عباس داوری
بهرغم تحریف و جعل تاریخ معاصر ایران توسط شاه و شیخ، بهویژه تحریفات نیمقرن گذشتهٔ این دو دیکتاتوری ضدایرانی در مورد سازمان مجاهدین خلق ایران و بنیانگذار کبیر آن، اما هیچیک نتوانستهاند خود را از آثار بنبستشکنی محمد حنیفنژاد، رها سازند.
بنیانگذار کبیر، محمد حنیفنژاد، همراه با یارانش، بنیانگذار سعید محسن و بنیانگذار اصغر بدیعزادگان، با تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، پیروزی محتوم خلق بر رژیم دیکتاتوری سلطنت را رقم زدند. محمد حنیفنژاد، با تئوری شگفتانگیز و انقلابی «مرز بین استثمار کننده و استثمار شونده» ، مرزبندی جدیدی را در مبارزه بین حق و باطل ترسیم کرد. این مرزبندی را محمد آقا با «زدودن غبار از رخ دین» از قرآن و اسلام انقلابی بیرون کشید و تمامی دکانهای دینفروشی، از جمله دینفروشی خمینی و دنبالچهها و همجبههایهای او را بهطور استراتژیک تخطئه کرد.
برادر مسعود، رهبر مقاومت، محمد آقا را به درستی «برجستهترین رجل انقلابی تاریخ معاصر ایران» نامیده است. ورثهٔ شاه، یعنی شیخ، با جعل و تحریف تاریخ معاصر و دروغ بسیار بزرگی بهنام «نهضت روحانیت»، تلاش کرده است که اثر بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران توسط محمدآقا در جامعه را بپوشاند.
ولی تاریخ میگوید حقیقت را نمیتوان پوشاند. «ابن ابی الحدید» یکی از شارحان بزرگ نهجالبلاغه که از برادران اهل سنت است، در مورد پوشاندن حقیقت توسط معاویه که خمینی و ارتجاع از پیروان مکتب و روشهای او هستند، در مقدمهٔ شرح خود مینویسد: «همچون مشگ و عبیر که هر چند پوشیده دارند بوی خوش آن فراگیر و رایحه دل انگیزش پراکنده میشود. چون خورشید که با کف دستها نمیتوان آن را پوشاند. چون پرتو روز، که بر فرض چشم نابینایی آن را نبیند، چشمهای بیشمار آن را میبینند» .
ارتجاع حاکم، چهل سال است وارونه کردن حقیقت و جعل و تحریف علیه سازمان و رهبران آن را تجربه کرده و سرش به سنگ خورده اما آخوندهای تبهکار، شیطانسازی سازمان و تروریسم را تنها برونرفت خود از سرنگونی میدانند.
اعترافهای ناگزیر ارتجاع به جایگاه محمد آقا
رژیم تبهکار آخوندی در فاز سرنگونی خود به این فکر افتاده که بهاصطلاح خودش ریشهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران را بزند. تشبثات سالهای اخیر خامنهای و وزارت اطلاعات بدنام او علیه بنیانگذار کبیر سازمان مجاهدین خلق ایران، در این عداد است که البته نتیجهٔ عکس دادهاست. دو نمونه از این تشبثات:
یکم- «تقدس زدایی از حنیفنژاد»!
بنا به نوشتهٔ روزنامهٔ سازندگی، «محمد محمدی گرگانی عصر روز یکشنبه ۲۸بهمن۱۳۹۷ در دفتر "نشرنی" در جلسه بررسی و معرفی کتاب خاطرات خود"خاطرات و تأملات در زندان" حاضر شد و در مقام پاسخ به نکات و نقدهای بهمن بازرگانی، دیگر عضو سابق سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب، برآمد»
دو روز بعد، موضوعات دیکته شده وزارت بدنام اطلاعات، به بهمن بازرگانی و محمد محمدی گرگانی؛ در سایت «سازندگی» تحت عنوان «تقدس زدایی از حنیفنژاد / گزارش جلسهٔ نقد و بررسی کتاب خاطرات و تأملات زندان»، منتشر گردید.
نشستن این دو نفر پشت یک میز، آن هم برای برآورده کردن مبرمترین نیاز سیاسی خامنهای در لجنمال کردن سازمان مجاهدین، بهویژه محمد حنیف نژاد، بسیار قابل تأمل است. زیرا نیاز شدید آخوندهای حاکم به زدن اتهامات رذیلانه علیه سازمان مجاهدین و بنیانگذار کبیر این سازمان را نشان میدهد. وزارت بدنام اطلاعات آخوندی با مزدور کردن یک مرتجع چپنما، بهمن بازرگانی و یک «راست» مرتجع، محمد محمدی گرگانی، که هر دو نفر از خائنین به سازمان مجاهدین و خلق ایران هستند، فلاکت و درماندگی رژیم آخوندی را نشان داد. البته خدمتگذرای مشترک و متحد یک مرتجع چپنما و یک «راست» مرتجع، چه برای شاه و ساواک و چه برای خامنهای و وزارت اطلاعات او، علیه سازمان مجاهدین، چیز جدیدی نیست. کسانی که در سالهای ۵۴تا ۵۷، در شکنجهگاه اوین یا در زندانهای قصر، تهران و مشهد و... حضور داشتند، صحنههای زیادی از اینگونه خدمتگذاری مشترک و متحد توسط مرتجعین چپنما و «راست»های مرتجع، برای شاه و ساواک، علیه سازمان را شاهد بودهاند.
اما چیز جدید این است که این دو مزدور وزارت، این بار برای «تقدسزدایی از حنیفنژاد» کنار هم نشستهاند.
هر آدم عاقلی میداند که همین تیتر «تقدسزدایی از حنیفنژاد» توسط دشمن، بیان این حقیقت تابناک است که محمد حنیفنژاد در جامعه و تاریخ معاصر ایران جایگاهی دارد که برای مردم «تقدس» دارد، پس آن را باید زدود. ارتجاع خونخوار ضمن اعتراف به «تقدس» محمد آقا، در جامعهٔ ایران به خیال خام خود میخواهد آن را بزداید!.
دوم-محمد حنیفنژاد «مسیح یا یهودا»
زمانی که استراتژی خامنهای در عراق علیه مجاهدین، مفتضحانه شکست خورد و بخش اعظم مجاهدین در آلبانی مستقر شدند، خود خامنهای اهرمهای شیطانسازی علیه سازمان را به دست گرفت. خامنهای روز ۱۴خرداد ۹۶ (حدود ۶ماه قبل از قیام دیماه ۹۶) بر سر گور خمینی دجال، فاز جدیدی از شیطانسازی علیه سازمان را شروع کرد. او گفت: «من توصیه میکنم و کسانی که اهل فکراند اهل تأملاند راجع به دهه۶۰ قضاوت میکنند جای شهید و جلاد عوض نشود دهه۶۰ ملت ایران مظلوم واقع شد تروریستها و منافقین ... با ملت ایران جفا کردند».
از فردای آن روز، در شبکه ۳ رژیم، خبرگزاری بسیج، خبرگزاری فارس و... و همچنین مهرههای رژیم حرفهای خامنهای را تکرار کردند. حتی رئیسی جلاد نیز گفت: «۱۷هزار نفر مردم بی گناه که در میان آنها رئیسجمهور و نخستوزیر این کشور بودند، به دست منافقین و داعشی های آن روزگار بهشهادت رسیدند» (خبرگزاری فارس۱۸/۳/۹۶).
در رابطه با فاز جدیدی شیطانسازی رژیم علیه مجاهدین، شورای ملی مقاومت ایران در بیانیه سی و هشتمین سالگرد تأسیس خود که در شهریور ۹۸ منتشر شد، از جمله میگوید: «تعداد کتابها به ۵۲۶ و فیلمها به ۱۸۴فقره بالغ شده است».
در این میان، طیفی از جناح مغلوب رژیم ضدبشری، یعنی روحانی و دار و دستهٔ وی، میخواهند به خامنهای بگویند ما در سرکوب و شکنجهٔ مجاهدین در دههٔ شصت از تو عقبتر نبودیم، مطمئن باش در شیطانسازی سمبلهای سازمان هم عقب نمیمانیم.
بنا بر این در سرمقالهٔ فصلنامهای بهنام «سیاستنامه»، «شماره ۱۳سال چهارم – زمستان ۹۸»، با عکسی از محمدآقا روی جلد آن، با عنوان «مسیح یا یهودا»، توسط سردبیر آن، محمد قوچانی، در ۵۱صفحه دروغ، جعلیات و مزخرفات حیرتآوری تحت نام «پژوهش» نوشته شد.
تیتر اصلی این مقاله، «مسیح یا یهودا»، نشان میدهد که رژیم، جایگاه محمد حنیفنژاد در میان مردم ایران را بهمثابه جایگاه مسیح میبیند که نویسنده بهزعم خامنهای و روحانی، میخواهد او را یهودا نشان دهد!
فصلنامه «سیاستنامه»، متعلق به طیفی از آدمکشان دیروز خمینی و باند «اصلاحطلبان» امروزی رژیم است. این باند از جمله متشکل از علیرضا علویتبار (از شکنجهگران معروف دههٔ ۶۰) و عمادالدینباقی و ... است.
سردبیر این فصلنامه، موجودی بهنام محمد قوچانی متولد ۱۳۵۵ در رشت میباشد. این فرد داماد عمادالدین باقی و در سال۸۸ جزء نفرات (دفتر) کروبی بوده است. او هماکنون سردبیر روزنامهٔ سازندگی، مجلههای مهرنامه و سیاستنامه و... میباشد. «قوچانی ۶۰ مجله و نشریه دارد او کارتل مطبوعاتی دارد. آقای قوچانی از رانت استفاده میکند» (فتورهچی در برنامهٔ حسین لامعی).
فردی مانند قوچانی که «کارتل مطبوعاتی» دارد و در «ویکیپدیا» تعداد معتنابهی روزنامه و هفتهنامه و مجله به نام او ثبت شدهاست، خود را وظیفهمند میداند که برای «حفظ نظام» هر جعل و تحریفی را بهنام «پژوهش» قلمی کند.
قوچانی برای «پژوهش» و نقل «روایات» سراپا کذب خود میگوید: «مهمترین اقبال ما در دستیابی به این روایات البته از نشر نسخهای از خاطرات بهمن بازرگانی در نشریه لطفالله میثمی (مجله چشمانداز ایران) با توضیحات و با نوشتههای میثمی قطب بهمن بازرگانی همراه بود» (صفحه ۱۳ فصلنامه).
جعل و تحریف قوچانی، علیه بنیانگذار کبیر سازمان، محمدآقا، به حدی کینتوزانه و جنایتکارانه (زیرا رسماً قتل مجاهدین را میخواهد) و البته مشمئز کننده است که یکی از دوستان خودش نوشت: «قوچانی در مطلب خود چهرهای از مرحوم حنیفنژاد ترسیم کرده است که خواننده تصور میکند آن مرحوم نه فقط جامعِ جمیع نقطه ضعفهای بشری بوده بلکه با سرک کشیدن به انواع ایدئولوژیها و مرامهای سیاسی و اعتقادی تاریخ بشر، مخربترین عناصر آنها را برگزیده و در یک دستگاه مخوف فکری - تشکیلاتی بهگونهیی سامان داده است که از آن بهطور قهری و جبری، جز تیرگی و تباهی و تروریسم و جنایت زاده نمیشود!» (@ahmadzeidabad).
به این دلیل نوشتهٔ قوچانی جنایتکار که ویژگیهای یک شکنجهگر در آن بسیار بارز است، در عداد همان لجنپراکنیهای چهار دههٔ جناحهای مختلف رژیم است.
رژیم آخوندی با همهٔ باندهایش، از روز سرقت حق حاکمیت مردم تا امروز، همه گونه لجنپراکنی، اتهام، افتراء و دروغ علیه سازمان و سمبلهای آن گفته و از هیچ چیزی در این مورد فروگذار نکردهاند.اما نتوانستهاند حتی یک پاراگراف از عقاید و نوشتههای ایدئولوژیک سازمان را نقد کرده و در حرفهای خودشان بیاورند.کتاب امام حسین سازمان مجاهدین از سال۵۰ در حوزههای مختلف دست به دست میگشت و تعدادی از طلاب مبارز را به صفوف مجاهدین کشاند.بسیاری از کتابها و جزوات سازمان، از جمله دینامیسم قرآن، در سال۵۸ منتشر شد.کلاسهای تبیین برادر مسعود بهصورت کتاب در صدهزار نسخه، هر هفته منتشر میشد. بنا بهنوشتهٔ رسانههای رژیم هماکنون «پی.دی.اف.کتاب تبیین در حوزهها دست به دست میگردد» (سایت نسیم کرمانشاه ۳۱مرداد ۹۹). اما رژیم جرأت ندارد حتی یک جمله از این کتاب ۱۵جلدی را نقد کند.
مخفی کردن یا از بین بردن دفاعیهٔ محمدآقا
یکی از جنایتهای رژیم آخوندی، از بین بردن دفاعیهٔ ایدئولوژیک محمدآقا در بیدادگاههای شاه خائن میباشد. این دفاعیه که تماماً ایدئولوژیک و حدود ۶ساعت طول کشیده بود، یکی از مهمترین اسناد مقاومت تاریخ معاصر مردم ایران است. این سند تاریخی و ایدئولوژیک، توسط آخوندهای جنایتکار از ترس اثرات آن، دفاعیه را یا از بین بردهاند و یا آن را مخفی کردهاند.
دفاعیه محمد آقا با آیهٔ ۹۲ سورهٔ نحل شروع شده و متأسفانه کسی از همدادگاهیهای محمد آقا نتوانسته از آن دفاعیات رونویسی کند. در این آیه خدا میگوید:
«مانند کسی نباشید که رشتههای خود را بعد از آنکه محکم کرده، پنبه میکند. شما سوگندهای خود را وسیلهٔ فریبکاری و خیانت قرار میدهید [عهدی را که با مردم بستهاید، میشکنید] تا به این وسیله، امتی [گروهی یا طبقهای] ثروتمندتر از امت دیگر قرار بگیرد. بیتردید خداوند به این وسیله شما را به آزمایش میکشد و بهطور قطع و یقین روز قیامت در آنچه اختلاف داشتید را برای شما روشن خواهد کرد»
ملاحظه میشود، محمدآقا برای دفاعیهٔ خودش آیهای را انتخاب کرده که این آیه، تماماً علیه تجاوزگران به حقوق مردم، با هر اسم و رسمی (چه شاه چه شیخ)، میباشد. محمدآقا در این دفاعیه با تأکید بر این آیه، تماماً از حقوق مردم دفاع کرده و با مثالهای متعدد، صفتهای تجاوزگران به حقوق مردم را بیان نموده است. (بهنقل از فردی که در دادگاه حضور داشت).
کاملاً قابل فهم است چرا آخوندهای جنایتکار، تمام اسناد و مدارک ارگانهای مختلف شاه، بهویژه ارگانهای امنیتی - نظامی را در محلی بهنام «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» نگهداری میکنند. آنها با دستکاریهای لئیمانه، تلاش میکنند تا هر سند جعلی را علیه سازمان منتشر کنند و اسنادی که جزء سرمایههای ملی هستند را یا از بین ببرند و یا مخفی کنند.
تاریخ معاصر ثبت کرده است که بیتردید ۱۵شهریور ۱۳۴۴، روز بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران، نقطهعطف و فصل نوینی در مبارزات مردم ایران است. چرا که این سازمان، برآمده از تجارب خونبار و فراز و نشیبها و شکستهای جنبش مردم ایران، از مشروطیت تا آن زمان بود. البته سازمانها و جریانهای انقلابی دیگری نیز تشکیل شدند، بهویژه سازمان چریکهای فدایی خلق. اما آنچه که سازمان مجاهدین را با سایر جریانهای متمایز میکند، ویژگیهایی بود که به آنها خواهیم رسید.
در بنیانگذاری سازمان مجاهدین، باید به نقش محوری و اصلی بنیانگذار کبیر سازمان، محمد حنیفنژاد، تأکید کرد. او با مطالعات بسیار عمیق همراه با بحثهای تعیینکننده با نمایندگان جریانهای سیاسی مختلف در ایران آن روز، به این نتیجه رسید که فقدان اصلی جنبش معاصر ایران، نداشتن سازمان ذیصلاح برای رهبری جنبش با داشتن استراتژی مشخص است. بنا بر این اولین هدف بنیانگذاران سازمان، ایجاد سازمانی بود که بتواند صلاحیت رهبری جنبش را با داشتن استراتژی درست، داشته باشد. داشتن چنین صلاحیتی، با داشتن ویژگیهای اجتماعی – سیاسی تعیینکننده زیر به دست میآمد:
اولاً-اعتقاد به مکتب تراز نوینی که محور آن «مرز بین استثمار کننده و استثمار شونده» باشد. یعنی ضد هر گونه بهره کشی انسان از انسان.
ثانیاً-اعتقاد به اینکه مبارزه یک علم است که برای ورود به آن، باید این علم را کسب کرد.
ثالثاً-اعتقاد به اینکه برای برداشتن مانع اصلی پیشرفت جامعه و تغییر آن برای رهایی مردم محروم و ستمدیده، حداکثر «فدا و صداقت» یک ضرورت است. فدا کردن، رمز و کلید تکامل است.
رابعاً-اعتقاد به اینکه نیروهایی که برای از بین بردن مانع اصلی پیشرفت جامعه مبارزه میکنند؛ با هر عقیده و مرام، متحدان عینی ما هستند.
بنیانگذار کبیر، محمد حنیفنژاد، از نوجوانی شیفتهٔ معرفت و شناخت قانونمندیهای جامعه و تاریخ و هستی بود. او هیچ لحظهای را از دست نمیداد. برادر مجاهد احمد حنیفنژاد، برادر کوچک محمدآقا، میگوید، او سر سفره هم کتاب میخواند و زیر برخی قسمتهای کتاب خط میکشید. تمام کسانی که با محمدآقا آشنا بودند، گفته یا نوشتهاند او در اتوبوس هم کتاب، بهویژه قرآن مطالعه میکرد. هادی خسروشاهی که با محمد آقا نسبت قوم و خویشی هم داشت و در بحثها تحت تأثیر محمدآقا بود، در مصاحبهیی در جلد دوم سال سوم شماره ۲۱ «رمز عبور» بتاریخ تیر و مرداد ۱۳۹۵ میگوید: «محمد حنیفنژاد یا بهقول ما محمدآقا در تهران و قم و شهرهای دیگر که به آنها سفر میکرد، با علما و فضلای روشنفکر تماس میگرفت و به بحث و جدال به احسن میپرداخت» و «محمدآقا چون جستجوگر سیری ناپذیر بود به نتایج این قبیل دیدارها بسنده نکرد و خود همراه جمعی به تحقیق و بررسی در اصول اساسی مکتب اسلام مشغول گردید»
آری،
آن جمع، سازمان مجاهدین خلق ایران شد و جایگاه بنیانگذار آن «برجستهترین رجل انقلابی تاریخ معاصر ایران» است.