خامنهای و روحانی
«چنان کن که مجالی اندکک را در خور است
چرا که تبر دار واقعه را
دیگر
دست خسته
به فرمان نیست!»
احمد شاملو. عقوبت
شواهد انکارناپذیر نشان میدهد پوسیدگی اجزای حکومت خامنهای در عبای مندرساش خلاصه نمیشود؛ افسارها و قلادههای ولیفقیه ارتجاع هم که برای مهار یا تحریک وحوش ولایتمعاشاش به کار گرفته میشد، این روزها بهشدت سست و فرسوده شده است. تا جایی که تنها پس از گذشت سه ماه از دهنهکشی ولایی خامنهای از نوکیسههای مجلس ارتجاع و تذکر «ولایی» بر منع جویدن پاچهٔ باند مغلوب، کار به جایی کشید که عمود فرتوت خیمهٔ نظام اینبار با شفافیت بیشتری به میدان بیاید و به بیان رسانههای حکومتی به «اتمام حجت» بپردازد. (ایران. ۵ آبان۹۹)
تاثیر «زهر» در درون باند «خواص» ولایت!
ظرافت ماجرا اینجاست که اتمام حجتها این بار به درون باند خامنهای کشیده است!
به راستی نظام ولایت را چه میشود که حتی وحوش «خاص» که بر قلادهشان پلاک «ولایتمدار!» خودنمایی میکند، از فرمان ولینعمت خویش پیروی نمیکنند؟!
این تمرد و نافرمانیها مورد توجه ویژه همریشان باند خامنهای هم قرار گرفته است. تا جایی که سردبیر رسالت در سرمقالهٔ ۵آبان خود، به ناچار نیش دندان از پای باند روحانی برداشته و به پاچهٔ «خودی!»ها میبرد و آنها را «ولایت ندار» میخواند! سرمقالهٔ رسالت با «هزینهساز» دانستن این «ولایتمداران ولایتندار!» تمردشان از فرمان حکومتی خامنهای را مصداق «کاتولیکتر از پاپ» شدن این جماعت هار دانسته و ناله میکند که حتی «ندای پشت بلندگو»ی خامنهای (فرمان صریح خامنهای برای مدارا با روحانی از ترس سرریز شدن موج به جامعهٔ انفجاری) را هم به هیچ انگاشتهاند!
گویا دیگر پشمی بر کلاه «بزرگ عمامهداران» ولایت باقی نمانده؛ چرا که اگر دیروز پاسدار احمدینژاد را در کرسی ریاستجمهوری «هوا» برمیداشت، امروز ریزهخواران اصطبل ارتجاع هم توانایی «چموش» شدن برای خامنهای دارند و بهقول سردبیر رسالت «خود را نه قلماً و نه عملاً ملتزم [به ولی] نمیدانند»!
یکی به نعل ولایت یکی به میخ روحانی؛ جبر یا سردرگمی؟!
از سوی دیگر حتی پس از هول و هراس خامنهای و هراسان به صحنه شتافتناش، باز در مجلس وحوش ارتجاع همان زمزمههای گذشته به گوش میرسد؛ اینبار البته با کمی نرمش و تخفیف در بربریت دهانی! برای این منظور در عین اینکه به «فرمایشات» عمود خیمه، کرنش نشان میدهند، اما باز در محتوا بر مدار گذشته حرکت میکنند.
از جمله در جلسهٔ دوشنبه ۵آبان مجلس، آخوند روحانی را به «چوپان دروغگو»یی تشبیه کردند که خامنهای «خودش را سپر بلا»ی وی کرده است! تأکید هم کردند که «سؤال و استیضاح حق مجلس است»؛ اما در عینحال مدعی «تمکین» به فرمان ولیفقیه نظام هم هستند! پاسدار قالیباف نیز از «پاسخگو کردن دولت به مجلس» سخن گفت؛ ولی تلویحا اشاره کرد که «مردم» همچنان رفتارشان با روحانی همان است و این نمایندگان هستند که فحشهای مردم را «در سینه خود محفوظ میدارند!»
عنابستانی گماشتهٔ دیگر مجلس که از سردمداران فحاشی به روحانی بود نیز عملاً کوتاه نیآمد و مدعی شد که «روحانی نازک نارنجی شده است» و خامنهای برای توهینها «مصداق» تعیین نکرده است!
مرتضی طلایی، یکی دیگر از مهرههای باند خامنهای، با ابراز نگرانی از شکنندگی نظام در جنگ قدرت درونی و تاثیر آن روی قیام مردمی، به ظاهر در دفاع از موضع رهبر زوار دررفتهٔ نظام سخن گفت اما همزمان برای «پررو نشدن» روحانی یادآوری کرد که: «این تذکر بهمعنای مبرا بودن دولت و دیگر قوا از اشکال و ضعف در مدیریت نیست... این بهمعنای نادیده گرفتن مشکلات و حاشیه امن داشتن مسئولان نیست». و در ادامه باند مغلوب را از «تفسیر به رأی» و «بهرهبرداری سیاسی» از سخنان خامنهای برحذر داشت.
کیهان، فحشنامهٔ ولایی خامنهای هم در مقالهیی در ۵ آبان۹۹ با کرنش نشان دادن به خامنهای، حتی گماشتگان هار ولایی را به «ضعف تحلیل سیاسی» متهم کرد که با فحاشی به روحانی و باندش، ابزاری به آنها میدهند که در موضع «مظلومنمایی و حاشیهسازی» قرار بگیرند. سپس بلافاصله سیاههای از فحاشیهای متقابل روحانی طی سالهای گذشته را درج کرد تا به نوعی دق دلی خالی کرده باشد!
سیاست روز هم بر همین مدار، مدعی باند مغلوب شد که «اگر چنین رفتاری در جریان مقابل اتفاق افتاده بود، هیچ انتقادی در رسانهها و از سوی شخصیتهای سیاسی اصلاحطلب نسبت به چنین گفتهای دیده نمیشد». سپس هشدار داد که شیخ بنفش نباید از این حمایت خامنهای «مغرور» شود! (سیاست روز. دوشنبه۵ آبان۹۹)
این «به نعل و به میخ» زدنها بیانگر تشتت و ضعف جدی کلیت نظام است که نه توانایی پذیرفتن کوچکترین اختلافی را دارد، نه نیروی مقابلهٔ مطلق و یکدستکردن صداهای برخاسته از حتی درون یک باند را!
باند مغلوب در پی بهرهبرداری!
در سوی دیگر در جبههٔ جنگ قدرت درونی کفتارهای ولایت، جناح سرکوبشدهٔ نظام، در تلاش برای حداکثر بهرهبرداری از سخنان خامنهای و خواهان «غلط کردم» گویی سردمداران باندش میشوند.
روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت (سهشنبه۶ آبان۹۹)، با اشاره به عذرخواهی نکردن مستقیم امثال عنابستانی و رسایی، مدعی شد که از سخنان آنان نه «بوی توبه»، بلکه «بوی توطئه و تخریب و در صحنه نگهداشتن عناصر خودسر میآید»! سپس با کنایه یادآوری میکند که «الان چالهمیدانیها هم متمدن شدهاند و فحش رکیک نمیدهند؛ اما کسانی با رأی حداقلی به مجلس رفته و این کار را میکنند!»
عباس صالحی، وزیر ارشاد روحانی هم خواستار آن میشود که کفتارهای باند خامنهای «تا ۱۴۰۰ این نهیب را از یاد نبرند»
مطهری، دیگر مهرهٔ حکومتی از باند روحانی هم وقت را برای کینه کشی مغتنم دانست. وی در پی «اهانت به روحانی» از «توهین به ظریف» و «حمله فیزیکی به لاریجانی در قم» و در نهایت حمله با «آجر و سنگ و فلفل به اینجانب در فرودگاه شیراز» یاد کرد و مدعی شد اصلاً مقصر اصلی وضعیت اقتصادی سیاسی فعلی همانها هستند. روزنامهٔ ایران (۵آبان۹۹) از قول مطهری نوشت: «وقتی به حرفهای آنها در پس توهینها دقت میکنیم میبینیم انتقاد از وضعیتی است که خود بیشترین سهم را در ایجاد آن داشتهاند. اینها را باید مقصران منتقد و به عبارت بهتر فرصتطلبان نامید»
ز هر طرف که کشته شود، به سود مردم ایران است!
اما در پس همهٔ این یقه درانی و پاچه به دندان گزیدن و عمامه بر زمین کوفتنها، سر چشمهٔ همهٔ این تزلزل و تشتت، یک خشم در آستانهٔ انفجار مردمی و یک ارادهٔ خیزش عمومی است که روزبهروز پتانسیل بیشتری پیدا میکند و خامنهای و روحانی هر دو در تلاش برای جلوگیری از روشن شدن فتیلهٔ این انفجار بر سر و روی خویش میکوبند. تلاشی عبث که به سرانجام نخواهد رسید.