کشور ما در شرایط سرنوشت سازی بسر می برد.
رژیم فاشیزم دینی حاکم بر کشورمان دیگر فاقد توان لازم برای اعمال حاکمیت به روال گذشته است و از سوی دیگر مردم و بویژه توده های فرودست جامعه در قیام آبان ماه نشان دادند که دیگر تحت هیچ شرایطی حاکمیت این رژیم را بر نمی تابند. ایجاد چنین شرایطی که به آن موقعیت انقلابی گفته می شود، البته فی البداهه نبوده، بلکه نتیجه ۴ دهه مقاومت فداکارانه مردم و سازمان پیشتاز آنها، مجاهدین خلق ایران می باشد.
بن بست استراتژیک رژیم در برداشتن هر گامی - چه عقب نشینی از سیاست های جاری خود و چه ادامه آن و رویارویی با مردم و جامعه جهانی - پایان رژیم “جمهوری اسلامی” و رقم خوردن فصل نوینی در تاریخ سیاسی کشورمان را اجتناب ناپذیر کرده.
شرایط فعلی ایران به نوعی تداعی کننده آخرین ماههای دیکتاتوری سلطنتی شاه است. در آن زمان حامیان امپریالیستی شاه که حفظ مهره دست نشانده خود را در مقابل سیل بنیان کن قیام ۱۳۵۷ دیگر غیر ممکن می دیدند، وارد عمل شدند و از بین گزینه های موجود، حفظ منافع خود را در بند و بست و لانسه کردن خمینی و باند ارتجاعی او یافتند و عملا راه را برای به قدرت رسیدن او هموار کردند. کنفرانس موسوم به گوآدالوپ که در زیر به آن اشاره می گردد، مؤید همین موضوع است.
در ۱۴دیماه ۱۳۵۷ رهبران ۴ قدرت بزرگ صنعتی غرب، یعنی آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان در جزیره ای به نام گوادلوپ در دریای کارائیب اجلاسی بمنظور تعیین سیاست خود در قبال وضعیت بحرانی ایران تشکیل دادند. در فردای کنفرانس گوادلوپ، یعنی ۱۸دیماه ۵۷، دو تن از نمایندگان رسمی رئیس جمهور فرانسه ژیسکاردستن که حامل پیامی از جانب جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا بودند، در نوفل لوشاتو با خمینی ملاقات کردند.
درباره این ملاقات، ابراهیم یزدی نخستین وزیرخارجه خمینی مینویسد: «آنها گفتند از نظر پرزیدنت کارتر، احتراز از هر گونه انفجاری در ایران به نفع همه خواهد بود. خروج شاه قطعی است و در آینده نزدیکی رخ خواهد داد. به نظر کارتر مناسب خواهد بود که وضعیت را تماماً زیر کنترل خود (خمینی) بگیرید تا آرامش باشد. آنچه لازم است بگویم این است که بدانید که خطر دخالت ارتش هست و وقوع این خطر اوضاع را بدتر خواهد کرد. پرزیدنت کارتر آرزو دارد که این پیغام کاملاً مخفی و محرمانه بماند. یک وسیله ارتباطی مستقیم با آیتالله باید فراهم گردد تا مرتب در جریان حوادث گذاشته شوید. این به نفع کشور شما و خصوصاً آیتالله میباشد.»
پس از سخنان فرستادگان جیمی کارتر، خمینی ازجمله میگوید: «آقای کارتر اگر حسننیت پیدا کردهاند و میخواهند آرامش باشد و خونها ریخته نشوند، خوبست که شاه را ببرند.»
ورود خمینی با «سلام و صلوات» تنها ۱۶ روز پس از خروج شاه از کشور البته به جلب موافقت سران ارتش شاه احتیاج داشت که آن هم با مأموریت ژنرال هایزر که در آن ایام به همین منظور در ایران بسر می برد، انجام گرفت!
می دانیم که شاه، بویژه بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد بر علیه دولت ملی دکتر مصدق، چیزی جز یک مهره دست نشانده آمریکا و انگلیس نبود. و همین عامل به آمریکا و انگلیس این امکان را می داد – در شرایطی که سقوط شاه دیگر غیر قابل اجتناب می نمود - بطور مستقیم وارد عمل شوند و شرایط توفانی انقلاب را به مسیری با کمترین تهدید برای منافع شان سوق دهند.
فاشیزم دینی حاکم بر ایران اما، علیرغم همه سرویس رسانی های غیر قابل انکار به غرب، یک رژیم دست نشانده استعمار با تعریف کلاسیک آن نیست و نظر به ماهیت مادون سرمایه داری اش قدرت انطباق با نظم سرمایه داری حاضر را هم ندارد. این امر شرایط را برای اعمال نفوذ مستقیم غرب بر آن – بسان رژیم شاه - بسیار مشکل و حتی ناممکن ساخته است. از طرف دیگر قیام آبان ماه، غرب و سیاست مماشات را دیر یا زود به قطع امید از ادامه سرمایه گذاری روی تغییر رفتار رژیم از طریق حمایت از اصلاح طلبان قلابی ناگزیر خواهد کرد. این اما هرگز بدین معنا نیست که استعمار و سیاست مماشات بی طرفانه تنها نظاره گر نتایج تحولات ایران خواهند ماند.
اگرچه شرایط امروز ایران با دوران کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به یمن حضور مقاومت سازمان یافته و کانون های شورشی به مثابه واحد های ارتش آزادیبخش کیفا متفاوت است، اما استعمار همچنان به سبک آن دوران با ابزارهای تبلیغاتی و با ظرافت رذیلانه ای سعی در مخدوش کردن چهره صاحبان اصلی قیام و به طریق اولی میدان دادن به «شعبان مخ های مدره شده» دوران دارد.
این چنین است که اکنون اتفاقا تلویزیونهای وابسته به همان ۴ کشور شرکت کننده در کنفرانس گوآدالوپ باز هم در رویای بند و بست های آن زمان در نقش مجمع خارج کشوری تشخیص مصلحت نظام در حال انجام وظیفه هستند. این رسانه های "کاملا بی طرف" ضمن سانسور مطلق ۴۰ سال مبارزه بی وقفه پیشتازان مجاهد خلق به مثابه هماورد بی همتای رژیم جنایتکار آخوندی، بطور شبانه روزی به سرویس رسانی برای آندسته از راهزنان سیاسی مشغول هستند که تنها افتخارشان ارتکاب جنایت کمتر و "متمدنانه تر" نسبت به آخوندهای وحشی است! با این امید واهی که همچون اواخر دوران شاه، نسل جوان پرورش یافته در ۴۰ سال حاکمیت سانسور و بی خبری و منزجر از آخوندهای آدم نما را به یک انتخاب مقایسه ای مخیر سازند!
اگرچه مشی و جوهر ذاتی قیام آبان ماه خط بطلان بر خطوط و آرزوهای عناصر پیاده نظام استعمار و وابستگی کشید و از این منظر بیمه نامه جنبش آزادی خواهانه مردم را به ثبت رساند، اما باید تجربه های گرانقدر قیام ضد سلطنتی را همواره نصب العین خود قرار دهیم و نسبت به توطئه های دشمنان تاریخی آزادی و برابری در میهنمان هشیار باشیم.