آخوندی به نام تبریزیان کتاب دانش پزشکی را در مراسمی به آتش میکشد و فیلم این واقعه بهسرعت در فضای مجازی میچرخد.
بعضی او را به سخره میگیرند و از کارهایش و حرفهایش طنز میسازند که البته پر بیراه نرفتهاند. این آخوند که خود را مثل رهبرش ام القرای علم میداند، برای رساندن پیام ارتجاعی خود نه از سنگ قلاب استفاده میکند و نه از کبوتر نامه بر! بلکه علم و تکنولوژی جدید را به خدمت میگیرد و از این راه تصویری دروغی از فرهنگ مردم ایران را به نمایش میگذارد.
بهنوشته کانال پزشکی دکتران ایران او از طریق اینترنت متاع بنجل دروغ و ریای خود را به فروش میگذارد و از این طریق میلیونها تومان بهدست آورده است. این شیاد تک نمونه نیست و رژیم ساعتها برنامههای رادیو و تلویزیونی خود را با این شیادان پر میکند. آخوندی که ادعا میکرد با خوردن روزانه یک نخود (مقیاس قدیم برای سنجش تریاک) تربت امام حسین تمامی انواع سرطان را درمان میکند و این را یک دکتر متخصص قلب نیز تأیید کرده است. حتماً خودش خوب میداند که در جهان علم متخصص پرتقال در مورد نارنگی نمیتواند اظهار نظر کند و اینکه یک متخصص قلب از درمان سرطان سخن گوید و خزعبلات او را مورد تأیید قرار دهد بسیار نادر است.
باید اضافه کرد که این شیادیها چقدر برای مردم گران تمام میشود و مثلا وزارت بهداشت که باید ضامن سلامت مردم باشد، هیچ کنترلی بر این اوضاع ندارد و این گروه بدون هیچ کنترلی به اعمال ضدانسانی و غیرعلمی خود ادامه میدهند. چگونه است که وبلاگری مثل ستار بهشتی زیر شکنجه جان میدهد و یا امیر میرصیافی پس از هشت سال در زندان به طرز مشکوکی جان میبازد، از دست مأموران امنیتی رنگارنگ در امان نمیمانند، ولی به شیادان نه تنها فرصت داده میشود بلکه برای آنها تبلیغ هم میشود.
اما در ایران آخوند زده هر لحظه از شیادیهای جدید میتوان پردهبرداری کرد. در این مورد میتوان زیاد نوشت و گفت و حتی طنز ساخت. اما بهنظر من این ترفندی است که آخوندها به کار میگیرند تا همانطور که در بالا توضیح داده شد، مردم ایران را خرافی، ضد علم و مرتجع نشان دهند. و اتفاق میافتد که ما به جای اینکه بیشتر به افشاگری در مورد طینت ضدبشری رژیم بپردازیم، مردم را مورد سؤال قرار میدهیم. رژیم در کنار سرکوب روزافزون به انواع و اقسام لطایف الحیل میخواهد بر سر کار باقی بماند. نکته این است که رژیمی که یک رویش آخوند تبریزیان است با روی دیگرش دست به مظلومنمایی میزند و در این میان بیشترین سعی خود را میکند که مبارزه مردم و مقاومت آنان را و در رأس آن مجاهدین را خدشهدار کند.
اما فقط این آخوندهای مرتجع نیستند که از قبل رژیم نان میخورند بلکه افرادی درس خوانده با مدارک بالای دانشگاهی هستند که برخی حتی در دانشگاهها تدریس میکنند و یا در مشهورترین رسانههای جهان اعم از رادیو، تلویزیون، روزنامه و مجله کار میکنند و با وقاحت و پررویی از چنین رژیمی دفاع میکنند. هیچکدام از اینان هیچوقت از شیادی آخوندهای دزد برنامه نمیسازند و در مقابل در کنار رژیم خاک به چشم مردم میپاشند. بدون هیچ شک و تردیدی ضربهای که افرادی این چنینی به مردم میزنند اگر بیشتر از شیادی آخوندهای «عالم» نباشد کمتر نیست. فرناز فصیحی از این قماش است. او در مقاله بسیار مفصلی گزارشی از سه یا چهار روز بعد از اینکه رژیم هواپیمای اواکراینی را با چند موشک سرنگون کرد، میدهد. خطوط اول این گزارش با شیادی از جنس تبریزیان از کشته شدن قاسم سلیمانی در حمله نظامی آمریکا به خودرو او شروع میشود. با جملاتی بهنقل از روحانی که وقتی از ماجرای هواپیما با خبر شد، گفت تحقیق کنید وگرنه من استعفا میدهم، ادامه میدهد. این در حالی است که پاسدار حاجیزاده فرمانده نیروی هوایی گفته بود که از همان لحظات اول سقوط همه خبر داشتند و درخواست کرده بود که آسمان تهران پروازممنوع شود. این گزارش که با عکسی از تابوت قاسم سلیمانی و عزاداری رژیم برای او شروع شده، سعی بر آن دارد که همان کاه کهنه اصلاحطلبی روحانی را باد دهد و همزمان به این سناریوی بیمصرف ترس رژیم از حمله هوایی آمریکا به ایران رنگ ببخشد.
من نه کارشناس نظامی هستم و نه از علوم جنگی با اطلاع، ولی اینکه او مینویسد که به رژیم خبر داده شده بود که هواپیماهای نظامی آمریکا از قرارگاهی در امارات متحده عربی به طرف ایران در حال پرواز هستند، بسیار مضحک بهنظر میرسد. یعنی اینکه رادارهای فرودگاه و برج مراقبت نه چیزی را دیدهاند و نه توانستهاند به فرودگاه خبر دهند. و این در حالی است که به استناد به همین گزارش نیروهای رژیم در آمادهباش جنگی صددرصد هستند. در این صورت چه جوابی برای حمله به هواپیما وجود دارد، جزو مجهولاتی است که ولیفقیه و رئیس جمهورش خبر دارند. اما چند سطر پایین تر فرناز فصیحی تئوری آغازین خود را فراموش میکند و مینویسد، مقامات تمامی جوانب ماجرا از جمله "امکان حمله" هوایی از جانب آمریکا و یا اسراییل مورد بررسی قرار دادند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که اشتباه انسانی بوده است و دچار نسیان مزمن، که از علت دستگیری چند نفر در ارتباط با سرنگون شدن هواپیما چیزی نمینویسد. او کماکان سعی بر آن دارد که از روحانی قربانی بسازد و ادعا میکند که در روز پنجشنبه بعد از سقوط هواپیما روحانی چندین بار به فرماندهان نظامی زنگزده است و جوابی نگرفته است.
این گزارش مغشوش و در هم ریخته بهدنبال آن است که رژیم را از جوابگویی در ببرد. او با عبارت اشتباه دردناک و فاحش انسانی سعی بر آن دارد که ذهن خواننده را به جای تمرکز بر عدم پاسخگویی مقامات رژیم و طفره رفتن از باز پس دادن جعبه سیاه، آمریکا را نشانه گیرد. در این میانه طبق معمول بخش فارسی بیبی سی هم به مدد فرناز فصیحی میآید و ضمن اشاره به این مقاله در خبری بهعنوان روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی به شرح وقایع سه روز بعد از سرنگون شدن هواپیمای مسافربری اوکراین با موشکهای سپاه پاسداران پرداخته است. این روزنامه نوشته حسن روحانی پس از اطلاع از علت واقعه، سپاه را برای اعتراف زیر فشار میگذارد، مینویسد: در این گزارش آمده که سپاه، واقعیت را درباره علت سرنگونی هواپیما میدانست اما آن را حتی از رئیسجمهوری ایران پنهان نگه داشته بود. روزنامه نیویورک تایمز میگوید این اطلاعات را با مصاحبه با دیپلماتهای ایرانی، مقامات فعلی وسابق دولت، اعضای علیرتبه سپاه و افراد نزدیک به بیت رهبری به دست آورده است. بنابراین گزارش، وقتی که سرانجام به حسن روحانی اطلاع داده شد، او از سپاه خواست حقیقت را اعلام کند وگرنه استعفا خواهد کرد. گفته میشود در این جلسه نمایندهای از سوی رهبر ایران نیز حضور داشته است.
این بزرگنمایی و ادعای اینکه نویسنده مقاله با افرادی نزدیک به رژیم مصاحبه کرده است، به اندازه ارزنی به دقیق بودن مصاحبه نمی افزاید. گزارش فرناز فصیحی تکرار مکرارتی که بارها از سوی پاسدارانی چون محسن رضایی و عباس عبدی گفته شده است. بیشتر به نسخه پیچی علفی آخوند تبریزیان میماند تا گزارشی مستند. و هنوز از استعفای روحانی خبری نیست و به جای آن مردم را به آشتی فرا می خواند تا در نمایش انتخابات شرکت کنند.
فرناز فصیحی و ترتیا پارسی و فریبا هشترودی و همگنانی این چنینی از جنس همین آخوند تبریزیان هستند که در خیال آن هستند که شاید با ایجاد توهم بتوان از عبای مندرس خامنهای کلاهی ساخت. زهی خیال باطل! مردم ایران بهخوبی دشمن خود را می شناسند و میدانند که کسانی که از آزادی و دمکراسی در غرب استفاده کرده و با سیاه بازی در پی آن هستند که از افعی کبوتر بسازند، جایگاهی در میان مردم ندارند.