۱۳۹۹ مرداد ۳۰, پنجشنبه

واکاوی وحشت خامنه‌ای از کنش‌های مجاهدین

نور آزادی مخفی کردنی نیست
                    نور آزادی مخفی کردنی نیست
 اگر حکومتی پاکدست، بدون فساد و دزدی، بدون جنایت و سرکوب سرکار باشد؛


بمردم خودش بدون تبعیض جنسی وقومی و مذهبی، آزادی بیان و پوشش و آزادی‌ های فردی بدهد؛
حق و حقوق کارگر و کارمند و کشاورز و بازرگان در آن تضییع نشود؛

نیروی نظامی و لشکر و سپاه و تیپ برای دخالت در کشورهای همسایه دور و نزدیک تولید نکند؛

دریا و آسمان و خاک و جزیره‌ها و نفت زیر آن ‌را چپاول و در جیب طبقه‌ٔ حاکمه سرازیر نکند؛

. . . در چنین حکومتی چه جای نگرانی از شورش یا تمرد بخشی یا گروهی از مردم وجود دارد؟ طبعاً پاسخ «هیچ» است.

سخن از به تصویر کشیدن یک «آرمانشهر» توهمی نیست، هدف این است که شمایی کلی از یک «قطب متضاد» حکومت آخوندی تصویر کنیم و به واکاوی هول و هراس و واکنش‌های جنون‌آمیز خامنه‌ای و مزدوران نسبت به فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی مجاهدین بپردازیم. اما پیش از آن باید دانست که چرا خامنه‌ای پس از سال‌ها سیاست بایکوت و سکوت خبری در مورد مجاهدین، ناگهان ۱۸۰درجه تغییر موضع داده و به «جنجال» و حتی «خبرسازی»های دروغین، آن هم تمام وقت و با تمام قوا و دستگاهها و امکانات پرداخته است.

گشایش دست‌های مجاهدین؛ قالب تهی کردن خامنه‌ای
خامنه‌ای به مدد خیانت‌های استعماری بین‌المللی و سیاست کثیف مماشات از سوی کشورهای «هم شرقی هم غربی»، مجاهدین را در پرونده‌سازی سخیف تروریستی محدود کرده بود. در اوج این سیاست ننگین، پرونده‌ٔ مفتضح کودتای ۱۷ژوئن شکل گرفت که با شعله‌های جان مجاهدین و هواداران اشرف‌نشان آن به شکستی خفت‌بار برای ارتجاع و استعمار تبدیل شد. اما در آن روزگار نام بردن از «مجاهدین» خط قرمز حکومت بود. آن چنان سرخ که حتی روزنامه آسیا که آزادی خانم مریم رجوی را تیتر کرد، بسته شد و سردبیرش نیز احضار گردید.

از همان نقطه برخاستن دوباره‌ٔ ققنوس آغاز شد. پس از سال‌های سال ایستادگی در مقابل شکنجه روحی - روانی؛ پس از سال‌های تلخ محاصرهٔ پزشکی و غذایی؛ پس از شش حمله‌ٔ خون‌بار زمینی در اشرف؛ پس از چهار موشک‌باران وحشیانه قرارگاه لیبرتی؛ و پس از درهم شکستن توطئه‌ٔ ارتجاعی ـ استعماری «لیست تروریستی»؛ مجاهدین توانستند دیوار ستبر اختناق و سکوت و بایکوت خبری را بشکنند و صدای مقاومت خود و مردم ایران را رساتر از پیش و مؤثرتر از پیش به گوش جهان برسانند.

از این نقطه بود که ناگهان خامنه‌ای خود را در معرض خطر دید، از این رو وقتی دید سیاست سکوت دیگر کارآیی ندارد و نام خمینی ساخته‌ٔ «منافقین» دیگر حتی در کلام خود مزدوران حکومتی تبدیل به «مجاهدین» شده، به تاکتیک جدیدی متوسل شد. بر اساس این رویکرد جدید، خود حکومت آخوندی باید همه‌ٔ منابع و داده‌های خبری درباره‌ٔ مجاهدین و اطلاعات و تاریخچه و عملکرد و نگرش آنها را با دریایی از دروغ و دغل اشباع می‌کرد.

خروجی این سیاست و رویکرد تازه‌ٔ خامنه‌ای چیست؟

- انتشار صدها کتاب جعلی و دروغ از «خاطرات» تا «تحلیل» و «معرفی»؛

- ساخت دهها فیلم و سریال سفارشی برای بزک کردن چهره‌ٔ پیرکفتار جماران و شیطان‌سازی از مجاهدین؛

- تولید صدها سناریوی مصاحبه و مناظره و تریبون برای لجن‌پراکنی علیه مجاهدین؛

- به خدمت گرفتن مزدوران حکومتی برای نگارش هزاران مقاله

- و همه‌ٔ این‌ها در کنار همان شعارهای همیشگی «مرگ بر» در نمایش‌های جمعه و منابر آخوندی. . .

درک مستقیمی به‌دست آمده از مجموعه واکنش‌های حقیر خامنه‌ای این است که رژیم پا به گور آخوندی به نیکی دریافته که در عصر سرنگونی و با ورود همه‌جانبه‌ٔ مجاهدین از فاز دفاع به فاز حمله، جبهه‌ٔ سکوت و اختناق در حال شکستی سهمگین و فروپاشی است.

چگونه؟! به این هم می‌پردازیم.

جامعه‌ای در آستانه انفجار؛ رژیمی شکننده؛ اپوزیسیونی فعال و مؤثر
برای خامنه‌ای می‌توان صفات منفی ضدانسانی فراوانی ردیف کرد. از جنایت و وقاحت گرفته تا دجالیت و دروغ و افترا و چپاول و غارت؛ اما با همه‌ٔ این اوصاف، خامنه‌ای هر چه هست «احمق» نیست.

او به‌خوبی می‌داند و می‌بیند که جامعهٔ به زنجیر کشیده شده‌ٔ ایران، به‌شدت در التهاب و جوشش است. علائم این آتش زیر خاکستر هم دیگر «زیر خاکستر» نیست و هر روز از کارخانه‌یی یا تأسیساتی یا دانشگاهی شعله می‌کشد. هشدارهای پراضطراب مهره‌های حکومتی از سوراخ شدن کشتی حکومت به اندازه کافی گویای این مدعا هست؛ هم‌چنین ولی‌فقیه ارتجاع به‌خوبی از وضعیت فلاکت‌بار نیروهای درونی حاکمیت هم باخبر است. ریزش‌های بزرگ و کوچک فراوان مجموعه‌ٔ «ولایتمدار» که جز برای بهره‌برداری از سهم دزدی و چپاول گردش جمع نشده بودند، نگرانی عمیق کهنه‌ٔ او را بیشتر کرده است. همان زخم کهنه‌ای که «ولایت» خامنه‌ای از روز اول خلافت‌اش با آن دست به گریبان بود؛ کما این‌که می‌دانست که حتی در میان آخوندها هم جایگاه وی همیشه زیر سؤال بوده؛ در نتیجه کرسی وی حتی در شبکه‌ٔ آخوندهای مرتجع هم متزلزل و «باسمه‌ای» بوده است.

با این جامعهٔ در آستانه‌ٔ انفجار و این حکومت لرزان و شکننده که به ضرب اعدام و سرکوب و ارعاب سر پا مانده است، بدترین بلای ممکن برای حکومت خامنه‌ای چیست؟ وجود یک اپوزیسیون فعال و مؤثر؛ این همان ضلع ویران‌گری است که باعث می‌شود خامنه‌ای تمام تمرکز همه‌ٔ دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی ـ دیپلماتیک و حتی سایبرنتیک‌اش را برای مقابله با آن بسیج کند. تفاوت آن با گذشته در این است که دیگر نمی‌تواند مانند گذشته از توان «نظامی» مستقیم خودش علیه اپوزیسیون که در کمپی در عراق در محاصره بودند استفاده کند و این همان حسرت بزرگی است که بارها درون نظام به آن اعتراف شده است!

اکنون مجاهدین و مقاومت ایران، به‌عنوان جدی‌ترین و واقعی‌ترین اپوزیسیون این حکومت، تنها ارائه دهنده‌ٔ جدی «راه‌حل سرنگونی» و یک سیاست قاطع علیه آن هستند. این راه‌حل در دنیای دیپلماسی سیاسی عملکرد خودش را به‌وضوح و روشنی در گردهمایی گسترده‌ٔ تیرماه امسال با حضور بیش از هزار شخصیت سیاسی ـ اجتماعی شناخته شده، نشان داد.

از سوی دیگر در صحنه‌ٔ اجتماعی هم، برخلاف تمام هیاهوی گروهها و اپوزیسیونهای باسمه‌ای آخوندساخته در دنیای مجازی، تنها نیروی مؤثر و فعال و خلاق که روی زمین «اقدام و عمل»! می‌کنند، همین «کانون‌های شورشی» مجاهدین و «شوراهای مردمی» مقاومت هستند. نیروی شگرفی از جوانان ایران‌زمین که برای هر تهاجم دلیرانه‌ٔ خود، یک‌بار به‌طور واقعی جان خود را بر کف می‌گیرند تا هیمنه‌ٔ بت ارتجاع را در هم بشکنند. همین عزم و اراده‌ٔ سترگ است که هزاران «سرباز گمنام» ولایت و آخوندهای حکومتی و در رأس همه‌ٔ آنها شخص عمود خیمه‌ٔ نظام ننگین ولایت را از فرط استیصال به عر و تیز انداخته است.

این تاثیر‌گذاری مستقیم و غیرمستقیم ادبیات سیاسی اجتماعی و راهگشایی‌ها است که هر روزه چندین و چند مهره‌ٔ حکومتی را سراسیمه به روی آنتن و نت می‌فرستد تا مانند حمید رضا ترقی ناله کنند که «طبیعی است برخی جریانهای در داخل کشور این‌ها را باور کنند. » (خبرگزاری حکومتی ایرنا ۲۴مرداد۹۹) یا مانند سفیر سابق رژیم در چین و روسیه که از جو عمومی مخالفت با قرارداد ننگین با چین، علت را به فعالیت‌های مجاهدین نسبت می‌دهد. (شبکه خبر. ۲۶مرداد۹۹)

خب اگر دیگران دروغ می‌گویند و خامنه‌ای راست، دیگر نگرانی از چیست؟ محک تجربه است که رسوا می‌کند «هر که در او غش باشد». مگر آن‌که حکومت آخوندی از ضعف مفرط و دروغ‌گویی مفرط خودش هم به تنگ آمده باشد...

و در پایان، نگاهی به سوزنامه‌ٔ خبرگزاری حکومتی «رسا» ۲۱مرداد۹۹، ختم کلام است. این خبرگزاری در مطلبی با عنوان «جنگ رسانه‌یی سرآغاز جنگ شهری»، هراس خود را از فعالیت‌های کانون‌های قهرمان شورشی با تعبیر «جنگ شهری» نمی‌تواند کتمان کند.

آری؛ بترسید؛ بترسید؛ که به‌زودی تمام شهرهای ایران تبدیل به «کانون‌های شورش» برای سوزاندن ریش و ریشه‌ٔ خامنه‌ای خواهد شد.