۱۳۹۹ مهر ۱۴, دوشنبه

انحلال سپاه پاسداران؛ خواسته‌ای ضروری، انقلابی و مردمی


    انحلال سپاه پاسداران؛ خواسته‌ای ضروری، انقلابی و مردمی

درختی نابارور و سمی در مکانی پر جمعیت روییده و با تیغ و خارهای زهرآگین‌اش روزانه باعث مرگ و میر یا مسمومیت عده‌یی از شهروندان می‌گردد. به‌طور همزمان این درخت تمام مواد مغذی خاک و آب محیط را هم خرج شاخ و برگ مرگ آفرین خویش می‌کند و نه محصولی برای مردم دارد و نه سایه‌ای بر سر کسی می‌گستراند و نه پرنده‌ای می‌تواند در آن آشیانی برای زندگی بسازد. به هر گوشه و به هر شاخه‌ای نگاه کنید آثار خون و مرگ و چرک و عفونت روی آن آشکار است. با خون تغذیه می‌شود و خودش را سرپا نگاه می‌دارد. با این درخت چه باید کرد؟

پرسش ساده‌ای بود؛ طبیعی است که پاسخ خواهید داد: «آن را قطع می‌کنیم!» در یک پاسخ کامل‌تر و هوشمندانه‌تر «آن را از ریشه در می‌آوریم!»

بسیار خوب! روشن است که به چنین هیولای آدم‌کشی نمی‌توان بدون پوشش و ابزار مناسب نزدیک شد. چرا؟ چون پیش از هر اقدامی، باید برای مقابله با تیغ و خارهای زهر‌آگین آن راه‌حل و طرحی داشت.

اکنون اگر مدعی حرافی را بیابید که درباره‌ٔ این درخت یا عوارض‌اش داستان‌سرایی کند و در بوق و کرنا بدمد، ولی هیچ اشاره‌یی به راه‌حل عبور از تیغ‌های زهر‌آگین آن نکند، آیا قضاوتی جز این به ذهن می‌زند که این مدعی در خوش بیینانه‌ترین نگاه دست کم «آگاه» نیست و نمی‌داند با چی در افتاده است! و یا این‌که نه پای خودش در پیوند با این درخت گیر است.

سپاه پاسداران؛ نگهبان و محافظ «شجره‌ٔ خبیثه‌» ولایت فقیه

در مثال ذهنی بالا، درخت همان حاکمیت ولایت فقیه است و نگهبانش سپاه پاسداران!

از همان پیرکفتار بنیانگذار این حکومت پلید تا مهره‌های ریز و درشت ولایت‌معاش آن، بارها و بارها به تأکید گفته‌اند که «اگر سپاه نبود، [نظام] هم نبود!»

بنابراین ناگفته پیداست که هر مدعی یا نظریه‌پردازی که قصد هر گونه «اصلاح» یا «تغییر»ی در این کشور داشته باشد، باید ابتدا بساط این شجره‌ٔ خبیثه را برچیند و چنین اقدامی، خواه و ناخواه یک «پیش‌نیاز» دارد؛ یک «راه‌حل» برای زدن تیغهای حفاظتی آن، یعنی سپاه پاسداران ایران‌خوار! دارد.

یک محک، «تا که رسوا شود هر که در او غش باشد»

سپاه پاسداران ارتجاع، حتی در نام کامل خود هیچ نشانی از «ایران» ندارد. اگر ارتش هر کشور وظیفه‌ٔ دفاع از مرزهای خود و کمک به مردم‌اش را در مواقع بحرانی برعهده دارد، اما سپاه تنها وظیفه‌ٔ تعریف شده‌اش حفاظت از ولایت و گسترش و بسط آن در «جهان!» است.

روشن است که با چنین شرح وظایف و مانیفستی که سپاه از خود دارد، هر که با این نظام مخالف باشد، دشمن محسوب گشته و «خونش حلال است!» این همان منشاء اساسی رفتار جنایت‌کارانه و قساوت‌بار آدم‌کشان سپاه پاسداران است.

اکنون سخن این است که تعیین‌تکلیف با سپاه پاسداران، پیش نیاز ضروری هر گونه راه‌حل برای رسیدن به یک ایران آزاد و آباد و رهایی از شر حکومت ننگین ولایت فقیه است. بنابراین نمی‌توان مدعی تغییر یا اصلاح در ایران بود، اما موجودیت سپاه پاسداران یا حتی بخشی از آن را به‌رسمیت شناخت.

راهگشایی مجاهدین

طبیعی است که ایستادن در مقابل هیولایی مانند پیرکفتار جماران یا مزدوران هار ولایت در سپاه پاسداران، کار هر مدعی خام و ناآزموده‌ای نیست.

به همین دلیل هم می‌بینیم که در تاریخچه‌ٔ قساوت‌بار این حکومت، تنها کسانی که برای شعار «مرگ بر خمینی» راه باز کردند، جوانان میلیشیای مجاهد در تظاهرات شجاعانه‌ٔ ۵مهر سال۶۰ بودند. از یادها نرفته که آن روزگار، دجالان وطن‌فروش، خمینی را در ماه می‌دیدند، اما مجاهدین بودند که او را از ماه به «چاه» کشیدند و هیمنه‌ٔ ترس عمومی را شکسته، رو در روی امام ملعون پاسداران ایستادند.

به همین منوال، مجاهدین اولین و تنها کسانی بودند که در عین حضور در جبهه‌ها برای مقابله با نیروی متجاوز عراق در ابتدای جنگ، پس از عقب‌نشینی عراق به مرزهای بین‌المللی، شجاعانه رو در روی جنگ‌طلبی کور خمینی ایستادند و ادامه‌ٔ آن را، در زمانی که صلح در دسترس بود، «ضد میهنی» و «ضد ملی» دانستند. هزینه‌ٔ این موضع‌گیری را هم با خون شهدایی سرفراز در مقابل سپاه پاسداران و ماشین جنگی خمینی پرداختند.

این روزها و در بحبوحه‌ٔ موج‌های پی‌درپی بیماری کرونا و کلان تلفات مردمی هم اولین بار این رهبر مقاومت، مسعود رجوی بود که خواستار به‌کارگیری دارایی‌های مصادره شده‌ٔ مردم در حساب‌ها و نهادهای تحت کنترل خامنه‌ای و سپاه برای درمان مردم و پیشگیری از گسترش ویروس کووید۱۹ شد. (پیام شماره ۲۲ – ۱۸ اسفند۹۸)

و سرانجام، باز این مجاهدین بودند که از ابتدا به #انحلال_سپاه_پاسداران فراخوان دادند و آن را برای رهایی مردم از ستم و سرکوب و تغییر در ایران، ضروری و گریز ناپذیر دانستند.

خواسته‌های برحق، راه خود را باز می‌کنند

امروز هر چه گرد و غبارهای تولیدی آخوندها و شرکای فکل-کراواتی خارجه نشین بیشتر فرو می‌نشیند، بازتاب‌هایی از موضع‌گیریهای برحق و به‌جا و صحیح مجاهدین در گفتمان عوام و خواص به چشم می‌آید. بازتاب‌هایی که بالطبع چشمان شب‌پرستان را به‌شدت می‌آزارد و دل‌شان را به هراس می‌اندازد.


پس از بیش از سی سال از تبلیغ و هیاهو و جنجال، امروز حتی دایره‌ٔ «خودی»های نظام هم مدعی می‌شوند که چرا پس از باز پس‌گیری خرمشهر، جنگ را ادامه دادید؟!

چرا خمینی ازآغاز شروع به دخالت درامورداخلی عراق کرد وعامل تحریک و جنگ‌ افروزی شد؟!

و این سریال «چرایی»ها، تا کشتار آبان ۹۸ و شلیک موشک به هواپیمای اوکراینی و هموار کردن راه برای گسترش ویروس کرونا ادامه داشته و خواهد داشت.

حتی اصلاح‌طلبان قلابی و خیانت‌کاری که اوج آمال و آرزوهایشان «دوران طلایی امام» ملعون‌شان بوده، هم این روزها ناگزیر صحبت از انحلال سپاه می‌کنند از جمله به‌اصطلاح اصلاح‌طلب مفلوک و توسری خورده‌ای مانند تاجزاده هم با لگد به گور امام ضدبشرش، زبان باز کرده و مدعی می‌شود که اصلاً «چرا ما باید ۲ نیروی مسلح داشته باشیم؟!»

جان سخن آن‌که مقاومت ایران از سال‌ها پیش پای بر زمین فشرد و در مقابل قانون «ولایت فقیه» ایستاد و سر خم نکرد، تنها راه تغییر و اصلاح در ایران را هم گذر «حاکمیت آخوند» به «حاکمیت مردم» دانست. برای این تغییر هم باید حافظ و نگاهبان این نظام، یعنی سپاه پاسداران ولایت را تعیین‌تکلیف کرد.

بنابراین خواسته #انحلال_سپاه_ پاسداران خواسته‌ای انقلابی و مردمی است.

واقعیت این است که تمام حرف در این پیام رهبر انقلاب نهفته است: «انحلال سپاه پاسداران و اختصاص دادن بودجه آن به مقابله با کرونا و بهداشت و درمان. اگر رژیم ولایت فقیه قصد سرکوب و جنگ‌افروزی و صدور ارتجاع و تروریسم ندارد، یک ارتش برایش کافیست و نباید هزینه مضاعف سپاه را هم به مردم دردمند و محروم ایران تحمیل کند».