک کشور شما و تحت حمایت دولت شما میباشد. اما فرزندان بیگناه ما اسیر این فرقه تروریستی هستند و به لطف دولت شما هیچگونه راه ارتباطی با دنیای خارج خصوصاً با خانواده و دوستان ندارند. . . . تا کی میخواهید پدران و مادران سالخورده را از ارتباط با فرزندانشان محروم نگهدارید؟ تا کی میخواهید این تهدید امنیتی برای خود و کل اروپا را در خاک آلبانی و علیه عالیترین مصالح ملت خود حفظ نمایید؟ آیا از میزان شیوع بیماری کرونا در این اردوگاه که تهدیدی برای مردم آلبانی است با خبر هستید؟»!
همزمان لجنپراکنیهای سرانگشتان خارج کشوری رژیم آخوندی از قبیل اسماعیل یغمایی و ایرج مصداقی با غلیظترین لمپنیزم آخوندی و رکیکترین کلمات به سمت شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق و رهبری و مسئولان و اعضای آن کسرازیر شد. برخی بار دیگر به سناریوی دلتنگی و ابراز نگرانی در مورد سرنوشت خویشاوندان سر به نیست شده در آلبانی روی آوردند و پسری هم مادر خود را به بدترین اتهامات باب طبع انجمنهای نجات اطلاعات آخوندها میآلود. از ادبیات و فرهنگ این رژیم بیش از این انتظاری نیست.
اما حضور و سخنان خانم اکرم حبیبخانی، عضو شورای ملی مقاومت، در برنامه ارتباط مستقیم تلویزیون ملی ایران سیمای آزادی در روز ۲۱ اردیبهشت۹۹ و همچنین برنامههای افشاگر هفتههای بعد با شرکت زندانیان سیاسی و یاران و پشتیبانان مقاومت و هواداران و اعضاء و مسئولان مجاهدین و شورا که تا تیرماه ادامه داشت، دشمن ضدبشر و اطلاعات و عوامل آن را قویاً پس زد و در تنگنا قرار داد .
سپس در روز ۹ تیر۹۹ فراخوانی با امضای ۱۰۴تن از «روشنفکران، هنرمندان و فعالان مدنی به همدلی وجدانهای بیدار، دادخواهی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت» منتشر شد که در آن علاوه بر سفیدسازی مصداقی بهطور تلویحی و بدون ذکر نام، مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران به «کارشکنی» در پرونده حمید نوری متهم شده بودند. واضح است که هم آن سفیدسازی و هم این برچسب کارشکنی، کمال مطلوب رژیم و طراحان فراخوان مزبور بود تا همانطور که فوقاً (در ماده ۸۷) گفته شد، ابتکارعمل به دست مأمور نفوذی بیفتد و ورق علیه مجاهدین «سر موضع» و سازمانی برگردد که ۹۰درصد شهیدان قتلعام از آن برخاستهاند. به همین خاطر کسانی که چنین قصدی نداشتند و صرفاً برای دادخواهی امضاء کرده بودند، از آن فاصله گرفتند.
مقاله ۱۲تیر خانم زینت میرهاشمی، سردبیر نشریه نبرد خلق و عضو کمیته مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق، در این خصوص بسیار روشنگر است: «. . . وقتی به تیتر نامه و تعداد امضا کنندگان آن نگاه کردم ابتدا بهنظر م مثبت آمد و راستش خوشحال هم شدم. چه خوب که این تعداد در خارج از کشور، با نحلههای فکری و گذشته متفاوت یک حرکت مثبت انجام دهند. تجربه نشان داده که در بین امضا کنندگان این بیانیه، امکان توافق و دور هم جمع شدن بر سر یک عمل مشترک، مثلا تظاهرات در دفاع از زندانیان سیاسی، وجود نداشته است. از این تعجب کردم که واقعاً چه چیزی میتواند فصلمشترک امضا کنندگان این بیانیه باشد. اما بعد از ردیف کردن جملههای زیبا در مورد حقوقبشر، دم خروس و شگرد مصداقی پیدا شد: ضدیت با سازمان مجاهدین خلق ایران. من حدس میزنم که بر طبق سنت رایج در اینگونه امضا گیریها، برخی به قسمت پایانی بیانیه توجه نکرده و بر اساس اعتماد و طرح ”دادخواهی“ امضا کردهاند. بهخاطر آشنایی، دوستی و احترام متقابلی که با تعدادی از امضا کنندگان دارم، تصمیم گرفتم پس از خواندن دقیق بیانیه که بهنظر م مصداقی در پایان نقش اصلی دارد، آن را با صراحت چنین تعریف کنم: بیانیه ”حمایت از مصداقی، و ستیز با مجاهدین خلق در پوشش دادخواهی“ . اما چرا؟ در بیانیه آمده است: ”پیشبرد امر دادخواهی نیاز به تقابل جدی و همهجانبهتر با دروغپراکنی و افزونی تلاشها برای روشن ماندن چراغ حقیقت دارد“ . چراغ حقیقت در پایان بیانیه به شکلی بسیار ظریف اینگونه روشن میشود؛ ”مخالفتهای ایدئولوژیک و سیاسی“ که با کوشندگان (منظور مصداقی به روایت این فراخوان) اختلاف دارند، ”حاصلی جز خدمت به اهداف جمهوری اسلامی در پنهان کردن حقیقت و انکار جنایت ندارد و نخواهد داشت“ . اینکه فعالیت مستمر و پیگیر مجاهدین خلق برای دادخواهی نادیده گرفته میشود و برای مثال توجه نمیشود که حجم اصلی شهادتها و گزارشها در پرونده مأمور اطلاعات رژیم در زندان سوئد، توسط فعالان سازمان مجاهدین که زندانی بودهاند ثبت شده، جای ابهام بسیار دارد و بهنظر میرسد اطلاعات مغرضانه و البته با هدف مصداقی در این بیاطلاعی مؤثر بوده است. مصداقی که خود را همزمان ولیفقیه و شورای نگهبان همه زندانیان سیاسی میداند از موضع برتر این بیانیه را امضا نکرده تا در آن با اسم از او حمایت شود و بدین وسیله در مأموریت خود که بیش از ۷۰۰ زندانی درباره آن گواهی دادهاند ”سفید“ شود. از آن جایی که جنبش دادخواهی، و دفاع از قربانیان رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی، رنگ، نژاد، مذهب، سیاست، دین نمیشناسد و واقعاً کسی که در این امر بسیار انساندوستانه فعالیت میکند، باید توانایی گام برداشتن فراتر از این مرزها داشته باشد، میتوانم نتیجه بگیرم. این فراخوان، زیرکانه و ماهرانه، برای خاموش کردن ”چراغ حقیقت“ و ”پنهان کردن حقیقت“ و علیه هدف فراخوان است. دور زدن مجاهدین خلق در جنبش دادخواهی که هدف مصداقی است، اخلاقی و انسانی نیست و غیرممکن است. این اقدام نه تنها هیچ کمکی به ”همدلی و همیاری“ ”وجدانهای بیدار“ نخواهد کرد، بلکه انحراف و دامی است که نباید در آن افتاد» .
۹۰-کمیسیون قضایی شورا در گزارش ۱۳ تیر۹۹ در مورد پرونده دژخیم حمید نوری اعلام کرد: مقاومت ایران «از همان ابتدا به تمام و کمال به وظایف خود در پهنههای مختلف، بهویژه برای ممانعت از هر گونه زد و بند و در بردن دژخیم و جلوگیری از توطئههای رژیم و مزدورانش، قیام کرده است. در این خصوص بسیاری از جزئیات در زمان مناسب پس از حصول اطمینان از اینکه در محاکمه و مجازات دژخیم تأثیر کاهنده نخواهد داشت، به اطلاع عموم خواهد رسید. در حال حاضر سر تیتر اقدامات شایان گزارش توسط کمیسیون قضایی به قرار زیر است:
۱-چندین لیست از زندانیانی که شاهد جنایتهای این دژخیم در زندانها بوده و آماده شهادت دادن در این باره بودند و اکنون در اروپا و آمریکا و کانادا اقامت دارند و یا در صفوف مجاهدین در اشرف۳ در آلبانی بهسر میبرند، در اختیار مراجع قضایی مسئول پرونده قرار گرفته است. همچنین اعلام گردید که حدود ۹۰۰ زندانی سیاسی آزاد شده در اشرف۳ آماده شهادت دادن درباره جنایات رژیم در زندانهایش هستند.
۲- شماری از شاهدان گواهیهای دقیق و مکتوب با ذکر تاریخ و اسامی در مورد دژخیم حمید عباسی و نقش او در شکنجه و اعدام و سرکوب زندانیان به مراجع ذیربط ارسال کردند.
۳- بهرغم محدودیتهای ناشی از اپیدمی کرونا که سفر را بسیار سخت و یا ناممکن میکرد، شماری از زندانیان بهصورت حضوری و یا از طریق ویدئو کنفرانس توسط مقامات قضایی مسئول پرونده در سوئد استماع شده و برخی در نوبت هستند».
۹۱-در ۱۸تیر ۹۹، یک ماه پس از درگذشت مرجان، آقای فریدون ژورک کارگردان و فیلمساز از ناظران جلسات شورای ملی مقاومت به عهد خود وفا کرد و در یک رزم تحسینانگیز سیاسی و آرمانی با مایهگذاری از خودش، مأموریت مزدور نفوذی ایرج مصداقی را با جزئیات فاش کرد. آقای ژورک در مقاله و گواهی سرفصلی خود «یک خائن پشتپردهٴ تنظیم و نگارش کتابهای لاجوردی-کارنامه سیاه مناظره زندانیان اوین انتشارات دادستانی انقلاب اسلامی مرکز تابستان۱۳۶۲» نوشت: «لاجوردی در حسینیه اوین جلسات متعدد (مثلاً مناظره) تشکیل داد تا زندانیان را رو در روی هم قرار دهد. در این جلسات خائنان و بریدگانی مثل قاسم اثنی عشر به شرح خاطرات خود میپرداختند و زندانیان مقاوم دیگر را به مباحثه و مناظره دعوت میکردند. خلاصه پروندههای تهیهشده توسط قاسم اثنی عشری و رضا کیوان زاد، پس از تایپ توسط محمدرضا یزدی زاده، بهدفتر شعبه هفت ارسال میشد تا در اختیار نویسنده کتابها قرار بگیرد…چندی بعد برایم چهره پشت پردهٴ تنظیم و نگارش این کتابها روشن شد. نام این خائن پشتپرده ایرج مصداقی بود. او بر اساس متنهای ارسالی، خارج از مجموعه شروع به تحریر متن کتابها میکرد. اگر هم نیازی به بحث حضوری و یا بررسی مطالبی در خصوص پرونده پیش میآمد (که در چندین مورد پیش آمد) این ملاقات در دفتر بند ۳۱۱ انجام میگرفت. این جلسه با حضور ایرج مصداقی و قاسم اثنی عشری و رضا کیوان زاد و یکی از مسئولان شعبه، که اکثراً بازجوی سفاکی به نام فاضل همآهنگکننده جلسه بود، تشکیل میشد. . . تنها جلسهیی که در بند ۳۱۱ تشکیل شد و من (فریدون ژورک) حضور داشتم، جلسهیی بود با حضور مصداقی و به سرپرستی رحمانی. . . که بعدها شنیدم که نام اصلیاش محمد داوودآبادی است و به محمد مهرآئین هم معروف بود. او یکی از سفاکترین و کثیفترین سربازجوها بود که در زمان شاه به اتهام ارتباط با مجاهدین دستگیر شده که شخص محمد حنیفنژاد با پذیرفتن مسئولیت کارهای او راه آزاد شدنش را باز کرده بود. هدف جلسه بررسی فیلمنامه (توابان) بود که بر اساس طرح و نوشتهای از مصداقی توسط من بهصورت فیلمنامه تنظیم شده بود. فیلمنامه مورد تأیید مسئولان دادستانی قرار نگرفته بود و علت آن را عدم درک واقعی من از قصد ساختن چنین سریالی اعلام شد. به همین جهت طرح نوشتاری مصداقی به سازمان تبلیغات اسلامی که مدیریت آن را حاجآقا زم عهدهدار بود، ارسال شد که بعداً بهصورت یک فیلم سینمایی تولید و در سینماهای سراسر کشور به نمایش درآمد».
متعاقباً آقای ژورک در اجلاس شورا در مورد مصداقی توضیح داد: «وقتیکه من دیدمش توی زندان ابتدا به ساکن تصورم این بود که ایشان دستیار آقای فاضل هست، یکی از وحشیترین بازجوهای بند شعبه هفت اوین که مخصوص مجاهدین بود و بهش میگفتند قصابخانه. . . به این جهت سعی میکنه که هی فرار بجلو بکند راجع به من صحبت کند. . . اما تو مزدوری یعنی مأمور به خدمت بودی در اوین. . . بعد هم که کار تمام شد تحت نظارت خود وزارت اطلاعات و با کمک آنها آمدی خارج و بعد هم همین جا سعی کردی باز به این کار نفوذیات ادامه بدهی».
در ۲۰ تیر۹۹ سخنگوی مجاهدین اعلام کرد: «مقاله سرفصلی آقای فریدون ژورک درباره مزدور نفوذی ایرج مصداقی فصلالخطاب و یک گواهی ماندگار و تاریخی از بهاصطلاح «عملیات پیچیده چندوجهی» دادستانی ارتجاع در زمان لاجوردی، و سپس اطلاعات آخوندها در زمان دژخیم فلاحیان و دژخیم حجاریان (معاون وقت وزیر اطلاعات آخوندها) است که از بردن مزدور به گشتهای دادستانی و بردن بر سر پیکرهای سردار خیابانی و اشرف رجوی آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. اطلاعات آخوندها بهگفته کارشناسانش در سال۱۳۷۰ به این نتیجه رسید که: ”راهکار انحلال سازمان در انجام عملیات و ضربه زدن نظامی نیست هر چه بیشتر به آنها ضربه بزنند، هم منسجمتر میشوند و هم نیروی بیشتری میتوانند جذب کنند و فعالیت آنها تشدید میشود، مگر اینکه سراغ عملیات روانی بروید که عمدتاً باید روی جدا شدهها متمرکز شود… در عملیات روانی هم بسیار کار کردیم که شاید امکان بیان آنها خیلی نباشد“ (رضوی-کتاب استراتژی و دیگر هیچ-صفحه ۲۰۷ و ۲۰۹). از اینرو شاگرد جلاد اوین سعید شاهسوندی، بهگفته خودش توسط حجاریان توجیه و با مأموریت اعلام شده ”محاکمه مسعود رجوی“ به اروپا فرستاده شد. همزمان مزدور ایرج مصداقی در خرداد ۱۳۷۰ آزاد و با مأموریت به زیر کشیدن رهبری مقاومت“از عرش به فرش“ برای نفوذ در مناسبات مجاهدین به خارج اعزام شد. او هم مانند امیر سعدونی، بمبگذار ویلپنت، که ۱۲سال بهعنوان سلول خفته به هواداری از مجاهدین تظاهر میکرد، به مدت دو دهه به ایفای نقش پرداخت و مراحل دگردیسی خود را طی کرد. اما اکنون فریدون ژورک با گواهی صادقانه خود، در پیوند و وفای به عهد با مرجان شورشگر، برای هر کس که قصد فهم ترفندهای رژیم را داشته باشد، نقطه پایان گذاشت و ”دیگر تمام است ماجرا. . “. . . با درود به بیش از ۱۰۰۰ زندانی از بندرسته و بعضاً در بند، که پیشاپیش بر اساس تجارب عینی خود در شکنجهگاههای دشمن ضدبشر بر این ماجرا اشراف داشتند و آن را با هموطنان و نسل جوان در میان گذاشتند» .
۹۲-در همان روز ۱۸تیر دکتر منوچهر هزارخانی که از برجستهترین روشنفکران و نویسندگان معاصر ایران و مسئول کمیسیون فرهنگ و هنر در شوراست در مصاحبه با تلویزیون ملی ایران سیمای آزادی در مورد دامگذاریهای رژیم در خارج از کشور و ابعاد بیسابقهٔ خصومت و لجنپراکنی علیه مجاهدین و شورا گفت: «در حال حاضر یک انقلاب واقعی در ایران در حال وقوع است. این انقلاب واقعی توسط سازمان مجاهدین خلق ایران رهبری میشود. . . وظیفه همه ما با هر نظری که داریم این است که سازمان مجاهدین خلق را تا آنجایی که میتوانیم کمک کنیم برای اینکه زودتر و سریعتر این انقلاب را به نتیجه برساند . در حال حاضر باید کمک کرد که مملکت از اشغال آخوندها خارج شود و هیچ چارهای ندارد الا اینکه حکومتشان سرنگون بشود. تماماً سرنگون بشود. سازمان مجاهدین الآن بهعنوان دشمن اصلی رژیم ایران توسط رژیم حاکم بر ایران شناخته شده است. آدمهای صادقی هستند، آدمهایی هستند که پای حرفشان میایستند. اول جانشان را دستشان میگیرند و بعد میآیند عضو میشوند. خوب این خیلی جاهای دیگر نیست. . . شیطانسازی اساساً در خارج کشور است، هم شیطانسازی و هم آلترناتیو سازی علیه شیطان خیالی، اینها مال خارج کشور است. علتش هم این است که در صحنه عملی انقلاب در ایران سازمان قابل ملاحظه و قابل محاسبهای وجود ندارد که فکر کنید که ممکن است از آن راه بشود جلوی مجاهدین را گرفت یا مجاهدین را در یک مجموعه وسیعتری حل کرد که خطرشان کمتر بشود و بعد از اینکه خطرشان کمتر شد آنوقت شلاق بهدست وارد میدان شد و کلکشان را کند. این دامهای خارج کشور است. . . اگر غیر از این اتفاق میافتاد تعجبآور بود که رژیم باشد، عاملان خارج کشوری هم در غرب در کشورهای مختلف باشند و این کارها را نکنند. . . من از اول نظرم این بود که در خارج کشور دامگذاری فقط میشود کرد و این هم در دسترس رژیم است. . . فقط وزارت اطلاعات نیست کل سیستم شان است».
۹۳-گردهمایی جهانی «ایران آزاد» که سه روز جریان داشت، از یکسو پایگاه گسترده مردمی مقاومت ایران و از سوی دیگر حمایت جهانی از این مقاومت را در اروپا و آمریکا و منطقه، به نمایش گذاشت. این همان چیزی بود که خشموکین رژیم و مزدوران و متحدان رسمی و غیررسمی، اعلام شده و اعلام نشدهاش را بر انگیخت و صدای همه افراد و طرفهایی را که از سرنگونی فاشیسم دینی وحشت دارند و این رژیم را به هزار زبان به مجاهدین و شورای ملی مقاومت ترجیح میدهند، در آورد. بهخصوص که فکر میکردند که امسال بهدلیل کرونا مجاهدین قدرت تحرک ندارند و از ظهور قدرتمند مقاومت در این ابعاد غافلگیر شده بودند. به همین خاطر رژیم نیروهای ذخیره خود را برای مقابله با این گردهمایی تاریخی به میدان آورد.
هنوز سخنرانی خانم رجوی در روز ۲۷تیر به پایان نرسیده بود که آه و فغان بقایای شاه، که برای پنهان کردن ماهیت واقعی خود داعیه سرنگونی دارند، به آسمان بلند شد. آنها تعارف را کنار گذاشتند و به صراحت گفتند که رژیم آخوندی را «صدبار به مجاهدین» ترجیح میدهند. این بار جلودارهای اطلاعات آخوندی و جلودارهای ارتش سایبری اطلاعات سپاه پاسداران، براندازنماهای سلطنت طلب شده بودند. اما جار و جنجالهای تبلیغاتی بقایای شاه برای التیام سوزش ناشی از گردهمایی ایران آزاد کافی نبود و چند ساعت بعد تسنیم نیروی تروریستی قدس و روزنامه جوان و خبرگزاری سپاه پاسداران و بعیدی نژاد، سفیر رژیم در لندن، و گلهای از آخوندها و پاسداران به صحنه آمدند.
از سوی دیگر افرادی با برند «کمونیستی» و شبه کارگری در یک کر همآهنگ به میدان آمدند و انگار که با مجاهدین و شورای ملی مقاومت پدرکشتگی دارند همه مرزها را در نوردیدند.
یکی از آنها دست به قلم برد تا ماهیت مجاهدین و مقاومت را برای آقای پاتسلت نماینده مجلس فدرال آلمان که در گردهمایی بزرگ ایرانیان در برلین سخنرانی کرده بود، فاش کند و در نامه سرگشاده به پاتسلت تحت عنوان «روی اسب بازنده شرط بندی نکنید» نوشت: «این سخنرانی در زندگی سیاسی شما بهعنوان سیاستی شرمآور ثبت خواهد شد. شما از یک سازمان دفاع کردید که یک سکت کاملاً مذهبی است. . . جهت اطلاع شما این سازمان در هیچ پروسهٔ مبارزه و یا جنبش اجتماعی در ایران نقشی نداشته و ندارد، این سازمان هدفش اساساً بهرسمیت شناخته شدن از سوی دولتها و یا تعدادی از سیاستمداران غربی و آمریکایی است، و دچار این توهم است که اگر تعدادی همانند شما اینها را آلترناتیو معرفی کنند، راه رسیدن به قدرت در ایران برایشان هموار میشود. . . این مردم به هیچ سازمان اسلامی و به هیچ زن محجبه بهعنوان رئیسجمهور منتخب یک سکت، روی خوش نشان نمیدهند و نخواهند داد. . . نفس حضور یک سازمان پادگانی با لباس متحدالشکل و با روسری و حجاب اسلامی برای مردم ایران و بهویژه زنان و نسل مدرن و جوان ایران زهر هلاهل است که با حضور و دفاع افرادی مثل شما و چند ده شخصیت بازنشسته و نان به نرخ روز خور، نمیتوان آنرا شیرین کرد و به مردم ایران حقنه کرد. این اتفاق با اطمینان کامل میتوانم بگویم، نخواهد افتاد. . . پس پیام من به شما و خانم ریتا زوسموت (رئیس سابق پارلمان فدرال آلمان) که از چندین و چند سال قبل، از مریم رجوی دفاع میکند، این است به خود آئید و از این سیاست دست بردارید. امیدوارم به این سؤال من و ما، پاسخ دهید که چرا شما و تعدادی دیگر همانند شما حاضر میشوید از این سکت مذهبی و عقب مانده و ارتجاعی دفاع کنید. واقعاً چرا؟» (نامه سرگشاده مینا احدی به مارتین پاتسلت ۲۰تیر ۱۳۹۹).
همه چیز طابقالنعل بالنعل، گفتمان فاشیسم دینی با مخالفانش هست، تنها چیزی که کم دارد اینکه پاتسلت را به ۱۰سال حبس تعزیری و ۱۰۰ضربه شلاق بهخاطر همکاری با سازمان منافقین محکوم میکرد!
پاتسلت در هفتهنامه آلمانی فرایتاگ در ۱۶مرداد در پاسخ به آن نامه سرگشاده نوشت: «این نامه تحریکآمیز، دقیقاً همان اتهاماتی را تکرار کرده بود، که نادرستی آنان در مقالات روزنامه فرانکفورتر آلگماینه و اشپیگل ثابت شده بود.
. . . بدنام و تقبیح کردن کسانی که متحمل رنج شدهاند، کسانی که مقاومتشان را بارز کرده و یک آلترناتیو دموکراتیک و شفاف را ارائه دادهاند، معادل دفاع از نظام استبدادی [حاکم بر ایران] است، در حالیکه هیچ دلیلی برای چنین دفاعی وجود ندارد. شما یاد و خاطره کمونیستهایی را که در سال۱۳۶۷ بهقتل رسیدهاند، لکهدار میکنید، وقتیکه مشروعیت کسانی، که سالهاست از سازمان ملل به جد خواهان رسیدگی به این جنایات میشوند، را زیر سؤال میبرید. . . شما علاوه بر این، از جانب مردم ایران صحبت نمیکنید. این یک پیش فرض احمقانه است که فکر کنید، دقیقاً میدانید، مردم ایران چگونه فکر میکنند. . . . من نمیتوانم این را بهراحتی بفهمم که چطور نماینده یک جریان سیاسی، که هواداران آن نیز قربانی روحانیان دیکتاتور شدهاند، ابزار تبلیغ همین رژیم شده و همان سازی را کوک میکند که وزارت اطلاعات ایران و دستگاه تبلیغاتی رژیم چندین دهه است که در آن میدمند و ”دلایلی“ را مطرح میکند که دادگاههای آلمان مدتهاست آنها را بهعنوان“اخبار جعلی“ رد کردهاند. این نه تنها خجالتآور و شرمآور است بلکه هیچ کمکی به مردم ایران در ادامه دادن به مبارزات خود برای آزادی نمیکند که بسا برعکس آن صدق میکند. . . از شما خواهش میکنم: اگر در مخالفت خود در برابر رژیم مستبد ایران جدی هستید، در یک رقابت سیاسی مشارکت کنید و برنامه خود را برای سرنگونی و جایگزینی ملایان دیکتاتور ارائه دهید» .
۹۴- یکی دیگر از همین دار و دسته با همان هیستری و بغض و کین زنان بسیجی نسبت به «یکی از منفورترین، حاشیهایترین و ضداجتماعیترین نیروهایی که توی صحنه سیاست ایران تلاش میکنه جایی برای خودش باز بکنه» هشدار داد و گفت که «اگر ما تقریباً بیست سال پیش گفتیم که رویای به قدرت رسیدن مجاهد ممنوعه و مجاهد نمیتونه از این کانال به قدرت برسه. امروز با گسترش جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی با رادیکال شدن هر روزه اون، با حضور قدرتمند طبقه کارگر در این جنبش این رویا ممنوع و ممنوع تر و غیرممکن و غیرممکن تر میشه» (آذر مدرسی ۳مرداد).
دیگری گفت: «سازمان مجاهدین جمهوری اسلامی در سایه است. با سرنگونی و نابودی جمهوری اسلامی سایهاش هم محو خواهد شد. آرزوی بقدرت رسیدن سازمانی مثل سازمان مجاهدین با آمال و آرزوهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه انسانها و خواست و آرزوی آزادی زن و رهایی انسان از خرافات مذهبی در تناقض است. کسانی که در قرن بیست و یکم و با داشتن یک تجربه زنده از یک حکومت اسلامی هنوز وقت و انرژیشان را صرف پراکندن توهم بقدرت رسیدن مجاهدین میکنند، هر چه نامیده شوند، نمیتوانند آزادیخواه، برابری طلب و حتی منصف و باوجدان نامیده شوند» (جلیل جلیلی ۳مرداد).
روز بعد یکی دیگر داد سخن داد که «مردم ایران باید اینها را بشناسند. اینها واقعاً جریانهای عقبماندهتر از جمهوری اسلامی ایدئولوژیک تر عقبماندهتر کله پوک تر و مضرتر بحال جامعه اگر نباشند به اندازه جمهوری اسلامی بهحال جامعه مضر هستند. بنابراین اینها برادر دوقلوی جمهوری اسلامی اند. اینها از یک جنبش هستند جنبش اسلام سیاسی. اینها منشأشان مرجع شان خاستگاه ایدئولوژیکشان همان افکار و ایدئولوژی و عقبماندگی اسلام است. یکی هستند با جمهوری اسلامی. تنها تفاوتشان این هست که اینها میخواهند خودشان در قدرت باشند آنها هم میخواهند خودشان در قدرت باشند. دعوا بر سر قدرت است. سازمان مجاهدین نه مطالبه رفاهی برای مردم تا حالا مطرح کرده و نه در برنامهاش هست. سازمان مجاهدین نه تنها به مخالفان خودش بیرون سازمان، اگر یک نفر جرأت کند از داخل سازمانشان یک کمی ناراضی باشد و انتقادی بخواهد بکند اولاً فوراً یا سربه نیستش میکنند یا بیرونش میکنند و تازه آمد بیرون فوراً اعلام میکند که اینها عامل جمهوری اسلامی اند» (آسنگران ۴مرداد).
چند هفتهیی طول کشید تا دستورالعملهای ضروری از سلسله اعصاب فرسوده فسیلهای راه توده عبور کند تا اعلام کنند «مردم ایران ابله نیستند که از مار اسلام جمهوری اسلامی به افعی مجاهدین خلق پناه ببرند» (راه توده، ۳۱ مرداد۱۳۹۹).
صدور فتوای «ممنوعیت» و «محو» و «مضرتر بودن» نیروی اصلی جنگندهٴ ضد رژیم و «افعی» شناختن آن به نسبت رژیم، بالاترین نقطهٔ وحدت و اتصال سوسیال بورژوازی ضدانقلابی را با فاشیسم دینی حاکم بر ایران بارز و برملا میکند. در این رویکرد ارتجاعی، مجاهدین حق حیات و تبلیغ سیاسی و ایدئولوژیک ندارند و «محو و ممنوع» یا چنانکه حزب توده بعد از ۳۰خرداد سال۶۰ میخواست «استرداد» و «اعدام» باید گردند.
اینها نمونههایی از اپوزیسیون نماهایی هستند که به هزار زبان میگویند رژیم ولایت فقیه را صد بار به مجاهدین و شورای ملی مقاومت ترجیح میدهند و بنابراین با پیشرفت مقاومت و آلترناتیو دمکراتیک، عنان از کف داده و وظیفه اصلی خود را مبارزه با آن میدانند. واضح است که این یاوهگوییها علیه یک مقاومت خونبار که دشمن اصلی رژیم است بالفعل بهترین وسیله تقرب به نظام منحوس ولایت است. قدر مسلم اینکه اگر مارکس حضور میداشت در برابر این قبیل افراد و جریانهای پر انحطاط، تکرار میکرد که: «مطمئناً اگر آنها مارکسیست هستند، من مارکسیست نیستم»!
۹۵-پیش از اینها، در روز ۳۰تیر بهدنبال برگزاری سه گردهمایی بزرگ، آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت طی پیامی با «تبریک به آغاز چهلمین سال جنگ آلترناتیو با چراغ راهنمای ”نه شاه-نه شیخ“ که بزرگترین و طولانیترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران را نمایندگی میکند»، خاطرنشان کرد: «در آغاز چهلمین سال، از روشن شدن و تعمیق مرزبندی بین آزادی با استبداد، بین مقاومت با تمامیت شیخ و شاه و فرهنگ و ایدئولوژی آنها، بهغایت استقبال میکنیم. این فرصتی مغتنم برای هر جنبش به واقع دموکراتیک و انقلابی است تا بنای استبداد و دجالیت با هر رنگ و لعابی را از بن براندازد. بگذارید شاه و شیخ با همه شکنجهگران و پاسداران و دم و دنبالچهها و همکاسهها و مزدوران هر چه میخواهند بر ما بتازند. با هر چه دشنام و رذیلت است. با رکیکترین الفاظ و با خشمی دیوانهوار. با افتخار تمام باید گفت که در تاریخ ایران این تنها نمونهایست که در این ابعاد و با این شدت و این مدت، زیر ضرب و تازیانه و در معرض برچسب و لجنپراکنی باشد و بتواند دوام بیاورد، انسجام داشته باشد و اعتلاء پیدا کند. این نشان میدهد که ما بهرغم همه برچسبها و بمبارانها و شکنجهها و اعدام و قتلعام توانستهایم دشمنان درونی و بیرونی خلقمان را به همین میزان پس برانیم، گسسته و برآشفته کنیم و در هم بکوبیم. در محک تجربه، همهٔ قول و غزلها و لاف و گزافهای آزادیخواهی و حقوقبشری مدعیان وقتی به مجاهدین میرسد رنگ میبازد. پردهها کنار میرود و درندهخویی رضاخانی یا نوع خمینی آشکار میشود. در این چارچوب مجاهدین حق آزادی عقیده و بیان و تشکل و پوشش و حتی حق پاسخگویی هم ندارند. باید جواب بدهند که چرا مسلمان هستند. چرا مبارزه و مقاومت میکنند. چرا دنبال زندگی عادی نمیروند. چرا زنان مجاهد برخلاف حکم رضاخان روسری دارند اما در صف اول دفاع از حقوق بیحجابان بودهاند. چرا در ایدئولوژی آنها جهاد اکبر با نفس و ایدئولوژی فردیت و جنسیت، عملیات جاری شده است. حرف بسیار ساده و روشن است: همین رژیم ولایت فقیه را صدبار بر مجاهدین و شورا ترجیح میدهند. در رویکرد شیخ و شاه، مجاهد را باید کشت والا نظم دنیای وحشی ارتجاع و بهرهکشی را برهم میزند و برمیشورد. زانو زدن و کاسهلیسی در برابر شیخ و شاه از یکسو و غیظ و کین میرغضبانه در برابر مجاهدین از سوی دیگر دو روی یک سکه است. اینجاست که قرآن میگوید“بر غیظ خود بمیرید“ . پیام این اندازه خصومت و دروغ و نفرت بر ضد مجاهدین و نتیجهٔ تعمیق مرزبندی، اعتلای آلترناتیو به واقع دموکراتیک و مستقل است. این نوید سرنگونی و پایان عصر استبداد و دجالیت و مژدهٴ پیروزی مقاومت و جبهه خلق است . تأکید میکنم طبق طرح جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی، مصوب شورای ملی مقاومت، هر نیروی جمهوریخواه و ملتزم به نفی کامل نظام ولایت فقیه که خواهان استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت است با ماست و ما با او هستیم».
۹۶- روز چهارشنبه اول آبان ۱۳۹۸ (۲۳ اکتبر ۲۰۱۹) مدیر کل پلیس آلبانی از کشف یک شبکه تروریستی رژیم آخوندی در آلبانی خبر داد که هدف آن انجام حملات بر روی جنبش اپوزیسیون ایران (مجاهدین خلق) بود. این شبکه تروریستی توسط نهادهای امنیتی آلبانی کشف شده بود. این شبکه علاوه بر سایر اقدامات جاسوسی و تروریستی، در مارس ۲۰۱۸ دستاندرکار طرح حمله تروریستی به گردهمایی مجاهدین در جشن نوروز ۱۳۹۷ بوده است. حملهیی که در آخرین مراحل عملیاتی کشف و خنثی شد و مدیر کل پلیس جزییات جدیدی از آن ارائه کرد.
در گردهمایی نوروزی علاوه بر خانم رجوی، شهردار جولیانی و شخصیتهای اروپایی و آمریکایی و همچنین مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران شرکت داشتند.
مدیرکل پلیس اعلام کرد این حمله از داخل ایران توسط یکی از سرکردگان نیروی قدس با نام مستعار پیمان هدایت میشد. وی افزود مزدوری بهنام علیرضا نقاش زاده متولد ۱۹۷۴ با یک پاسپورت اطریشی بهنام اروین آرام که خود را از «اعضای سابق مجاهدین» معرفی میکرد در این عملیات تروریستی دست داشته است. همین سرکرده نیروی قدس شمار دیگر از بریده مزدوران را در کشورهای اروپایی برای عملیات جاسوسی و تروریستی علیه مقاومت ایران تأمین و مدیریت میکند. علیرضا نقاش زاده که توسط نیروی قدس اجیرشده بود، به بهانه دیدار مادرش طاهره زارنجی و بردن وی از آلبانی، به این کشور سفر میکرد و به جمعآوری اطلاعات لازم برای این عملیات جنایتکارانه تروریستی میپرداخت. به گفته مدیرکل پلیس آلبانی، نیروی تروریستی قدس علاوه بر عوامل ایرانی خود، باندهای جنایات سازمانیافته در ترکیه را برای اقدامات تروریستی علیه مجاهدین بخدمت میگیرد. در همین رابطه عبدالخالق ملکزاده (با نام مستعار فرهاد) یک مأمور عملیاتی نیروی قدس بهطور مداوم با عبدالسلام تورگوت یک جنایتکار حرفهیی شناخته شده در ترکیه در تماس بود. عبدالخالق ملکزاده اهل سراوان، مدیرعامل اخراجی شرکت تعاونی قیر سبز در چابهار از مأموران وزارت اطلاعات مأمور به خدمت در مالزی و سپس مسقط و بعد از آن ترکیه در پوشش شرکت پترو پارس است.
شایان یادآوری است که در ماه مارس ۲۰۱۸ دو تروریست رژیم آخوندی برای بمبگذاری و ایجاد انفجار در مراسم نوروزی مجاهدین در پوش خبرنگار از ترکیه به آلبانی رفتند اما در حال عکس برداشتن از محل دستگیر شدند.
به موازات اعزام مأموران رژیم ایران و بریده مزدورانی مانند علیرضا نقاش زاده، چند تن از افراد باند عبدالسلام تورگوت نیز برای اجرای عملیات تروریستی به آلبانی اعزام شدند. بهگفته مدیرکل پلیس آلبانی، عبدالسلام تورگوت در سال۲۰۱۱ در آلبانی به اتهام قاچاق یک تن هروئین به زندان افتاده بود اما توانست با یک پاسپورت قلابی فرار کند. وی بهخاطر قاچاق مواد مخدر در آذربایجان و ترکیه نیز به زندان افتاده بود.
مقاومت ایران بهدنبال افشای جزییات طرح تروریستی بار دیگر به اقدامات ضروری زیر فراخواند:
-مأموران و مزدوران اطلاعات و سپاه و نیروی تروریستی قدس باید محاکمه و مجازات و از خاک اروپا اخراج شوند.
-وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران باید در لیست تروریستی اتحادیه اروپا قرار گیرند.
- سفارتها و نمایندگیهای این رژیم که مراکز ترور و جاسوسی هستند باید تعطیل شوند.
۹۷-رسانههای آلبانی در ۲۵دی ۱۳۹۸ اخراج دو دیپلمات رژیم از این کشور را به نامهای محمدعلی ارض پیما نعمتی مأمور وزارت اطلاعات و سید احمد حسینی الست رایزن فرهنگی رژیم، به جرم فعالیت تروریستی و ارتباط با قاسم سلیمانی، اعلام کردند. نیویورک تایمز (۱۵ ژانویه ۲۰۲۰) گزارش کرد: «وزارتخارجه آلبانی ۲ دیپلمات رژیم ایران را بهخاطر فعالیتهای ”خارج از چهارچوب استاتویشان“ اخراج کرد. بیانیه وزارتخارجه اعلام کرد ۲ دیپلمات محمدعلی ارض پیما نعمتی و احمد حسینی بهعنوان افرادی نامطلوب اعلام شدند و از آنها خواسته شد“فوراً“ آلبانی را ترک کنند. آلبانی همچنین در دسامبر ۲۰۱۸ دو دیپلمات رژیم ایران را بهخاطر ”نقض استاتویشان“ از طریق شرکت در فعالیتها غیرقانونی که امنیت این کشور را تهدید میکرد، اخراج کرد».
خانم رجوی اخراج این دو دیپلمات تروریست توسط دولت آلبانی را یک اقدام شجاعانه و تحسینبرانگیز در راستای مبارزه با تروریسم و امنیت مردم آلبانی و پناهندگان ایرانی توصیف کرد که باید توسط سایر کشورهای اروپایی سرمشق قرار بگیرد. خانم رجوی افزود: نمایندگیهای رژیم ایران مرکز جاسوسی و تروریسم است. اغلب دیپلماتهای رژیم یا از وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران میآیند و یا آموزش تروریستی و جاسوسی دیده و در خدمت آن هستند. در حالیکه مردم ایران در خیابانها خواستار سرنگونی آخوندها هستند. اتخاذ یک سیاست قاطع در قبال تروریسم رژیم آخوندی و تعطیل سفارتهای رژیم در سایر کشورها ضرورت مضاعف دارد.
دولت آلبانی همچنین در سوم بهمن دستور تعطیلی فوری بنیاد موسوم به سعدی متعلق به رژیم ایران را در خاک آلبانی اعلام کرد. در این دستور همه مجوزهای صادر شده به اسم این بنیاد در سالهای گذشته باطل شد.
کمیسیون امنیت و ضدتروریسم در اطلاعیه ۵بهمن ۱۳۹۸ اعلام کرد: «بنیاد فرهنگی سعدی در سال۱۳۷۳ توسط فاشیسم دینی حاکم بر ایران، بهدنبال تحولات کشورهای حوزه بالکان، در راستای صدور تروریسم و بنیادگرایی، تأسیس شد. اینگونه مؤسسات زیر پوشش آموزش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، به جذب و استخدام افراد بومی برای اهداف جاسوسی و تروریستی میپردازند. اداره و هدایت بنیاد سعدی در کشورهای مختلف با غلامعلی حداد عادل، عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی دستگاه صدور تروریسم و بنیادگرایی رژیم آخوندی میباشد. وی همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت و شورای عالی انقلاب فرهنگی و از نزدیکان و بستگان خامنهای (پدر عروس او) میباشد. این بنیاد در آلبانی زیر نظر احدالله قلیزاده و احمد حسینی الست رایزن فرهنگی رژیم در آلبانی (دیپلمات اخراجی از آلبانی در سال۲۰۱۹) اداره میشد».
بااینحال اقدامات تروریستی رژیم در آلبانی و فرانسه و سایر کشورها علیه مقاومت ایران به موازات بسیج شیطانسازی ادامه دارد.
