حکم وحشت در زندان --- در زندانهای خامنهای چه خبر است؟
در بندهای زندانیان عادی که کمتر مورد توجه رسانههای خارجی و فضای مجازی است چه میگذرد
زندانیان عادی امروز از هر جهت معمولی و عادی هستند. مثل میلیونها کارگر و معلم و زحمتکشی که قربانی فقر و بیعدالتی شدند. آیا صدای آنان را کسی میشنود؟
از روشهای شکنجه و فشارهای روانی در بندها چه میدانیم؟
معنای واژههایی مانند «حکم وحشت»، «پول طناب»، «کف خواب» چیست و زندانیان بیتاب و بیقراری که هر روز اعدام میشوند چه میدانیم؟
گزارش زیر یادداشتهای یک مددیار زندان است که بخشی از مشاهداتش را جهت اطلاع هممیهنان بهاختصار آورده است:
شاید در مورد «حکم وحشت» چیزی نشنیده باشید. متأسفانه سالهاست که این حکم در زندانهای ایران در حال اجراست و روح و روان زندانیان اعدامی را متلاشی میکند. زندانیان اعدامی هر شب موقع خواب با مرگ و تصور آخرین روز زندگیشان به خواب میروند و در اصل فقط برای همان روزی که بیدار میشوند زندگی میکنند. این زندانیان هر لحظه منتظر هستند تا گارد زندان به داخل سالن هجوم آورده و برای اجرای حکم به سلولهای انفرادی منتقلشان کند. این کابوسی است که برای یک ماه، یک سال و شاید چندین سال همراه زندانیان اعدامی است. مسئولان زندان به عمد، برای ترساندن دیگر زندانیان و جلوگیری از شورشهای احتمالی حکم وحشت را اجرا میکنند. بدین صورت که زندانی را برای اجرای حکم اعدام به انفرادی منتقل میکنند و برخی اوقات او را ۲ تا ۳روز در انفرادی نگه میدارند و سپس به سالن برمیگردانند. برخی از زندانیان را حتی تا پای چوبهدار هم میبرند و برمیگردانند. این شاید یکی از بدترین نوع شکنجهها باشد. زندانی محکوم به «وحشت» ثانیهها برایش به اندازه سال میگذرد.
پس از اعدام هر زندانی، فضای داخل سالنها فوقالعاده سنگین و غمانگیز است. روابط عاطفی بین زندانیها خیلی عمیق و قوی است. بهدلیل دوری از خانواده و زندگی سخت در درون زندان، هنگامی که کسی از داخل یک سالن اعدام میشود اضطراب و وحشت در نگاه سایر زندانیها دیده میشود.
آلوده کردن زندانی به متادون
مأموران در درون زندان، گاها برای آرام کردن زندانیان و جلوگیری از اعتراض آنها بهصورت سیستماتیک توسط بهداری متادون توزیع میکنند و بعد از چند وقت که زندانی به متادون آماده آلوده شد دیگر بهراحتی قابل کنترل است. هر وقت بخواهد صدای اعتراضش را بلند کند متادون او قطع میگردد و همین کار او را آرام، رام و بیصدا نگه میدارد. کاری که هرگز با زندانیان سیاسی نمیتوانند انجام دهند.
بهصورت سیستماتیک و توسط کارمندان و مأموران زندان انواع و اقسام مواد مخدر در درون زندانها تبادل و بهراحتی خرید و فروش میشود. کنترل میزان ورود مواد به داخل سالنها توسط کارمندان و مأموران انجام میشود. مأموران زندان با این کار هم پول هنگفتی به جیب میزنند و هم زندانی معتاد و نیازمند را راحتتر و بدون درد سر کنترل میکنند.
به زندانیانی که برای اجرای حکم اعدام، به انفرادی منتقل میشوند شب قبل از اعدام مقدار زیادی قرص های روان گردان و مواد مخدر داده میشود تا در زمان اعدام بهحالت تقریباً بیهوشی برسند و هنگام اعدام اعتراض و درگیری ایجاد نشود.
گاهی اوقات زندانیان را به بهانهٔ بهداری یا واحد فرهنگی از بند خارج کرده و بعد از ضرب و شتم به انفرادی منتقل میکنند. بعضی از زندانیان با تیغ یا چاقوهای کوچک اقدام به خودزنی میکنند. در یک مورد زندانی قبل از اعدام آنقدر شاهرگش را با تیغ زده و خونریزی کرده بود که تقریباً بهحالت بیهوشی او را پای چوبهدار برده و اعدام کردند.
سالها است که حاکمان خونریز در ایران در داخل زندانها به این جنایتها مبادرت میکنند. تمامی تلاش حفاظت زندانها بر این است که اخبار اعدام و حتی تعداد اعدام شدگان به خارج از زندان درز پیدا نکند و خانواده اعدامیها هم تحت فشار قرار میدهند که با رسانهها ارتباط نگیرند.
من هم مثل بسیاری از مردم فکر میکردم که «بیگناه پای چوبهدار میرود ولی بالای دار نمیرود» اما زندانیهای زیادی را در زندانهای ایران دیدم که بیگناه بودند، آنها حتی با وکیل تسخیری هم ملاقاتی نداشتند و در یک دادگاه ۲۰ دقیقهای به اعدام محکوم شده و بالای دار رفتند.
علاوه بر زندانیانی که قربانی فقر و تبعیض و زورگویی پاسداران و غارتگران شدند، زندانیانی را دیدم که فقط بهخاطر باورهایشان، یا یک انتقاد و یا نظر مخالف اعدام شدند. زندانیهایی که فقط بهخاطر رأی شخصی یک قاضی اعدام شدند و جنازه آنها در سکوت مطلق و بیخبری توسط خانوادهها و مأموران به خاک سپرده شد و خانوادهها به اجبار پول طناب را قبل از تحویل جسد به حساب زندان واریز کردند.
به باور من، سختترین و دردناکترین لحظه برای یک زندانی زمانی است که شب قبل از اعدام با خانوادهاش ملاقات حضوری دارد. دیداری سخت و سنگین که نیم ساعت طول میکشد. این ملاقات تا پایان عمر در ذهن مادر و پدر و همسر و فرزند زندانی باقی میماند.
تعداد اعدامها در داخل «ندامتگاه» کرج به قدری افزایش داشت که در سال۹۵ کارمندان زندان مجبور شدند سکوهای اعدام مکانیزه گروهی درست کنند تا بتوانند ۱۲نفر را همزمان اعدام کنند. در کنار زندانهای همچون گوهردشت کرج، مشهد، زاهدان، ارومیه، زندان مرکزی کرج یکی از زندانهایی است که در سکوت مطلق خبری بیشترین اعدامها در آن صورت میگیرد. حکم های سنگین و حبس های بلندمدت و اعدامیها بیشتر در سالنهای ۱ و ۲ و ۳ وجود دارد.
درگیریهای هدایت شده بین زندانیان
یکی از روشهای زندانبان برای کنترل زندانیان ایجاد دعوا و اختلاف بین آنان است. روشی که رئیس زندان با استخدام یک زندانی تلاش میکند به دیگر زندانیان آسیب جدی وارد کند و اگر قرار باشد حذفی صورت بگیرد این روش مطمئنی است که هیچ رد پایی از مأموران باقی نمیگذارد.
نگه داشتن زندانیان سیاسی و زندانیان با جرایم عادی در کنار همدیگر و در سالنهای مشترک، هم با همین هدف و بهمنظور ایجاد فضای روانی و آزار و اذیت زندانیان سیاسی انجام میشود. در این روش جنایتکارانه زندانیان به دست هم بندیهای خودشان، مورد شکنجه و حتی آزارهای جنسی و روحی قرار میگیرند و یا کشته میشوند. به این ترتیب مأموران و عوامل زندان هیچ جرمی مرتکب نشده و دست خونینشان پنهان میماند. البته زندانیان سیاسی در اغلب بندها با هشیاری، ضمن کمک و جذب زندانیان عادی نقشههای شوم پاسداران و مأموران را نقش بر آب میکنند.