۱۳۹۹ آبان ۷, چهارشنبه

اهمیت و معنای تحریم‌های جدید

 

                                  سخن روز

روز دوشنبه ۵آبان دولت آمریکا تحریم‌های جدیدی را علیه چند شخصیت حقیقی و حقوقی رژیم اعلام کرد. وزارت خزانه‌داری آمریکا طی بیانیه‌ای که در همین رابطه انتشار داد، از تحریم و لیست‌گذاری شرکت ملی نفت ایران، شرکت ملی نفتکش ایران و ۲۱فرد، نهاد و کشتی خبر داد. در میان افراد لیست‌گذاری شده نام بیژن زنگنه، وزیر نفت و ۷تن دیگر از مقام‌های ارشد وزارت نفت رژیم دیده می‌شود.

وزارت خزانه‌داری تأکید می‌کند که آنها به‌خاطر حمایت از نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران که یک نهاد نامگذاری شده تروریستی است، در لیست تحریم‌ها قرار گرفته‌اند. بیانیهٔ وزارت خزانه‌داری هم‌چنین خاطرنشان می‌کند که این مقامات از نزدیک با رستم قاسمی، مقام ارشد سپاه قدس و وزیر سابق نفت رژیم ایران که در سال ۲۰۱۹ در لیست تروریستی قرار گرفت و در حال حاضر بخشی از مسئولیت‌های قاسم سلیمانی، سرکردهٔ سابق سپاه تروریستی قدس را در اختیار دارد، کار کرده‌اند.

وزیر خارجهٔ آمریکا نیز طی بیانیه‌ای در توضیح دلایل لیست‌گذاری جدید می‌نویسد: رژیم ایران ترجیح می‌دهد به‌جای استفاده از ثروت منابع طبیعی خود برای بهبود شرایط زندگی برای مردم ایران، نفت خود را برای تأمین مالی نیروی قدس سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی تروریست خود استفاده کند.

وزیر خارجه در بیانیهٔ خود می‌افزاید: این لیست‌گذاری‌ها گامی مهم در کارزار فشار حداکثری برای محدود کردن توانایی رژیم ایران در تهدید کردن همسایگان و بی‌ثبات کردن خاورمیانه است.

تقاوت تحریم جدید با تحریم‌های نفتی سابق

پیش از این نیز صنعت نفت رژیم ایران لیست‌گذاری و تحریم شده بود و بر اساس آن صادرات نفت ایران از روزانه بیش از ۱.۵میلیون بشکه به‌حدود ۱۰۰هزار بشکه کاهش یافته و در واقع چیز زیادی برای تحریم باقی نمانده بود، پس چرا وزیر خارجه آمریکا و هم‌چنین بسیاری از تحلیل‌گران آن را گامی مهم در راستای سیاست و کازار فشار حداکثری به‌ رژیم آخوندی تلقی می‌کنند؟ پاسخ را بایستی در محتوای سیاسی این تحریم‌ها و پیامدهای آنها جستجو کرد. تحریم وزارت نفت و وزیر و مقامات آن این بار نه به‌دلایل اقتصادی بلکه به‌خاطر نقش آنها در تأمین مالی نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران به‌عنوان بازوی اصلی صدور تروریسم و جنگ‌افروزی رژیم آخوندی است. به‌ این ترتیب دستگاه تروریسم رژیم آماج تحریم‌های جدید است.

نکتهٔ دیگر آن است که به‌ همین جهت لغو این تحریم‌ها برای هر دولتی که در آینده روی کار بیاید عملی نیست، زیرا پایه آن ماهیت و عملکرد تروریستی رژیم است. در همین رابطه الیوت آبرامز، نماینده وزارت‌خارجه آمریکا برای ایران، طی مصاحبه‌ای با نشنال امارات، خاطرنشان کرد: «کسانی که می‌گویند بایدن با آمدن بر سر کار در ژانویه، در دومین یا سومین روز تمامی تحریم‌ها را لغو می‌کند، باید بدانند که این کار، حتی اگر کسی بخواهد انجام دهد، عملی نیست... آمریکا اکنون دارای ساختار تحریم‌های جامعی است که برای مدتها خواهد ماند... برخی از آن تحریم‌ها از سال ۱۹۷۹ بوده و ربطی به‌ برنامه اتمی رژیم ایران ندارد».

نکتهٔ دیگر آن‌که نیروی تروریستی قدس در زمان اوباما در لیست تروریستی قرار گرفت. بنابراین برای لغو این تحریم‌ها ابتدا بایستی نیروی قدس از لیست تروریستی خارج شود یا هر کس که چنین قصدی دارد، بتواند اثبات کند که نیروی قدس یک موجودیت تروریستی نیست!

عنصر تعیین‌کنندهٔ معادلات مربوط به‌ ایران

افزون بر اینها و عنصر تعیین‌کننده‌تر، در ارتباط با هر گونه فعل و انفعال سیاسی با رژیم، عنصر تعادل قواست. باید دانست قیام‌های دی ۹۶ و قیام آتشین ۹۸ و دی ۹۸ همهٔ معادلات دربارهٔ ایران را به‌طور بازگشت‌ناپذیری تغییر داده است. این قیام‌ها نشان داد فاشیسم مذهبی حاکم هیچ پایه و پایگاهی در میان مردم ایران ندارد و تنها و تنها متکی بر سرنیزه و چوبه‌های دار است. سیاست مماشات دولت قبلی آمریکا با رژیم مربوط به‌ معادلات قبل از قیام‌های دی و آبان، مربوط به‌ قبل از هجرت بزرگ مجاهدین و مربوط به‌ قبل از هلاکت پاسدار سلیمانی است. برای روشن‌تر شدن این نکته لازم است توجه کنیم که ترامپ نیز پس از قیام دی ۹۶ تصمیم به‌ خروج از برجام گرفت و پس از قیام آبان ۹۸ و تنها ۲ماه پس از آن بود که عزمش را برای حذف قاسم سلیمانی جزم کرد.

روزنامهٔ حکومتی رسالت(۶ آبان) هم با اشاره به‌ همین واقعیت می‌نویسد: «می‌توان گفت آبان ۹۸، یکی از بسترهای اصلی برای ترور ناجوانمردانه... حاج قاسم سلیمانی و ابومهندس المهدی را در عراق فراهم کرد. کمتر از ۲ماه بعد از شورش‌های آبان، در دیماه سردار سلیمانی از سوی آمریکا ترور شد».

نتیجه این‌که پایه هر کنش و واکنشی با رژیم عنصر تعادل قواست و مؤلفهٔ تعیین‌کننده در این مورد نیز مردم ایران و مقاومت سازمان‌یافتهٔ مردم ایران است. بر همین مبناست که به‌طور راهبردی و در رابطه با ایران هیچ تفاوتی نمی‌کند که دولت آینده آمریکا دمکرات باشد یا جمهوری‌خواه، در سیاست با رژیم هرگز در بر همان پاشنهٔ سابق نخواهد چرخید. این راهی است که مجاهدین و مقاومت ایران به‌ قیمت پرداخت بهایی بس سنگین تاکنون گشوده‌اند. مقاومتی که سیاست مماشات را افشا کرد و به‌ زیر کشید. مقاومتی که ماهیت اصلاح‌ناپذیر استبداد وحشی ولایت فقیه را به‌ دنیا شناساند، مقاومتی که برای اولین بار پروژهٔ مخفیانهٔ بمب‌سازی رژیم را افشا کرد؛ مقاومتی که نیروی تروریستی قدس را به‌ جهان شناساند و... و همین مقاومت است که معادلات سیاسی مربوط به‌ایران را بر روی چنان شالوده‌های مستحکمی بنا نهاده که از آمدن یا رفتن این یا آن دولت و حاکم شدن این یا آن سیاست گزندی نمی‌بیند.