سخن روز
روز جمعه ۲۹آذر، طنین شعار «مرگ بر دیکتاتور» در خیابانهای مریوان، بنیان پوسیدهٔ نظام خامنهای را لرزاند. مردم خشمگین مریوان که در مراسم تشییع پیکر فرهاد خسروی، کولبر نوجوان ۱۴ساله شرکت کرده بودند، همزمان با سر دادن این شعار، تکهنانهایی را در دست داشتند که نماد فقر و گرسنگی جوانانی است که برای لقمه نانی مجبور به تندادن به کارهایی مانند کولبری هستند.
کولبرانی که بسیاری یا با گلوله سپاه پاسداران خامنهای جانشان را از دست میدهند یا مانند فرهاد و برادرش، مجبور میشوند برای دور زدن کمین پاسداران، وارد مسیرهای خطرناک شده و در برف و سرما جان بسپارند.
مظلومیت فرهاد و برادرش، یکی از میلیونها نمونهٔ ظلم و تباهی و غارت رژیمی است که در قیام آبان تمامی مردم ایران و جوانان شورشی را برانگیخت تا بهرویارویی با رژیم برخاسته و ورقی را برگردانند.
وحشت از پیامدهای قیام و تلاش برای چارهجویی
اکنون کارشناسان وحشتزدهٔ نظام اینجا و آنجا به تکاپو افتادهاند تا برای خروج از تونل وحشتی که پایان آن جز سقوط و نابودی نیست، راه خروجی بیابند. از جمله تعدادی از این کارشناسان حکومتی در نشستی با عنوان «آتش زیر خاکستر» با اشاره به خشم متکاثف اجتماعی علیه رژیم تحت عنوان «شکاف»، هشدار دادهاند: «اگر شکاف ترمیم نشود بهخشونت میانجامد و خشونت کور، خشونتی است که از طبقه فرودست آغاز میشود و به سایر طبقات توسعه مییابد». (فاضلی-کارشناس حکومتی-۲۹آذر)
اما اهمیت فریادهای «مرگ بر دیکتاتور» در مریوان، که برخاسته از مظلومیت فرهاد و سایر کولبران زحمتکش و محروم بود، در شرایط و بستری است که این شعار در آن طنینانداز شده است.
شرایطی که کلان ضربه قیام خواب از چشمان خامنهای و سایر آخوندها و کارگزاران حکومتی ربوده است؛ در وضعیتی که گماشتگان خامنهای در جمعهبازارها نسبت به قیام و نفرت انفجاری مردم از تمامیت رژیم هشدار میدهند: «پوستمان را میکنند، گوشتمان را میخورند، استخوانمان را خرد میکنند» (آخوند فرزانه-۲۹آذر)؛ در وضعیت خطرناکی که کارشناسان حکومتی از مردم بپا خاسته با عنوان «فرودستان بیقرار» نام برده و هشدار میدهند در ایران قشری باقی نمانده که تا بن استخوان از ظلم و ستم حکومت آخوندی، جان به لب نشده باشد.
آری، این همان واقعیتی است که پاسدار قالیباف در مناظرهٔ نمایش انتخابات ریاستجمهوری نظام در سال ۹۶، روی آن دست گذاشت و گفت جامعه به یک اقلیت ۴درصدی (عمال رژیم) و اکثریت ناراضی ۹۶درصدی (مردم) تقسیم شده است.
گواه قیامی که استمرار دارد
روز جمعه ۲۹آذر تمامی مریوان از هر قشری در مراسم تشییع کولبر نوجوان فریاد مرگ بر دیکاتور سر دادند. فریادی که نشان از تداوم قیام سراسری مردم ایران دارد و از این رو ارکان پوسیده دیکتاتوری آخوندی را به لرزه انداخته است. تا آنجا که خامنهای باز هم مجبور شد در ادامهٔ همان غلطکردم گویی و مانور سوختهٔ «رأفت اسلامی» این بار هم جهانگیری را به صحنه بفرستد تا ضمن تسلیت(!) بهخانوادهٴ دو کولبر جانباخته و مردم مریوان، از «ضرورت رسیدگی به وضع معیشتی دو کولبر نوجوان که در ارتفاعات برفگیر کردستان جان باختند» سخن بگوید. بعد هم استاندار جانی رژیم در کردستان را مأمور رسیدگی به این موضوع بکند! این در حالی است که طی سالهای اخیر کمتر روزی بوده که کولبران محروم کرد، همچون سوختبران ستمدیدهٔ بلوچ، با تیر شقاوت پاسداران خامنهای بر خاک نیفتاده باشند، بدون اینکه در همهٔ آن موارد، نشانی از «رسیدگی به وضع معیشتی آنها» و خانوادههایشان صورت گرفته باشد. حتی اکنون هم که در ترس از انفجار خشم مردم، از رسیدگی به وضع معیشتی کولبران جانباخته سخن میگویند، باز هم از وعدهٔ متوقف شدن شلیک به کولبران و کشتار آنها خبری نیست.
بنابراین روشن است به صحنه فرستادن جهانگیری دقیقاً ناشی از وحشتی است که طنین شعار «مرگ بر دیکتاتور» مردم مریوان بر جان خلیفهٔ خونریز ارتجاع و سردمداران رژیم افکنده و آنها را واداشته بهطور سخیفی به مصداق «خود میکشی و خود تعزیتش میداری» درصدد دلجویی از قربانیان برآیند. مانور رذیلانهیی که بیانگر موضع بهشدت ترسان و لرزان خلیفهٔ ارتجاع در برابر قیام مردم ایران است.
سخن آخر همراه شدن با خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت است که در پیام بهمردم مریوان گفت: «...درود بر مردم مریوان که در ادامه قیام قهرمانانهشان با شعار مرگ بر دیکتاتور پیکر (فرهاد) را تشییع کردند و یاد همه شهیدان قیام آبان را نیز گرامی داشتند. ننگ و نفرین بر رژیمی که ثروتهای ایران را چپاول و در جنگافروزی و سرکوب هدر میدهد، آقازادههایش در اروپا و آمریکا خوشگذرانی میکنند و کودکان محروم باید به کولبری بروند و در هراس از پاسداران در کوهها یخ بزنند. همین محرومان شورشگرانی هستند که بنیان آخوندها را برخواهند چید». (۳۰آذر)