۱۳۹۹ آبان ۹, جمعه

این همه تلاطم امنیتی، چرا؟

 

                                  سخن روز

شرایط جامعه از هر لحاظ، بحرانی است. فشارهای اقتصادی کارد را به‌استخوان مردم رسانده، گرانی افسارگسیخته، بیکاری و ترس از آینده مبهم و مجهول میلیونها خانوار را آزار می‌دهد.کسانی که شاغل هستند نمی‌دانند شغلی را که دارند ماه بعد هم خواهند داشت یا نه؟ فاجعهٔ کرونا هم به‌این شرایط سهمگین ضریب ده و صد زده است.

این شرایط تا کی می‌تواند ادامه پیدا کند؟ این سؤالی است که در سراسر جامعه موج می‌زند و در درون رژیم هم مطرح است. رسانه‌ها و مهره‌های رژیم پی‌درپی در مورد طاق شدن طاقت ملت و لبریز شدن پیمانهٔ صبر مردم به‌هم هشدار می‌دهند.

هشدار نسبت به فرا رسیدن آن لحظهٔ موعود

یک کارگزار حوزهٔ کارگری به‌نام علی خدایی در روزنامهٔ اعتماد (۷آبان) با اشاره به‌شرایط غیرقابل تحمل کارگران، نسبت به‌وقوع قیام و فرا رسیدن لحظهٔ موعود هشدار می‌دهد: «کارگر ایرانی؛ آن مرد یا زنی که اجیر کارفرمای مستأصل‌تر از خودش است، این روزهای ویروس‌زده، ناامید از باز شدن هر دری که پیش از این کوفته بود، منتظر است تا یک «آن» موعود... «آنی» که وقتی موعد ظهورش برسد، از درزهای نادیدنی هر توصیه و نرده و حفاظ و استتار، نفوذ می‌کند و ریشه‌ها را می‌سوزاند و امیدها را می‌خشکاند و حتی مجال تأسف و تأثر بر اهمال هم نمی‌دهد. مسئولان نشسته بر صندلی‌های دولتی و هواداران دولت، از این «آن» بترسند. خیلی هم بترسند».

پاسدار غلامرضا جلالی، رئیس پدافند غیرعامل رژیم، در یک گفتگوی تلویزیونی (۶آبان) با اشاره به‌نارضایتی‌های اجتماعی نسبت به‌خطر قیام و نقش شبکه‌های اجتماعی در این رابطه و روندی که به‌قیام منتهی می‌شود هشدار داد و گفت: «فضای سایبر توی لایه‌های مختلف یک ویژگی‌اش می‌شود شبکه اجتماعی، یک ویژگی‌اش می‌شود حوزه‌های اجتماعی که مردم در شبکه‌های اجتماعی سازماندهی می‌شوند؛ بستر اینها می‌شود اقتصاد که در قالب جنگ اقتصادی شکل می‌گیرد و بعد اینها را هدایت می‌کند به‌سمت سناریوهای امنیتی و آشوب و از این قبیل» .

جامعهٔ ملتهب و واکنش‌های هراس‌آلود و سینوسی رژیم

تنش و تلاطم در مقطع اخیر، از خیابان‌گردانی جوانان تحت عنوان اراذل و اوباش و شکنجهٔ خیابانی آنها شروع شد؛ آن اقدام، موجی از خشم و انزجار اجتماعی ایجاد کرد و رژیم وحشت‌زده دست به عقب‌نشینی زد. سرکردگان نیروی انتظامی ناچار به‌صحنه آمدند و در تلاش برای رفع و رجوع قضیه، آن را به‌گردن مأمور اجرا انداختند و از رأفت و مهربانی نیروی انتظامی با مردم سخن گفتند. رئیسی سردژخیم قضاییه خامنه‌ای هم نمایش ۳۷ماده‌یی موسوم به «سند امنیت قضایی» را به‌صحنه آورد. اما عمر این مانور و نمایش دو سه روز بیشتر نبود.

پس از ان روز ۲۹مهر خامنه‌ای، به‌مناسبت هفتهٔ نیروی انتظامی، پیامی فرستاد و ضمن تقدیر و تمجید از نیروی انتظامی گفت: «مردم... از ابتکارات ناجا در برخورد با منکرات استقبال می‌کنند».

منظور او از «ابتکارات ناجا» خیابان‌گردانی جوانان و ضرب و شتم و شکنجهٔ آنها در انظار عمومی بود. با این حرف خامنه‌ای، وحوش جان تازه‌یی گرفتند، هم مأموران نیروی انتظامی در خیابان‌ها بر وحشیگری و جنایتکاری خود افزودند و کسانی را در مشهد و اسفراین کشتند و کسانی را هم مانند آن زن آبادانی در ملأعام مورد ضرب و شتم قرار دادند و هم سرکردگان نیروی انتظامی و سایر مهره‌های رژیم در اظهارات خود در تریبونهای رژیم الدرم بلدرم کردند و شاخ و شانه کشیدند.

سرکرده سپاه تهران و معاون عملیات انتظامی در تلویزیون علناً از به‌اصطلاح اوباش‌گردانی دفاع کردند.

پاسدار اشتری سرکردهٔ نیروی انتظامی هم شاخ و شانه کشید که: «نیروی انتظامی... هم‌چنان در حال مبارزه و مقابله با ناامن‌کنندگان و مخلین نظم و امنیت و گروه‌های تروریستی و تمامی کسانی که می‌خواستند امنیت مردم را به‌مخاطره بیاندازند، می‌ایستد».

مجلس ارتجاع هم بیانیه‌یی داد و از «برخورد قاطعانه نیروی انتظامی با اراذل و اوباش و ناامن‌کنندگان محیط زندگی و فضای عمومی» حمایت و تقدیر کرد.

پاسدار سلامی سرکردهٔ سپاه پاسداران هم گفت: «برخورد پلیس با اوباش بسیار پسندیده است و باید مقتدرانه ادامه یابد... نیروی انتظامی تجسم زیباترین معانی نظام حاکمیت است!».

پس از آن رژیم، به‌خشن‌ترین نوع سرکوب یعنی اعدام روی آورده و طی روزها اخیر ۱۰نفر را در شهرهای مختلف اعدام کرده و تنها در یک روز (۸آبان) ۵نفر را به‌چوبه‌های دار سپرده است.

به این ترتیب از روز گرداندن جنایتکارانه جوانان تا به امروز شاهد یک تلاطم و رفت و برگشت معکوس موج از جامعه به درون رژیم واز رژیم به سمت جامعه هستیم. ابتدا وحشت از قیام و انفجار در تقدیر نظام ولایت را بر آن می‌دارد تا موجی از سرکوب را برای تشدید ارعاب به داخل جامعه بفرستد اما بلا فاصله در مقابل موج انزجار و خشمی که از جامعه برمی‌خیزد، از ترس عصیان عمومی مجبور به عقب‌نشینی می‌شود. در گام بعد این عقب‌نشینی به‌ویژه وقتی به‌دنبال نمونه‌هایی از قبیل هلاکت یک پاسدار بسیجی به دست جوانان با موجی از ابراز یاس و ریزش از درون نیروهایش مواجه می‌شود، مجبور است موجی معکوس به نسبت عقب‌نشینی قبلی به جامعه بفرستد و خامنه‌ای خودش برای تقدیر از وحوش انتظامی به صحنه بیاید و رئیسی جلاد هم پامنبری او را به عهده بگیرد که البته این سیکل در شرایطی که رژیم دچار بحران سرنگونی است شتاب‌دهنده التهاب در جامعه است. جامعه‌ای که با عبور از سه قیام بزرگ در فاصلهٔ دو سال دارای خودآگاهی و ظرفیتی به‌غایت انقلابی است و به کابوس روزانه خامنه‌ای و نظامش تبدیل شده است.