۱۳۹۹ مهر ۲۱, دوشنبه

سقوط طبقهٔ متوسط و نابودی ذخایر ارزی

 

                       سقوط طبقه متوسط در ایران

تجربه چندین قرن متوالی در رشد و توسعه اقتصادی، کاهش نرخ تورم و افزایش اشتغال، پیدایی و رشد و گسترش طبقه متوسط در جامعه بشری بوده است. این تجارب ارزنده متعاقباً در علم اقتصاد، به‌صورت تدوین شاخصه‌ها و قوانین علمی خود را صورت‌بندی کرده است و هر دولتی که بخواهد مردم خود را از فقر و نگون‌بختی نجات دهد می‌بایست طبق همین شاخصها و قواعد اثبات شده در آزمایشگاه زیست و مناسبات جامعه بشری، ارکان تولید و توزیع و مصرف کالاها و خدمات برآمده از مناسبات اقتصادی جامعه تحت هدایت خود را پیش ببرد.

در نظام ولایت فقیه که چهل سال است بر سرنوشت ملتی استیلا یافته است، اصل اساسی بی‌اعتناعی به علم و تجارب بشری است. آخوندهای متحجر در ائتلاف با دلالها و واسطه گرهای بازارهای سنتی و پاسداران محافظ‌شان، رشد و شکوفایی را از ملت ایران دریغ کرده و با سلطه بر امکانات و ثروت و منابع غنی این سرزمین، دست به فقیر تر کردن و بی‌چیز نمودن صاحبان اصلی این ملک زدند و داراییهای آنان را به تاراج بردند.

در دو سال اخیر قدرت خرید مردم یک چهارم شده است

سالها پیش طبقه متوسط ایران بخش عمده و حوزه گسترده‌ای از جامعه ایران را تشکیل می‌داد. این طبقه دستی در تولید و فن و تجارت و دانش و هنر داشت و چنان‌چه از یک حکومت نسبتاً معقولی برخوردار بود می‌توانست ضمن حفظ استانداردهای زندگی‌اش آن را به بخش وسیعی از جامعه نیز گسترش دهد و به‌اصطلاح خود را باز تولید کند.مانند دیگر کشورها این پروسه می‌توانست اقشار پایین و فقیر جامعه را به سوی یک زندگی برخوردارتر رهنمون شود اما با عملکرد رژیم آخوندی در ایران نه تنها طبقه متوسط رشد و گسترش نیافت بلکه به سوی اقشار و طبقات تهیدست و بی‌چیز جامعه کشیده شد.


عباس آرگون عضو اتاق بازرگانی رژیم در تهران در همین رابطه می‌گوید مصوبه اخیر اعضای مجلس برای کمک غذایی به ۶۰میلیون نفر از مردم، نشانه واضحی از همه‌گیری فقر و فاقه در ایران است. وی می‌گوید: «در شرایط فعلی و با نرخ تورم موجود سفره‌های مردم کوچک‌تر می‌شود. اگر فردی تا دو سال گذشته حقوق ۴میلیون تومانی دریافت می‌کرد، یعنی درآمد هزار دلاری داشت. در صورتی که اکنون با احتساب ۲۰درصد افزایش حقوق اگر به پنج میلیون تومان رسیده باشد، این رقم نزدیک به ۲۵۰دلار است یعنی در دو سال اخیر قدرت خرید مردم یک چهارم شده است» (ایلنا. ۱۸مهر۹۹).

البته به این محاسبات می‌توان اشکالاتی وارد نمود و نشان داد که مبین واقعیتهای دردآور از زندگی به نیستی کشیده شده اکثریت مردم ایران نیست. دلیل ساده و روشن آن محاسبه نرخ ارز در بازار است که انواع و اقسامی دارد که عملاً وضعیت نرخ سایر کالاها و اجناس را وابسته به خودش کرده و در عمل آن را دچار هرج و مرج نموده است. اعضای مجلس در جدال باندی با دولت آخوند روحانی از کالاها و خدمات گوناگونی نام می‌برند که ساخت و ارائه آنها ربط مستقیمی به ارزخارجی ندارد اما در یک آشفته بازی سرسام‌آور قیمتی قرار گرفته است و یکی از عوامل تورم و گرانی اجناس شده است. از سوی دیگر واردات کالاها با نرخ ارزهای مختلفی صورت می‌گیرد و چنان در افزایش قیمت کالاها تاثیر‌گذار است که هیچ فرد و ارگانی قادر به محاسبات فنی و متداول در این امر نیست.

بی‌معنایی خط فقر

نرخ افزایش یافته تورم به‌صورت روزانه و بدتر از آن گرانیهای کالاها و خدمات ضروری برای ادامه حیات، دیگر در عمل معنای خط های فرضی فقر نسبی و مطلق و زیر و روی آن را از بین برده است. چند روزی است که محاسبات معمول برای تأمین نیازهای اساسی زندگی، نشان می‌دهد که یک خانواده ۴نفره می‌بایست دست کم ۱۰میلیون تومان درآمد در ماه داشته باشد تا از وضعیت فعلی‌اش به مدارج پایین‌تر سقوط نکند. اما چند میلیون تن مردم ایران قادرند چنین درآمدی داشته باشند. کارگران که وضعیت حقوق و دستمزد دو، سه میلیون تومانی‌شان معلوم است که در انتهای دره فقر قرار دارند و با نانوای محله‌شان بر سر گرفتن نان نسیه و قرضی چانه می‌زنند و به تعریف کنندگان بین‌المللی خط فقر، یک شاخص جدید ارائه داده‌اند. می‌گویند در فقر مطلق، فرد از عهده تأمین نیازمندی‌های اساسی زندگی مانند سرپناه و مواد غذایی هم بر نمی‌آید.آیا کلیه فروشی در این تعریف می‌گنجد؟ می‌گویند در فقر نسبی مسألهٔ از دست رفتن استانداردهای زندگی و بهره‌مند نبودن از حداقل رفاه است.آیا امروز بخش بزرگی از طبقه متوسط ایران این شاخص را از دست نداده است؟

آرگون عضو اتاق بازرگانی رژیم در تهران اعتراف کرد: «با چنین رویه‌ای طبقه متوسط ما به سمت طبقه فقیر حرکت و طبقه فقیر در فقر مطلق قرار می‌گیرد، به‌طوری که این قشر امکان تأمین بدیهیات زندگی مانند خوراک و پوشاک را ندارند».

۵۸۰میلیارد دلار از ذخایر استراتژیک ارزی کشور نابود شده است

هنگامی که رؤسای جمهور کشورهای بزرگ و شخصیتهای برجسته و مقامات بین‌المللی از غنای فرهنگ و تمدن ایران سخن می‌گویند این سؤال در ذهن می‌آید که پس چرا در بازه زمانی فعلی اثری از آن شکوه و درخش و برخورداری و رفاه نیست؟ چرا ملتی با داشتن بالاترین ذخایر معدنی گرانقیمت، نفت و گاز و چهار فصل بودن آب و هوا و طبیعت مساعدش، به روز سیاه کشیده شده است. درآمد و محصول این همه منابع کجا رفته است و چه کسانی آن را غارت کرده‌اند؟

فرشادمومنی از کارشناسان حکومتی که دل در گرو «دوران طلایی امام» دارد و به عمد تاریخ غارتگریها و نابودی ذخایر ایران را پس از ده سال اول نظام ولایت فقه، محاسبه می‌کند در اعترافی نصفه و نیمه، بازارگرایی مبتذل را عامل هدر رفت منابع و تعمیق فساد در ایران عنوان می‌کند و می‌گوید: «تنها از ناحیه‌ٔ تضعیف مستمر ارزش پول ملّی و بی‌مبالاتیها در تخصیص منابع ارزی و به تبع آن به هم ریختگی‌هایی که در نظام مدیریت اقتصادی کشور اتفاق افتاده یک بار ۳۳۰میلیارد دلار و یک بار ۲۵۰میلیارد دلار ذخایر استراتژیک ارزی نابود شده است. کاش کل فاجعه‌اش فقط همین نابودسازی بود». (دارایان ۱۹مهر۹۹)


این ای کاش گوییها و حسرت خوریها البته که درمان درد مردم ایران نیست، اما مقدمه شرم‌ساری‌های دیگری است. وی می‌گوید در سی سال گذشته تنها ٣٣٠میلیارد دلار ذخایر استراتژیک ارزی کشور برای تثبیت نرخ دلار به بازار سیاه تزریق شد، در حالی که طی همین مدت نرخ ارز در بازار آزاد ایران ۴۰۰۰برابر افزایش یافت. و روی هم ٥٨٠میلیارد دلار ذخایر استراتژیک ارزی کشور نابود شده است.

گروه کوچک همیشه برنده

البته وضعیت طبقاتی در ایران هم‌اکنون در کوچه و خیابانهای ایران در کنار قصرهای لواسان و زباله‌گردی کودکان محروم ایران قابل مشاهده است.

پدرام سلطانی نایب ‌رئیس پیشین اتاق بازرگانی رژیم در این باره می‌گوید: «در این سال‌ها جمع جبری اقتصاد کشور یک جمع بازنده و مغبون است. در سال‌های اخیر به‌صورت متوالی نرخ رشد اقتصادی کشور منفی بوده و این رشد منفی به اعداد قابل ملاحظه چهار، شش و هفت‌درصدی رسیده است. برندگان این وضعیت گروه‌های نزدیک به کانون‌های قدرت و تصمیم‌گیری هستند، چه در شرایط رکود، چه در شرایط تورم و چه در شرایط رونق همواره نفع می‌برند. ثروت کشور در دست اینهاست و این ثروت را به هر طرف که بپیچانند می‌تواند اندازه خود را در یک اقتصاد بسته و غیرشفاف، بزرگ‌تر کند». (تجارت فردا ۱۹مهر۹۹)

وی درباره بخش طبقات بازنده این شرایط هم به کسانی اشاره می‌کند که شغل‌شان را در این شرایط از دست داده‌اند، دیگر آن «آب باریکه» را هم ندارند و در شرایطی بسیار وخیم هستند. هم‌چنین کسانی که کسب و کارشان مساعد نبوده، دچار بدهکاری شده‌اند، برای رفع مشکلاتشان قرض کرده‌اند ولی این قرض هم روی بدهی‌های قبلی‌شان انباشته شده است. گروه حقوق‌بگیران و بیکاران هم عده قابل توجهی هستند و نان‌آور خانوار هستند و چه‌بسا نزدیک به ۶۰میلیون نفر از جمعیت ۸۰ میلیونی ما».

مردمی که در نهایت برنده خواهند شد

تهیدستی ۶۰میلیون نفر از صاحبان اصلی این سرزمین، به تاراج رفتن میلیاردها دلار از منابع ایران، یادآور یک قانون کلیدی در زندگانی بشر و به تبع آن در زندگی ایرانیان است. این قانون می‌گوید باطل، دروغ و دزدی و چپاول به دست ستم دیدگان و تهیدستان و ارتش گرسنگان، از میان رفتنی است؛ این قانون تکامل و حکم تاریخ است.