قیام-آبان۹۸
تو را که پایه بر آب است و کارمایه خراب
چه پی فکندن در سیلبارِ این بندر؟ (احمد شاملو. نامه. شکفتن در مه)
خامنهای در پس دود و دم شعار دجالانهٔ «مرگ بر شیطان بزرگ» خویش، حالا در وضعیتی قرار دارد که چشم به صندوق انتخابات همان «شیطان بزرگ» بسته است، شاید که با آمد بایدن آبی برای وی گرم شود.
اما پرسش اینجاست که آیا واقعاً بازگشت به آن روزگار برای خامنهای امکانپذیر است؟ برای رسیدن آسانتر به پاسخ، بررسی چهار مؤلفه کمککار خواهد بود.
- بحران تنگنا و انزوای بینالمللی نظام
- بحران نفرت انفجاری جامعه (نفی تمامیت نظام حاکم از جانب مردم ایران)
- بحران جنگ گرگها در رأس نظام
- وجود مقاومتی سرفراز و حاضر در صحنه
بحران تنگنا و انزوای بینالمللی نظام
روزگاری سیاست بینالمللی با نظام آخوندی بر مدار سیاست ننگین و خیانتبار مماشات و استمالت میگذشت. کشورهای غربی دست در دست بانکدار جهانی تروریسم، مقاومت مردم ایران را در لیستهای سیاه و سرخ تروریستی میگذاشتند تا در مسابقهٔ امتیاز گیریهای کلان اقتصادی از رژیم ولایت فقیه از یکدیگر گوی سبقت بربایند!
در آن روزگار با تاراج و چپاول سرمایههای ملی مردم و چوب حراج زدن بر منابع کشور جیب ملا لبریز از پول شده بود. خامنهای هم برای سفت کردن پایههای حکومت و ارتزاق بیشتر از خون مردم، سودهای کلان بهدست آمده را خرج گسترش تروریسم و دخالت در کشورهای منطقه و خرید و تربیت مزدور و گروههای تروریستی کرد. از سوی دیگر تمام توان خود را بهکار گرفت تا با تولید سلاح اتمی، تحت پوشش شعار دجالانهٔ «حق مسلم»، بقای نظاماش را تضمین کند.
امروز اما آن سیاست کثیف که محصول مشترک ارتجاع و استعمار بود اساساً به حاشیه رفته است. بهجای مقاومت مردمی، نهادهای نظامی رژیم در لیستهای تروریستی هستند. ولیفقیه فرتوت نظام هم در تنگنای «سیاست فشار حداکثری» به دست و پا افتاده و در تلاش برای رسیدن به یک فرج «از این ستون به آن ستون» سینهخیز میرود.
بحران نفرت انفجاری جامعه (نفی تمامیت نظام حاکم از جانب مردم ایران)
بهرغم سرکوب، شکنجه و هزاران اعدام، مردم ایران هرگز در برابر نظام آخوندی «تسلیم» نشدند. موج ادامهدار و گسترده اعتراضهای اقشار مختلف مردم در سراسر ایران برپا بوده است که اوج آنها در قیامهای سالهای اخیر تمامیت نظام فاسد و سرکوبگر ولایت فقیه را به لرزه سرنگونی انداخت.
قیام سال۸۸ با شعار کوبنده مرگ بر دیکتاتور جهان را در برابر این واقعیت قرار داد که که چشم دوختن به هر گونه تغییر و تحول و اصلاح، حتی به اندازه یک دانه ارزن، در رژیمی که رسماً در قانون اساسی خود حاکمیت مردم را با ولایت و حاکمیت مطلقه آخوند جایگزین کرده است، سرابی بیش نیست.
قیام ۹۶ تمامیت نظام را هدف قرار داد و مردم با شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» با کل نظام خدا حافظی کردند و توهم وجود میانه در رژیم آخوندی را در جامعه بینالملل سوزاندند. خروج آمریکا از قرارداد برجام در اردیبهشت ۹۷ سه ماه بعد از این قیام نشان از تاثیر آن بر سیاست جهانی داشت.
قیام آبان ۹۸ اوج این قیامها بود که برجستهترین و صریحترین شکل بروز اعتلای شرایط انقلابی را نمایان کرد. قیامی که در مقایسه با خیزشهای سال۸۸ و ۹۶، سازمانیافتهتر بود و کانونهای شورشی بهمثابه نیروهای پیشتاز در آن مداخله جدی داشتند. در این قیام تمامی مراکز دولتی، نظامی و وابسته به رژیم مورد حمله و تخریب مردم قرار گرفت و استراتژی کانونهای شورشی و شهرهای شورشی، در صحنه عمل، آزمایش خود را پس داد.
هلاکت پاسدار سلیمانی به اعتراف خود رژیم در قیام آبان ۹۸ بسترسازی شد.
بحران تشدید جنگ گرگها در رأس نظام
واقعیت این است که جنگ گرگها بر سر سهم قدرت و اوجگیری شقهٔ درونی نظام در اثر تشدید فشارهای داخلی و خارجی، اوج تازهای گرفته و مدار عوض کرده است، بهاین معنی که اگر دینامیسم جنگ و دعواهای باندی پیش از این بر سر سهم از غنایم و بر سر چپاول و غارت بود، امروز دینامیسم دعوا، وحشت از انفجار اجتماعی و قیام در تقدیر است.
این روزها حرفهای خامنهای از دهانش در نیامده توسط هم باندیهای خودش زیرپا گذاشته میشود. به عبارت دیگر با شکسته شدن اتوریته ولیفقیه تضادهای درونی از وضعیت معمول باندی خود خارج شده و بهدرون دو جناح اصلی ریخته آن است
وجود مقاومتی سرفراز و حاضر در صحنه
نظام آخوندی بعد از جنگ آمریکا با عراق کمر به نابودی مجاهدین و ارتش آزادی در عراق بست. این سیاست جنایتکارانه با حماسه هجرت بزرگ به شکست انجامید.
مجاهدین که از قتلگاه عراق بیرون آمده بودند در موضعی تهاجمی قرار گرفتند و به کابوسی برای رژیم تبدیل شدند. آنچنان که سیاست سکوت در برابر مقاومت ایران و مجاهدین را کنار گذاشته و با تمام توان به اقدامات تروریستی و شیطانسازی و جنگ روانی علیه آنها روی آوردند. رژیم آخوندی به صراحت به نقش و تاثیر مجاهدین و کانونهای شورش در قیامهای ۹۶ و ۹۸ اذعان کرد و مشخصاً در قیام آبان ۹۸ صحنه صحنه اثبات استراتژی مقاومت ایران در رویارویی با دشمن آخوندی بود. نتیجه اینکه پایه هر کنش و واکنشی با رژیم مؤلفه تعیینکننده در این مورد نیز مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ مردم ایران است.
مقاومتی هوشیار و حاضر در صحنه که از یکطرف با افشاگریهای بیوقفه سیاسی راهبند سیاست کثیف مماشات شده و رژیم را در انزوای بیسابقه جهانی قرار داده و از طرف دیگر با حضور کانونهای شورشی تمامی اعتراضها و خیزشهای مردمی را به سمت یگانه هدف مقدس مردم یعنی سرنگونی سمت و سو و سوق میدهد.
به عبارت دیگر «ایستادگی»، «فدا»، «ایثار» و «تسلیمناپذیری» مجاهدین و مقاومت پیشتار مردم ایران راه را بر جبههٔ متحد «ارتجاع ـ استعمار» بسته و سیاست مماشات را به محاق برده است.
ناگفته روشن است مقاومتی که در روزگار «دست بسته» بودن در لیستهای ناجوانمردانهٔ سیاست دلجویی و دلربایی از آخوندها، از پای ننشست و دستآوردهای عظیمی در کارزار بینالمللی و محقق ساختن محکومیتهای پیدرپی رژیم در صحنههای بینالمللی داشت، وقتی از دست و پابندهای پلید و ننگین رها گردد، چه نیروی عظیمی را به درون ایران و مردم قهرمان آن وارد میکند.
عنصر تعیینکننده
نتیجه اینکه پایه هر رویارویی با رژیم عنصر تعادل قواست و مؤلفهٔ تعیینکننده در این مورد نیز مردم ایران و مقاومت سازمانیافته مردم ایران است. بنابراین بهطور راهبردی در رابطه با ایران هیچ تفاوتی نمیکند که دولت آینده آمریکا دموکرات باشد یا جمهوریخواه، چرا که در سیاست با رژیم هرگز بر همان پاشنهٔ سابق نخواهد چرخید. این مسیری است که مجاهدین و مقاومت ایران به قیمت پرداخت بهایی بس سنگین آن را پایهریزی کردهاند.
مقاومتی که در جنگطلبی رژیم را گل گرفت، مقاومتی که برای اولین بار پروژه ضدمردمی اتمی رژیم را افشا کرد، مقاومتی که ماهیت فاشیسم مذهبی ولایت فقیه را به جهان شناساند، مقاومتی که سیاست مماشات را افشا کرد و بهمحاق برد، مقاومتی که پدرخوانده تروریسم را به جهان شناساند و باعث شد تا نیروی تروریستی قدس در لیستهای تروریستی وارد شود و... .
آری همین مقاومت معادلات سیاسی مربوط بهایران را برای نبرد مقدس سرنگونی نظام ولایت فقیه و استقرار نظام مردمی در ایران، آنچنان بر اصول مستحکمی پایهریزی کرده که از آمدن یا رفتن این یا آن دولت و حاکم شدن این یا آن سیاست گزندی نمیبیند.