۱۳۹۹ شهریور ۷, جمعه

مسعود رجوی - زیارت وارث در شب عاشورا در جمع مجاهدین - ۳۱مرداد ۱۳۶۷



زیارت وارث خیلی زیارت بامعنایی‌ست. وارث یعنی پرچمداری تکامل در آن دوران، از طریق وارث مربوطه عبور می‌کند. یعنی ارثیه‌ٔ تکامل، ارابه‌ٔ تکامل از طریق آن عبور می‌کند. اگر در دوران امام حسین ارثیه حمل نمی‌شد ارابه‌ٔ تکامل در دشت‌های کربلا از جاده‌ٔ خون عبور نمی‌کرد، پس، دیگر سخنی از پیشرفت و هم‌چنین سخنی از وارث نمی‌توانست در میان باشد،
مثل همین امروز اگر نگاه کنیم مردم ایران جز به مجاهدین و ارتش آزادیبخش به کجا بایستی نگاه بکنند و به کجا بایستی چشم امید بدوزند. زیرا که ما در این دوران این ارابه را بایستی بکشیم، البته به بهای خون، با همه‌ٔ درد و رنج‌ها و شکنجه‌هایی که چه شهیدان چه اسیران و چه زنده‌ها، اشاره کرد.

می‌توان از دیدگاه ارتجاعی و کالایی این را فاجعه‌یی تلقی کرد و می‌توان هم با دیدگاه انقلابی و توحیدی به آن افتخار کرد و به آن بالید هم‌چنانکه ما چنین می‌کنیم. و می‌توان از این‌که خدا و خلق و تاریخ در این دوران ارتش آزادیبخش را و مجاهدین را به افتخار وراثت مفتخر کرده‌اند به خود بالید، و دست‌افشان و پاکوبان و غزل‌خوانان و سرودخوانان به میدان شتافت. در چنین شبی می‌باید مقتدا و پیشوای تاریخی ما حسین‌بن‌علی وراثت خودش را در اوج به نمایش بگذارد تا سنتی و اسلوبی و گره‌گشا و بن‌بست‌شکنی برای تاریخ آینده بشود.

پس امشب نیروهایش را سان می‌بیند، البته بیش از هفتاد نفر نیستند. اما در آن دوران در اعصار جهل و بندگی و بردگی این خیلی زیاد بود. می‌باید که میمنه و میسره‌ٔ سپاهش را بچیند. یعنی جناح چپ و راستش را و قلب را، یعنی میانه‌ٔ سپاه، قلب سپاه را معین کند. و می‌باید پرچمداری را هم برگزیند و پرچم را به او بدهد. فردا روز هیچکس هیچ مورخی و هیچ روایت‌گری نگفت که گَردی از اسف و اندوه و پریشانی بر چهره‌اش نشسته باشد، بعکس هر چه آفتاب برمی‌دمید و هر دقیقه‌ای که از ساعات نبرد پشت سر گذاشته می‌شد برافروخته‌تر، تبدارتر، پرشورتر، آن‌چنان که گویی عاشقی‌ست که به‌دیدار معشوق می‌رود.

همه‌ٔ آن مردان و زنان چنین بودند. شگفتی هم در همین بود. ناخالصی‌ها پیش‌تر از این زدوده شده بود. همه خیلی خوب می‌فهمیدند که برای چه آمدند چرا آمدند و چه می‌کنند. امروز بعد از چهارده قرن تدریجاً ما هم بهتر می‌فهمیم که چه می‌کردند. اگر نبود که آن روز وارثی و حافظی وظیفه‌اش را انجام می‌داد امروز می‌شد نگاه کرد دید که از اسلام انقلابی و سرخ‌فام چیزی به‌جا نما نده بود. هر چه بود نَحله‌ها و تصورات و چیزهایی بود به‌نام اسلام مثل آنچه که خمینی دارد، مثل آنچه که طبقات ستمگر داشته و دارند، مذهبی که النهایه در خدمت تحمیق توده‌های مردم است. مگر نه که شاه و شیخ همیشه با هم بر گُرده‌ٔ خلایق سوار بودند.

پس، فردا روز روزها، روز قهرمانی‌ها، روز بزرگ، روز تجلی یک فلسفه‌ٔ بزرگتر و روز حقیقی فروغ جاویدان است، فردا عاشورای حسینی‌ست. می‌توان با شیون و زاری به آن نزدیک شد، متقابلاً می‌توان در آن سراسر قهرمانی و پاکبازی و فدا، با طاقهای بالابلند ایدئولوژیک دید.

ربنا تقبل منا انک انت ‌السمیع ‌العلیم و خدایا از ما بپذیر از مردم ایران بپذیر شهیدان و شاهدانی را که شهید شهدای تمامی عملیات ما هستند.

از شهیدان آفتاب، تا چلچراغ تا فروغ جاویدان، این فهرست بالابلند که در هر قدم با خون سرداری و سالاری و رزمنده‌ای و قهرمانی و ستاره‌ای و آفتابی و کهکشانی مزّین شده، قرائتش البته که زمان طولانی می‌خواهد، اما در همین حد در حد همین اشاره‌ٔ مختصر کافیست برای همه‌ٔ وجدانهای بیدار چه در امروز و چه در فردای تاریخ، تا بفهمند و بدانند که وارثین به حق دوران یعنی امروز مجاهدین و ارتش آزادیبخش وظیفه‌ٔ خودشان را به‌خوبی و به‌درستی انجام دادند.

زیارت یعنی دیدار، به دیدار سرور شهیدان اباالشهدا حسین‌بن‌علی پیشوا و مقتدا و پدر و فرمانده‌ٔ بزرگ تاریخی شهیدان و زندگانمان می‌رویم. خودمان را نزدیکتر در آن صحنه و در آن صحرا می‌یابیم. هم‌چون صحراهایی که روزهای گذشته از آن عبور کردیم در آنجا در ادامه‌ٔ خط سرخ تاریخی همه‌ٔ گمشدگانمان را خواهیم یافت.

همه‌ٔ شهیدان و شاهدان دیروز و امروز مان را، زیرا که اونها معنای حقیقی حیات را دریافتند راجع به تعریف انسان در طول ۵‌هزار ‌سال تاریخ فلسفه خیلی صحبت‌ها شده، یکی از ناب‌ترین تعاریف متعلق است به ارسطو وقتی که گفت انسان موجودیست سیاسی، گفت انسان موجودی‌ست حیوانی‌ست ناطق، حیوان سخنور، یکی گفت حیوان دو پا، و دیگران گفتند حیوانی اندیشه‌ورز، متفکر.

سیدالشهداء حسین علیه‌السلام حیات انسانی را در دو کلام تعبیر کرد عقیده و جهاد، انسان موجودی‌ست عقیده‌مند، هر آنگاه که به چیزی معتقد بشه و اعتقاد راستینی رو دریابد، آنوقت قدرت تغییر کون و مکان رو پیدا خواهد کرد. هیچگاه حیوانات پا به میدان نبرد برای عقیده نمی‌گذارند اصلاً که رو به‌شهادت نمی‌روند، هیچگاه تن به شکنجه نمی‌دهند، برخلاف آنها انسان است که این پتانسیل و استعداد را دارد و این حدیث مکرر تکامل و پیشرفت است که با فدا و قربانی به پیش می‌رود، اگر این فدا و قربانی را دریغ کنیم فی‌الواقع با جامعهٔ حیوانی، با اجتماع حیوانات تفاوتی نخواهیم داشت. به‌همین دلیل اوج حیات انسان در فدای_ به‌خاطر آن آرمانها و عقایدی‌ست که شهیدان ما هم برایش رفتند. برای رهایی و اعتلای خلقشان از منافع شخصی صرفنظر می‌کنند و اصلاً اعتلای انسانیتی که در زیر دست و پای لئیم‌ترین و رذل‌ترین دژخیمان نوع بشر امثال خمینی دست و پا می‌زند انسانیتی که زیر دست و پای آنها له می‌شود.

در تئوریهای کلاسیک جایی برای فدای عاشوراگونه نیست، می‌باید صبر کنیم تا شرایط عینی بپزد، پخته بشوند و بعد اقدام کنیم. بنابراین در مقابل خیلی از بن‌بستها کاری نمی‌شود کرد اجتناب‌ناپذیرند، صاحب روز بزرگ فردا صاحب فلسفه‌ٔ بزرگ فردا و صاحب فروغ جاویدان فردا یعنی حسین‌بن‌علی به ما آموخت و به تاریخی آموخت که در هیچ شرایطی نیست که نتوان بن‌بست را از پیش پا برداشت و در هر شرایطی امکان دارد که بن‌بست را بشکنیم. این را در سی خرداد نسل خود ما یک بار تجربه کرد.

بنابراین با همان صفا و شفافیت خواهران و برادران شهیدمان و با همان قصد قربت و نیت خالصانه و با همان پاکباختگی اجازه بدهید با آنها در آنها دوش به دوش آنها به دیدار عاشورا برویم با سرور شهیدان و سرداران و سالاران و رزمندگانش. حاضرید؟
جمعیت: بله.
پس یک‌هزار درود با یک‌هزار جاودانه فروغ، بر تو باد ای ابا عبدالله، ای حسین، ای سرور شهیدان، و ای آن که خدا خونخواه اوست. و ای آن که انتقام او هنوز ناگرفته است.

بر تو درود باد و بر همه‌ٔ روانهای بالابلند مجاهدینی که به درگاه تو فرود آمدند . از من بر تو و بر تمامی ایشان درود باد تا هر آنگاه که روزان و شبانی هست، پس ای پیشوایم سوگواری تو و سوگواری یارانم بر من بسی گران و سنگین است. نه فقط بر من بر تمامی اهل آسمانها و زمین و بر همه‌ٔ وجدانهای بیدار. پس بگذار تا هزار باره لعنت کنم بر آنکس که اساس جور و ستم را بر شما بنیاد نهاد و نفرین بر آنکس که شما را از مراتب حق‌تان بازداشت و زندگانی را بر شما نپسندید و از مراتبی که شایسته‌تان بود بازتان داشت. و نفرین و لعنت خدا بر دستجات و آن گروهها و دژخیمان و پاسدارانی که به‌قتل شما آمدند و بر آن دستجات و گروههایی که بر قتل شما تمکین کردند و شادمانی نمودند. پس من از ایشان به جانب خدا می‌گریزم و به جانب شما هرگز مباد که از آنان لکه‌ای بر دامنم افتد از آنان و از پیروانشان و از قلم به‌مزدانشان و از دوستانشان و از حامیان بین‌المللی‌شان و از متحدانشان.

پس ای پیشوایم ای ابا عبدالله من در صلح و در سازشم با هر آنکس که با تو در صلح است و در جنگم تا پایان، تا پایان روزگار بر هر آنکس که با تو قصد جنگ و کین‌توزی دارد. پس لعنت باد بر آل زیاد و آل مروان و آل خمینی بر تمامی ایشان و بر پسر مرجانه و بر هند جگرخواره و هر آنکس که جگرهای مجاهدین را بیرون کشیده و بیرون خواهد کشید. و لعنت بر تمامی کسانی که برای شما نیرو آوردند و نیرو آماده کردند چه آنها که اسب زین کردند و دهانه زدند و چه آنها که مستقیم و غیرمستقیم در خون شما و مجاهدین شما شراکت جستند.

پس مسئلت می‌کنم از آن خدایی که مرا که به دریافت مقام بزرگ تو نائل گرداند، که خونخواهی تو در جنگی دیگر را نثار من کند و ارزانی‌ام دارد با راهبری منصور از خاندان عقیدتی و سیاسی محمد که بر او درود باد. پس بارخدایا مرا به حسین در نزد خود وجیه و آبرومند قرار بده. پس بارخدایا مرا با پیروی از راه شهیدانم و مجاهدانم و پیشوای تاریخی و عقیدتی ایشان سرفراز و آبرومند کن در این جهان و در جهان دیگر.

پس ای پیشوایانم و ای یارانم بسوی شما تقرب می‌جویم با دوستی و یاری تو، با عواطفی سمت و سو گرفته به جانب شما و با بیزاری و پرهیز از هرآنکس که قصد ستم بر شما کرد و دست تعدی و تجاوز بر شما دراز نمود و خونهای پاک و پاکیزه‌تان را لگدمال کرد. و بر هر آنکس که بنیاد ستم بر علیه شما گذاشت و بر هر آنکس که در جور و ستم علیه شما به دمی یا درمی و یا قدمی و یا قلمی شرکت جست. و بیزاری می‌جویم از او و از همه‌ٔ پیروان و هواداران آنکس که قدمی علیه شما برداشت و نزدیکی می‌جویم به جانب خدا و بدوستی شما و دوستی هر آنکس که دوستار شماست و با پرهیز و دوری از دشمنان شما. و هر آنکس که کین‌توزی و جنگ و خصومت با شما را نصب‌العین خود قرار داد. پس در آشتی و در وحدتم با هر آنکس که با شما در آشتی و در وحدت است و در جنگ و دشمنی هستم با هر آنکس که با شما در جنگ و در دشمنی است. دوستِ دوستدار شمایم و دشمن هستم بر آنکس که شما را دشمن است. پس مسئلت می‌کنم از خدا نبرد با آنکس را که با تو به نبرد برخاست و جنگ با کسی را که با تو به جنگ آمد و بیزاری جستن از هرآنکس را که بنیاد ستم بر علیه شما و خلق شما را برقرار نمود.

و طلب می‌کنم تا مرا در این جهان و در جهان دیگر در صفوف شما قرار دهد. و آرزو می‌کنم تا گامهایم را در کنار شما و دوشادوش شما و آن خواهران و برادران شهیدم سخت و استوار سازد و از او می‌خواهم تا قدمها و نفس‌هایم را به صدق و صفا بیاراید تا هر آنگاه که با شما و دوش‌بدوش شما هستم تا پایان. و از او می‌خواهم تا مرا مرتبت و مقامی ستوده عطا کند مرتبت و مقامی در خونخواهی شما و شرکت در نبردی و جنگی دیگر با راهبری ظاهر و آشکار و گوینده به حق.

وَ اَسْئَلُ اللّهَ بِحَقِکمْ وَ باِلشّانِ الذّی لَکم عِنْدَهُ. و از خدا می‌خواهم به حق شما و به شأنی که شما در آن قرار دارید پاداشی عطایم کند. پاداشی در خونخواهی پس خدایا در این مقام و در این موقف مرا در زمره‌ٔ کسانی قرار بده که صلوات و رحمت و مغفرت تو شامل حال آنها شد. بارخدایا زندگی کردنم را زندگی محمد و آل محمد و حسین و مجاهدین او قرار بده و مردنم را هم در سِلک ایشان و در زمره و در ردیف ایشان.

خدایا امروز روزی است که قتله‌ٔ حسین بنی‌امیه و فرزند هند جگرخواره در آن پیروزی و شادی جستند و امروز روزی است که خدا نفرین می‌کند قاتلان حسین را و همه‌ٔ خمینی‌گرایان و خمینی‌صفتان گذشته و حال تاریخ را لعنت می‌کنی بر لسان خودت و بر زبان پیامبرت و بر زبان هر آنچه آدمیت است. در هر کجا در هر دم با هر زبان و در هر مکان. پس بارخدایا لعنت کن اباسفیان و معاویه و یزید و خمینی را و همه‌ٔ کسانی که دست به خون حسینیان آلوده‌اند نفرینی دائمی و ابدی.

بارخدایا امروز روزی است که بدان شادی جستند آل‌زیاد و آل‌مروان به قتلهم الحسین با کشتن حسین پس بار پروردگارا مضاعف کن عذاب ایشان را و لعنت‌شان را. و امروز من نزدیکی می‌جویم در همین روز و در همین ساعت و در همین لحظه به جانب تو تا قرار بدهی ایام زندگانی‌ام را در بیزاری ‌جستن از آن اردوگاه و در نزدیکی ‌جستن به این اردوگاه.

چنین باد که همیشه نفرین و لعنت کنم بر ایشان و چنین باد که مفتخر گردم با دوستی پیامبر تو و خاندان عقیدتی و سیاسی پیامبرت.

پس بار پروردگارا نفرین و لعنت کن هر آنکس را که به ظلم و تعدی به حقوق پیامبرت و رهروان راه او و مجاهدان او برخیزد از آغاز تا پایان و بار پروردگارا لعنت کن بر جماعتی که به جنگ با حسین برخاستند و یا آنها را در جنگشان به‌نحوی از انحاء یاری و همدلی و همزبانی و هم‌قدمی و هم‌قلمی کردند.

پس ای راهبرم ای ابا‌عبدالله هزار درود و هزار جاودانه‌فروغ بر تو باد و بر همه‌ٔ روانهای پاک و پاکیزه‌ای که در این روز بر درگاه تو فرود آمدند از من و از ما بر تو درود باد تا جاویدان و تا آنگاه که شب و روزی باقیست. و امید من چنان است که دائماً در زیارت و در دیدار با تو به‌سر ببرم. پس بار پروردگارا در این جهان و در جهان دیگر شفاعت پیشوایان راهت و شفاعت حسین را همراهم کن به‌ویژه در روز ورود به جهان دیگر و گامهایم را سخت و استوار گردان با حسین و اصحاب او آنان که در راه او جان فدا کردند و به جانان رسیدند.