۱۳۹۹ شهریور ۴, سه‌شنبه

دو نگرش؛ از عاشورا تا ایران معاصر

پرچم سرخ حسینی
                      پرچم سرخ حسینی                  نگاهی به مفهوم زندگی
ـ زندگی هر انسانی محصول افکارش است. از همین رو هم بود که «دکارت» گفت: «من فکر می‌کنم، پس هستم»!

            ـ زندگی هر کس، آینه‌یی از دلبستگی‌ها و آرزوهایش است...
ـ زندگی هر کسی محصول بهایی است که برای پیشرفت آن می‌پردازد...

ـ مهم نیست که چه می‌خواهی؛ مهم این است که چه انتخاب می‌کنی...

ـ اگر انتخاب نباشد، آگاهی و تلاش انسان به هیچ کار نمی‌آیند...

از منظر کدام‌یک از این عبارتها می‌توان عاشورا را نگریست و درک نمود؟ عاشورا انعکاس و بازتاب واقعی کدام‌یک از این مفاهیم زندگی است؟

در آنچه تاکنون درباره عاشورا گفته و نوشته شده، اغلب به کدام جنبه‌ٔ آن پرداخته‌اند؟

یکی از وقایع همیشه قابل توجه و رازآمیز تاریخ جهان ما، واقعه‌ٔ «عاشورا» یا همان نبرد حماسی دهمین روز محرم است. کلمه «عاشورا» هم به روز همین واقعه اطلاق می‌شود.

از قرون وسطا تا ایران معاصر
دو راه به‌مثابه دو جهان‌بینی، دو ایدئولوژی، دو انسان‌شناسی و دو تعریف و تبیین از زندگی، در روز ۱۰محرم سال۶۱ هجری رودررو شدند و حاصل آن، قتل‌عام کاروان حسین و غلبه‌ٔ سپاهیان ابن‌زیاد بود.

آنچه در سیرت و بر زبان تاریخ ماند، گواهی دادن بر تفوق «قدرت آگاهی و انتخاب و اختیار» بر ذلت «جهل و بندگی و اجبار» است. آنچه که تاریخ بر آن انگشت راهنما گذاشت، جاودانگی حرمت و تکریم حسین و طرد و نفرین ابن‌زیاد و شمر و عمربن سعد است. جبهه تاریخیِ حسین را پیام‌آور «آفرینش و آزادی» و جبهه تاریخی یزید و معاویه را «بن‌بست مداوم ضد آزادی» نامید. یکی نگاهبان حقیقیِ حیات و ماندگاری‌ست با فدا و گشایش و دیگری زندانبان زندگی‌ست با جنایات مداوم.

آنچه حاصل شد، مردن و ... نیست شدن ابن زیاد و شمر و عمربن سعد در نام و جنایاتشان است و جاودانه زمزمه شدن زندگی کردن حسین و کاروان پس از وی در رود هماره جاری سمت درست تاریخ.

عاشورا تکرار این راهنمای بشری است که فتح تاریخ را نه با برتری نیرو و زرادخانهٔ خدم و حشم بشاید، بلکه با تسخیر ضمیر و خاطر و ارادت و عواطف مردمان در گذر سده‌های متمادی تا ابدیت هستی ممکن است...

فلسفهٔ تاریخ؛ طالع و پویا
ایستگاهها و سرفصل‌های سرنوشت‌ساز حیات بشری هرگز خصلت درون‌کوک و ایستا نداشته‌اند تا آنها را در زمان رویدادشان تمام‌شده و بی‌دنباله بدانیم. چنین سرفصل‌هایی هماره طالع‌اند و پرتوافکن بر سیر و صیرورت فلسفهٔ تاریخ بشر.

هم‌اینک نیز در دنیای معاصرمان ـ به‌خصوص در ایران معاصر و خاصه در ایران کنونی ـ شاهد مصاف این دو جریان هستیم. هنوز تشعشع و «قدرت انتخاب و اختیار» آزادی در نبرد بی‌امان با اجبار، تحمیل، سانسور، اعدام، سنگسار، دجالیت و ترور حکومتی می‌باشد. هنوز معاویه و یزید و ابن‌زیاد و شمرها به هیأت خمینی و خامنه‌ای و ولایت فقیه و لاجوردی و اصول‌گرا و اصلاح‌چی در کار قرآن بر سر نیزه کردن، دین‌فروشی، دروغ و دغل، چپاول و غارت و عوام‌فریبی و کبوتربازی با درون‌مایه‌ٔ افعی‌صفتی هستند!

هنوز هستند راهیان وفادار به ارزش‌های ستودنیِ «اختیار»، «آگاهی» و «انتخاب» برای تحقق آزادی در ایران‌زمین. ۴۱سال است این راهیان در هیأت پایداران و پیش‌آهنگان مبارزه و هجرت و قیام و خروش و خیزش سراسری در مصاف و نبرد با تمامیت وارثان ابن‌زیاد و شمر به هیأت نظام آخوندی هستند.

اکنون ایران‌زمین، آوردگاه نهایی
تفاوت بارز بین دو جریان تاریخی در شرایط کنونی ایران این است که اکنون به یمن پایداری سراسری برای نیل به آزادی و به‌دلیل ضدتاریخی بودن ماهیت ولایت فقیه و بساط قرون‌وسطایی ِبازمانده از او، تعادل‌قوا بین جبهه‌یی به وسعت ایران با اشغالگران زر و زور و تزویر ولایی و فقاهتی رقم می‌خورد.

تفاوت تاریخیِ بارز و برجسته این است که هرگز معاویه در جامهٔ ولی‌فقیه و یزید در طیلسان لاجوردی و هیأت‌های مرگ بر جهل کور جامعهٔ بدوی سیطره و سلطه ندارند تا پیشتاز آرمان‌گرا و قیام‌آفرینان آزادیخواه را در لجهٔ تاریکیِ قرون فرو برند و نوا و ندا و ناقوس و جرسی برنخیزد. اکنون ایران‌زمین کورهٔ گدازان صیقل دادن عزم سترگ نسل‌هایی‌ست که از پس اعتصاب‌ها و اعتراضها و قیام‌ها و پایداریها و هجرت‌های مداوم به جانب تعیین‌تکلیف نهایی آوردگاه تاریخی مردم ایران با تمامیت تاریکیِ قرون و اعصار روانه است.