۱۳۹۹ آبان ۷, چهارشنبه

درهم شکستگی «عمود خیمهٔ نظام»!

 

          درهم شکستگی خامنه‌ای               اصل ضدانسانی ولایت فقیه

خمینی به‌عنوان بنیانگذار نظام جهل و جنون آخوندی می‌دانست که برای غصب حق حاکمیت مردم ایران، باید اصل ضدایرانی ولایت فقیه را نهادینه و قانونی کند. او با دجالیتی بی‌نظیر، اسم مستعار خود را اسلام گذاشت و حکومت خود را ادامهٔ ولایت پیامبر و ائمه معصوم تبلیغ کرد تا بتواند با به خدمت گرفتن ارزش‌هایی که در جامعه مقبولیت داشت، دیکتاتوری بلامنازع خود را مستقر سازد. (۱) طرفه آن که او حتی به اصل ولایت فقیه و اختیارات افسانه‌ای و مافوق تصور آن راضی نشد و در تاریخ ۴اردیبهشت ۶۸ طی حکمی خواهان تجدید نظر در قانون اساسی شد.

                               افزودن صفت مطلقه به ولایت فقیه

گمان نکنیم ۱۰سال بعد از تصویب نسخهٔ اولیهٔ قانون اساسی دستپخت خبرگان، خمینی می‌خواست اصلاحاتی به نفع مردم و در جهت گشایش فضای سیاسی انجام دهد، برعکس او خواهان انقباض بیشتر و افزودن اختیارات باز هم فراتر برای استبداد دینی و شخص ولی‌فقیه بود. مرگ او را مهلت نداد تا این بازنگری را به چشم ببیند. در ۶مرداد ۶۸ حکومت با یک نمایش رأی‌گیری قانون بازنگری شده را از تصویب گذراند که مهمترین اصل آن اصل ۵۷ بود که در آن اختیارات لجام گسیخته‌ای را به ولی‌فقیه واگذار کرده است. در همین اصل صفت «مطلقه» به ولایت فقیه افزوده شد.

خامنه‌ای و نهادینه کردن دیکتاتوری

خامنه‌ای، روضه‌خوان بیسوادی که یک‌شبه در خم رنگرزی خبرگان، مهر ولی‌فقیه خورد و این خرقهٔ خون‌بافته را به تن کرد، در موقعیتی نبود که هیمنه و هیبت خمینی را داشته باشد. برای به دست آوردن قدرت مطلق باید رقبا را از صحنه حذف می‌کرد و اهرمهای قدرت را در بیت خود متمرکز می‌نمود. او هیچ‌گاه فرماندهی کل قوا را به کسی واگذار نکرد و سررشتهٔ امور اجرایی و تصمیم‌گیریهای راهبردی و کلان حاکمیت را به دست گرفت. تمام اقدامات کاسه‌لیسان و مجیزگویان ولایت پس از به قدرت رسیدن خامنه‌ای بر این محور معطوف بوده است که خامنه‌ای را مطلق کنند. اطلاق صفت «عمود خیمهٔ نظام» به جایگاه ولایت فقیه مبین آن است که استبداد دینی مساوی ولایت فقیه و ولایت فقیه مساوی استبداد دینی است. (۲)

شکستن رؤیای قدرت خامنه‌ای

طی ۳دهه، فرمانفرمایی نظام ولایی تا توانست در خامنه‌ای دمید تا او را باد کند و به اسم «امام»، «مقام عظمای ولایت» و «رهبر انقلاب» به خورد جامعه بدهد. از او یک فرعون و خدایگان بتراشد، حکمش را فصل‌الخطاب بداند و تا درجه یک قدیس دامن نیآلوده بالا ببرد، اما مقاومت فرزندان پاکباز ایران‌زمین همان‌گونه که خمینی را از قاب ماه به ژرف چاه فرو افکند خامنه‌ای را نیز از اریکه به زیر کشید و منفور خاص و عام کرد. کاری کرد تا شعار «مرگ بر خامنه‌ای» در ابعاد میلیونی بر لبان خلق جاری شود. به اعتبار سه قیام بزرگ، اینک خامنه‌ای نفرت‌انگیزترین نام در ایران و جهان است. اکنون حتی در بین اصول‌گرایان و باند خود خامنه‌ای نیز کسی حرف او را نمی‌خواند؛ زیرا پشم و پیلهٔ فرعون عمامه‌دار دیگر ریخته است و حتی به اندازه یک لولوی سر خرمن، برای جوجه ـ بسیجی‌ها نیز واجد هیچ هیمنه و ابهتی نیست.

آخوند ماندگاری مجیزگوی بی‌چون و چرا خامنه‌ای ضمن اعتراف به رویگردانی بسیجی‌ها از مساجد و منابر و پشت کردن خرمهره‌های نظام از ولایت خامنه‌ای گفت:

«بابا ولایت فقیه هم یکی از مراتب ولایت است چقدر در حفظ جایگاه ولایت فقیه همه‌مان داد زدیم همه کمک کردیم ... امروز هم می‌گوئیم بعضی از بزرگان هستند ولی از ولایت فقیه دفاع نمی‌کنند»

سرکشی در باند اصول‌گرایان

سرکشی و نافرمانی نمایندگان مجلس ولایی و حرف‌ناشنوی از خامنه‌ای به جایی رسیده است که مهره‌های باند اصلاحات، در بارهٔ آنها می‌نویسند:

«... این‌ها یک روز شنیدن از دو لب مبارک را بهانه می‌کنند؛ یک روز طالب شنیدن از پشت بلندگو هستند و دیگر روز، ندای پشت بلندگو را هم ...؛ آنها که با یک اشاره امام نسبت به شکست حصر آبادان، سر از پا نمی‌شناختند کجا و ما کجا؟ کاتولیک‌تر از پاپ شدن و مؤمن‌تر از علی شدن، خارج‌زدن است و عاقبتش خارجی شدن. «ولی» برای اینان تا وقتی ولایت دارد که مطابق میل‌شان باشد وگرنه خود را نه قلماً و نه عملاً ملتزم نمی‌دانند». (رسالت. ۵آبان۹۹)

زیرپا انداختن تذکرها و هشدارهای خامنه‌ای در تمامیت نظام و به تبع آن در میان افراد باندش اینک به یک روال تبدیل شده است:

«انتظار می‌رفت که مجلس بعد از دریافت این تذکر [تذکر خامنه‌ای در مورد هتاکی نکردن به روحانی] رسماً اعلام کند که اشتباه کرده و طی یک نامه و جمع‌آوری امضای همه نمایندگان ضمن عذرخواهی از رهبری، از کسانی که شاید بعداً به همان رویه ادامه دهند فرصت این کار را بگیرد تا بحث ختم شود. اما این کار را نکردند ... این در حالی است که رهبری حرف را تمام کردند. جای تأسف است که اینها به اسم رهبری و به نام حمایت از رهبری در نقطه مقابل ایشان قرار گرفته و با توجیهات خود به سخنان رهبری جلوه دیگری دادند و نوعی پشت‌گرمی برای عناصر تخریبگر خود ایجاد کردند». (جهان صنعت. ۶آبان۹۹)

این همان افول فاحش خامنه‌ای در ساختاری است که اس و اساس آن بر ولایت فقیه و بزرگ‌نمایی از آن بنا شده است. بی‌گمان افول خامنه‌ای، افول اصل ضدایرانی ولایت فقیه و به تبع آن افول استبداد دینی است. این پدیده را در استمرار و تکامل قیام آبان باید به فال نیک گرفت و برای تعمیق آن کوشید.

پانویس:

(۱) «این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیش‌تر از حضرت امیر (ع) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است». (خمینی. کتاب ولایت فقیه، حکومت اسلامی. ص۴۰. چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار خمینی).

(۲) «ولایت فقیه عمود خیمه نظام اسلامی است و دشمن با زدن این عمود می‌تواند کل نظام را با چالش مواجه سازد». (آخوند حسین طبیی‌فر. خبرگزاری بین‌المللی قرآن. ۸تیر۹۱)