۱۳۹۸ آذر ۱۸, دوشنبه

«رأفت» از نوع آخوندی


خامنه ای یک جنایتکار است

خامنه ای یک جنایتکار است
شارلاتانیسم و دجال‌گری را باید اندامی حیاتی و جدایی‌ناپذیر از ارگانیسم حکومت آخوندی دانست که از روز اول حیات ننگین این حاکمیت توسط خمینی بنانهاده شد. بدون این ابزار حیاتی، آخوندها هیچ پاسخی برای اعمال شنیع خود و معضلات اجتماعی کشور نداشتند. این روزها، پس از قیام قهرمانانه‌ٔ مردم که با دست خالی در برابر گلوله‌ها و سرکوب قهر‌آمیز حکومتی،‌ قد علم کردند،‌ باز وجه تازه‌تری از این دجالیتها به چشم می‌خورد. با این تفاوت که این بار در آخر مسیر قرار دارند و طرفی از فریب‌کاریهای خویش نخواهند بست.

                             قیام مردم و گسست درون حاکمیت
با نگاهی به رسانه‌های حکومتی در روزهای پس از قیام، روند پرتناقضی را می‌توان دید که خود نشان از پوسیدگی و نخ‌نما شدن اقتدار عبای ولایت دارد. خامنه‌ای پس از اولین روز قیام به صحنه‌ آمد تا مانع از هم گسیختگی بیش‌از‌پیش حاکمیت‌اش آخوندی شود. زیرا بر اثر وحشت سران و مهره‌های رژیم از قیام مردم، جنگ‌وجدال بین باندهای رژیم در رسانه‌ها و مجلس آخوندی بالا گرفت تا جایی‌که صحبت از عقب‌نشینی در برابر گرانی قیمت بنزین به میان آمده بود؛ اما خامنه‌ای عقب‌نشینی را ممنوع کرد.

در گام بعدی رژیم در سایه‌ٔ قطع اینترنت به سرکوب شدید و کشتار مردم بی‌دفاع پرداخت تا از یک‌سو مانع هماهنگی‌های مردم قیام‌آفرین در گسترش قیام شود و از سوی دیگر هم از رسیدن اخبار، اسناد و مدارک کشتار وحشیانه‌اش جلو‌گیری کند. اما همین اقدام و با جهانی شدن اخبار کشتار سبعانه‌ٔ حکومتی، باز عوامل درون حکومتی به هول و ولا افتادند. از یک‌سو دعوت به قلع و قمع و از دم تیغ گذراندن دستگیر شدگان پرشمار قیام می‌کردند تا به‌زعم خویش «درس عبرت»‌ و مایه‌ٔ رعب مردم شود. از سوی دیگر وحشت از شدت یافتن و استمرار قیام آنها را مجبور می‌کرد که از جنایات بییشتر بپرهیزند.
عقب‌نشینی خفت‌بار تحت نام «رأفت اسلامی»
خامنه‌ای که دریافته که با این شرایط اجتماعی، هرگز توان تکرار صحنه‌ای مانند اعدام‌های گسترده‌ٔ سال ۶۰ یا جنایت کشتار ۶۷ را ندارد؛ ترس و عقب‌نشینی‌ ناگزیر خودش را «رأفت اسلامی»‌ نام گذاشت. هم‌چنین تلاش کرد حتی با خرج کردن دجالانه نام «شهید» برای کسانی که به دستور خودش کشته شده‌اند، کمی از خشم مردم بکاهد.

یک دسته را «شهید»‌ نام‌گذاری می‌کند تا مثل جنایت قتل ندا آقاسلطان، آن‌را به گردن «اوباش مسلح» موهوم بیندازد و خانواده‌های آنها را هم با ارجاع به رسیدگیهای بنیاد‌های چپاول‌گر موسوم به «شهید» ساکت کند.

دستهٔ دیگر را کشته‌شدگان اتفاقی و گذری قلمداد می‌کند و با پرداخت دیه، به نوعی «سر و ته قضیه را ‌هم بیاورد» تا خانواده‌های آنها «مدعی» خون عزیزان‌شان نشوند.

در نهایت هم کسانی هستند که رژیم آنها را با بی‌شرمی «اشرار» می‌خواند، در این‌ دسته هم با «توجه و عنایت» مسئولان تلاش می‌کنند تا هم خانواده‌های «موجه»‌ و «آبرومند» را جدا کنند و هم با «رأفت اسلامی» (طبعاً از نوع آخوندی) از خانواده‌های آنان «دلجویی»! به‌عمل بیاورند.
یک تجربه‌ٔ تاریخی
باید به خلیفهٔ دست تا مرفق فرو رفته در خون مردم گفت: همان‌گونه که خمینی با همه‌ٔ دجالیت و همه‌ٔ هیبت هیولایی خودش نتوانست از زیر بار سهمگین خون شهدای و جوانان پاک این سرزمین شانه خالی کند؛ تو نیز به طریق اولی در همان تله گرفتار آمده‌ای. با این تفاوت که خمینی این شانس را داشت که پس از جام‌زهری که ارتش آزادیبخش به حلقوم‌ کثیف‌اش ریخت، دنیای فانی را به سوی جهنم ابدی ترک کند، اما چشم‌انداز پیش‌روی تو صدبار هراسناک‌تر از اوست. شاید حتی حقیرانه‌تر از آن تصاویری باشد که از روزهای آخر قذافی در حافظهٔ تاریخ باقی مانده است.