قیام ۹۸-
در تمام روزهایی که حکومت آخوندی از هول و هراس گسترش بیشتر قیام مردمی در ۱۹۰ شهر میهن، شبکهٔ اینترنت را قطع کرده بود، سرکردگان نیروهای سرکوب خودش را به صحنه میفرستاد تا عربده بکشند که «۴۸ساعته» جمع کردیم!
نظام و پرداخت هزینهٔ سنگین قطعی اینترنت؛ چرا؟
پر واضح است که اگر قیام مردمی، به بیان ناپاک این جنایتکاران، طی۴۸ساعت «جمع» شده بود، دیگر نیازی به قطعی اینترنت نبود که حتی امروز با گذشت بیش از ۲۰روز از شروع قیام، هنوز اینترنت برخی شهرهای میهن، یا کاملاٌ و یا بالنسبه قطع است. بهنحوی که حتی صدای ملازمان رکاب ولایت هم درآمده و رسانهها و عوامل حکومتی هم غرولند میکنند.
سایت انتخاب لابلای اعترافهایش در۱۲ آذر ۹۸، به گوشهای از جنگهای درونی عوامل ولایی حکومت اشاره کرد که یکی پاچهٔ وزیر ارتباطات را میگیرد، وزیر مربوطه تقصیر را به گردن وزیر کشور میاندازد و همگی هم معترفند که اصلاً تصمیم قطع اینترنت در شورای امنیت آخوندی گرفته شده که روشن است نگرانیها و فرامین ولیفقیه درگلماندهٔ نظام را دنبال میکند و ریاست آن را هم شیخ بنفش، روحانی شیاد به عهده دارد.
نظامی که بهخاطر خالی شدن خزانه دست در جیب ملت کرد و نقشه داشت تا کمبود بودجه را با گران کردن بنزین از گلوی مردم ستمدیده بیرون بکشد، در قیام سراسری مردم آنقدر سرنگونی را قریبالوقوع دید که حاضر شد هزینهٔ سنگینی را برای قطع اینترنت بپردازد. نت بلاکز این رقم را روزانه ۶۱میلیون دلار دانست که با دلار ۱۳۰۰۰تومانی این روزها، زیان روزانه، بالغ بر ۷۹۳میلیارد تومان میشود!
اشک تمساح برای شهدا؛ زوزههای ترس از ادامهٔ قیام
«ما نگرانیم فرکانس حوادث که ۱۰سال یک بار بود، نزدیکتر شود. این اتفاقات را باید جدی گرفت».(روزنامهٔ حکومتی آرمان ۱۲ آذر ۹۸)
رسانههای آخوندی پر است از هشدارهای وحشتآلود. گرگهای هار ولایت جز زوزههای ترس چیزی در چنته ندارند و حتی ولیفقیه آشفته حال نظام هم با عقبنشینی در برابر خیزش مردمی، دستور لئیمانهٔ پرداخت دیه به شهدای قیام میدهد و با دجالیت آشکاری برخی شهدای قیام مردمی را در کیسهٔ آلودهٔ نظام گذاشته و خانوادههای آنها را به بنیادها و سازمانهای چپاولگری مانند بنیاد شهید و ایثارگران ارجاع میدهد تا شاید با اینگونه رذالتها مانع خونخواهی فرزندان خلق شود. از سایرین که ممکن است «اشرار» باشند! هم «دلجویی» میکند که البته روشن است دلجویی به سبک آخوندی یعنی تحت فشار گذاشتن خانوادههای شهدای قیام که مبادا با رسانهها مصاحبه کنند و نظام بیشازپیش زیر ضرب افکار عمومی جهانی برود. با این حال از هر گوشهٔ نظام هر کسی به تریبون یا منبری دسترسی دارد، با هول و هراس بسیار «آژیر خطر» میکشد و همگنان خویش و باند مقابل را از تداوم محتوم قیام باخبر میکند!
روزنامهٔ حکومتی ابتکار۱۲ آذر ۹۸ مینویسد: «دورههای اعتراض کوتاهتر و خشونتبارتر شدهاند. این زنگ خطری است که بهصدا درآمده و باید آن را جدی گرفت».
«همدلی» که دریافته «مسأله بنزین نیست»! در۴ آذر ۹۸ صریحتر نوشته بود: «عقلای مملکت اگر دلسوز این آب و خاک هستند و نمیخواهند فاصله این چالشهای امنیتی از کمتر از ۲سال به کمتر از چند ماه برسد، شکاف میان جامعه و حاکمیت را تعدیل و تلطیف کنند. چه دوست داشته باشیم و چه بخواهیم از واقعیت فرار کنیم، روز بهروز این فاصله زمانی کاهش خواهد یافت».
فرهیختگان هم طی مقالهٔ هراسآلودی در۱۰ آذر ۹۸ به خاستگاه اجتماعی این قیام اشاره میکند و با «بمب ساعتی» خواندن جوانان ایرانزمین مینویسد: «از حدود۱۰ و نیم میلیون جوان ۱۵ تا ۲۴ساله کشور، ۳۰درصد آنان نه در حال تحصیلند (ترک تحصیل کردهاند) نه مشغول مهارتآموزی و نه در جایی مشغول بهکار هستند...این بمب ساعتی را جدی بگیرید».
جالب آن است که فسیلهای خبرگان هم از غارشان دعوت به «نوازش» مردم میکنند که نشاندهندهٔ خوف این هیولاها از خشم مردم ستمزدهٔ ایران است.
آخوند هاشمزادهٔ هریسی، عضو مجلس خبرگان ارتجاع: «صدای مردم را بشنویم. اگر عملکردها و سیاستهای ما درست باشند، دیگر هر چند وقت یکبار اعتراضاتی رخ نمیدهد که یک عده در آن قربانی شوند...مسئولان نباید کارهایی کنند که صدای مردم بلند شود...به زور متوسلشدن هنر نیست و هیچکس حرف زور را نمیپذیرد. باید دست نوازش بر سر مردم معترض کشید و آنها را قانع کرد...مسلماً افراد با بگیر و ببند قانع نمیشوند...مگر میتوان نارضایتیها و عقدهها را سرکوب کرد؟»
نمایندگان مجلس ارتجاع نیز در این مسابقهٔ هشدار وارد شدهاند. از جمله پروانه سلحشوری که به «خطرناک» بودن وضعیت معترف است و علی مطهری از باند مغلوب هم میگوید: «حرف اصلی این است که یک افتضاحی شده ولی باید به گونهای آن را جمع کرد تا اصل نظام آسیب نبیند».
بله، هیچ دلسوختنی برای مردم ایران در کار نیست. عصارهٔ مواضع باند غالب را میتوان در شریعتمداری هار و جنایتکار یافت که از همان روزهای نخستین قیام عربدهٔ «محارب، باغی، یاغی، اعدام» سر داد و حتی پیام «رأفت اسلامی» ولینعمتاش هم باعث ساکت شدنش نشد و نشان داد که حتی دست «جسم ناقص» ولایت را هم گاز میگیرد! در باند مغلوب نیز همهٔ هشدارها و حتی «دلسوزی»های ظاهری و شیادانه برای مردم، تنها اشک تمساحی است که در پس آن ترس از سرنگونی وجود دارد. آری هر دو باند تنها در پی این هستند که اصل نظام آسیب نبیند.
این در حالی است که دیگر تمام دنیا فهمیدهاند که برای مردم ایران «بنزین» و.... «بهانه» است و در خیزش و قیام آنها «اصل نظام نشانه است».