تحریم دو جلاد ...
قیام آبانماه در اتمسفر سیاسی اجتماعی میهن ما یک تحول بزرگ بود و شرایط را دگرگون کرد آنقدر که میتوان گفت هرگز اوضاع و شرایط نه برای مردم و مقاومت ایران و نه برای رژیم و نیروها و سرانش به قبل از آن باز نمیگردد. این حرکت عظیم تودهای و فراگیر بهسان زلزلهای بود که به جان دشمن افتاد و پسلرزههای آن برای نظام پایان ندارد.
یکی از پهنههای تاثیر قیام در صحنه بینالملل و موج محکومیتهایی است که با شتاب بسیار عجیبی از هر سو نظام را در بر گرفته است. در روزهای پایانی آذر۹۸ شاهد تحولات مهمی بودیم. تشت رسوایی تبهکاریهایش علیه بشر و حقوقبشر، برای شصت و ششمین بار از بام سازمان ملل به زمین افتاد و رژیم از طرف عالیترین مرجع جهانی محکوم شد. در پارلمان اروپا هم که بیش از نیم میلیارد نفر را نمایندگی میکند بهخاطر سرکوب و کشتار وحشیانه جوانان قیامآفرین محکوم گردید. روز ۲۸آذر ۹۸ نیز دو میرغضب رژیم یعنی مقیسهای جلاد و صلواتی از طرف آمریکا تحریم شدند و سایه مرگ علاوه بر ارکان سیاسی و اقتصادی نظام بر قضاییه و دژخیمان نظام نیز گسترده شد.
از شکنجهگری تا حاکم شرع
به گفته شاهدان عینی که در زندانهای رژیم قرونوسطایی آخوندی بودهاند، محمد مقیسهای با نام مستعار حاجی ناصریان از سال ۶۰تا سال ۶۴ بهعنوان بازجو و شکنجهگر در شعبههای بازجویی زندان اوین و سپس تا سال ۶۷ در سمت دادیاری زندانهای اوین و گوهردشت مشغول جنایت و کشتار زندانیان بوده است.
یک زندانی سیاسی که محمد مقیسهای بازجوی مستقیمش بوده میگوید: «ساعت ۵صبح مرا برای بازجویی از سالن یک بند آموزشگاه زندان اوین صدا کردند. از همان ابتدا محمد مقیسه و جوجه باز جویی به نام دانشجو در شعبه ۳با کمک دو نفر وحشی دیگر دستها و پاهایم را در دو طرف تخت شکنجه با طناب محکم بستند. محمد مقیسهای بر روی کمرم نشسته بود و گردنم را به عقب کشید. پارچهای پشمی که بیشتر به پتو شباهت داشت را دردهانم چپانده بود و با دو انگشت گلویم را به سختی فشار میداد بهطوریکه داشتم خفه میشدم. در همین حال بازجوی دیگری با کابل مرا میزد. هر بار که دستش را از گلویم برمیداشت، درد از کف پایم به سرم منتقل میشد و فریادم را به آسمان بلند میکرد. این وحشیگری ساعتها ادامه داشت. آنها میخواستند از من اعتراف بگیرند و در این کار از هر شکنجهای استفاده میکردند».
اما بیشترین جنایت این دژخیم به سال ۶۷ یعنی زمان قتلعام زندانیان سیاسی برمیگردد؛ قتلعامی که در آن بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی حلقآویز شدند. محمد مقیسهای در آن موقع دادیار و سرپرست موقت زندان گوهردشت کرج بود. بهگفته بازماندگان قتلعام، او اشتیاق بیمانندی برای اعدام زندانیان داشت. یکی از کارهای مهم او در این قتلعامها دستهبندی زندانیان و بردن آنها برای هیأت مرگ بود که با پیگیریهای مستمر همراه بود. در جریان این جنایت بزرگ نقش این جلاد بیش از سایر شکنجهگران برجسته و نمایان است. وی تلاش بسیار میکرد تا تمامی زندانیانی که به نوعی تحت بازجویی او تا سال۶۲ بودند را به اعدام محکوم کند و به قربانگاه ببرد. زندانی از بند رستهای میگوید: «ناصریان در حضور خانوادههای زندانیان باقی مانده از قتلعامها گفت که این اعدامها تمام نشده و ما منتظر فرصتی دیگر هستیم تا بقیه این زندانیان را نیز اعدام کنیم».
محمد مقیسهای در ادامه رذالت پیشگی خود دادیار زندان اوین شد و بعدها ریاست «شعبه حجاب و ماهواره» را نیز به عهده گرفت. او که هرگز سابقه و سواد حقوقی و قضایی نداشت سرانجام به پاس جنایتهایش در دهه شصت کرسی ریاست شعبه ۲۸ بیدادگاه ضد انقلاب را اشغال کرد.
ای جلاد! ننگت باد!
قطعا که این تحریم و محکومیت دارای آثار گستردهای است. اقدامی که زیر ضرب و فشار قیام سراسری مردم ایران گویای همبستگی جامعه جهانی با مردم ایران است. تحریم دو میرغضب و محکومیت کشتار مردم و زندانیان سیاسی در ایران، هم لگد دیگری بر نعش مماشات و استمالت است، هم در زمینه داخلی باعث افزایش شقه و وحشت از فرجام جنایت در دل خونریزان نظام میشود و هم در طرف مقابل چشم و دل خانوادههای شهیدان را روشن و آنان را به روز انتقام امیدوارتر میکند.
با قیام آبان روزگار شناسایی و شکار جلاد آغاز شده و میرغضبان، خود دچار خشم و غضبی همهجانبهاند. بیشک تغییرات بزرگ اجتماعی در راه است و شجره خبیثه آخوندی زیر ضرب قیام مردم ایران و محکومیتهای بینالمللی هر دم به سقوط نزدیکتر میشود.
قیام آبانماه در اتمسفر سیاسی اجتماعی میهن ما یک تحول بزرگ بود و شرایط را دگرگون کرد آنقدر که میتوان گفت هرگز اوضاع و شرایط نه برای مردم و مقاومت ایران و نه برای رژیم و نیروها و سرانش به قبل از آن باز نمیگردد. این حرکت عظیم تودهای و فراگیر بهسان زلزلهای بود که به جان دشمن افتاد و پسلرزههای آن برای نظام پایان ندارد.
یکی از پهنههای تاثیر قیام در صحنه بینالملل و موج محکومیتهایی است که با شتاب بسیار عجیبی از هر سو نظام را در بر گرفته است. در روزهای پایانی آذر۹۸ شاهد تحولات مهمی بودیم. تشت رسوایی تبهکاریهایش علیه بشر و حقوقبشر، برای شصت و ششمین بار از بام سازمان ملل به زمین افتاد و رژیم از طرف عالیترین مرجع جهانی محکوم شد. در پارلمان اروپا هم که بیش از نیم میلیارد نفر را نمایندگی میکند بهخاطر سرکوب و کشتار وحشیانه جوانان قیامآفرین محکوم گردید. روز ۲۸آذر ۹۸ نیز دو میرغضب رژیم یعنی مقیسهای جلاد و صلواتی از طرف آمریکا تحریم شدند و سایه مرگ علاوه بر ارکان سیاسی و اقتصادی نظام بر قضاییه و دژخیمان نظام نیز گسترده شد.
از شکنجهگری تا حاکم شرع
به گفته شاهدان عینی که در زندانهای رژیم قرونوسطایی آخوندی بودهاند، محمد مقیسهای با نام مستعار حاجی ناصریان از سال ۶۰تا سال ۶۴ بهعنوان بازجو و شکنجهگر در شعبههای بازجویی زندان اوین و سپس تا سال ۶۷ در سمت دادیاری زندانهای اوین و گوهردشت مشغول جنایت و کشتار زندانیان بوده است.
یک زندانی سیاسی که محمد مقیسهای بازجوی مستقیمش بوده میگوید: «ساعت ۵صبح مرا برای بازجویی از سالن یک بند آموزشگاه زندان اوین صدا کردند. از همان ابتدا محمد مقیسه و جوجه باز جویی به نام دانشجو در شعبه ۳با کمک دو نفر وحشی دیگر دستها و پاهایم را در دو طرف تخت شکنجه با طناب محکم بستند. محمد مقیسهای بر روی کمرم نشسته بود و گردنم را به عقب کشید. پارچهای پشمی که بیشتر به پتو شباهت داشت را دردهانم چپانده بود و با دو انگشت گلویم را به سختی فشار میداد بهطوریکه داشتم خفه میشدم. در همین حال بازجوی دیگری با کابل مرا میزد. هر بار که دستش را از گلویم برمیداشت، درد از کف پایم به سرم منتقل میشد و فریادم را به آسمان بلند میکرد. این وحشیگری ساعتها ادامه داشت. آنها میخواستند از من اعتراف بگیرند و در این کار از هر شکنجهای استفاده میکردند».
اما بیشترین جنایت این دژخیم به سال ۶۷ یعنی زمان قتلعام زندانیان سیاسی برمیگردد؛ قتلعامی که در آن بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی حلقآویز شدند. محمد مقیسهای در آن موقع دادیار و سرپرست موقت زندان گوهردشت کرج بود. بهگفته بازماندگان قتلعام، او اشتیاق بیمانندی برای اعدام زندانیان داشت. یکی از کارهای مهم او در این قتلعامها دستهبندی زندانیان و بردن آنها برای هیأت مرگ بود که با پیگیریهای مستمر همراه بود. در جریان این جنایت بزرگ نقش این جلاد بیش از سایر شکنجهگران برجسته و نمایان است. وی تلاش بسیار میکرد تا تمامی زندانیانی که به نوعی تحت بازجویی او تا سال۶۲ بودند را به اعدام محکوم کند و به قربانگاه ببرد. زندانی از بند رستهای میگوید: «ناصریان در حضور خانوادههای زندانیان باقی مانده از قتلعامها گفت که این اعدامها تمام نشده و ما منتظر فرصتی دیگر هستیم تا بقیه این زندانیان را نیز اعدام کنیم».
محمد مقیسهای در ادامه رذالت پیشگی خود دادیار زندان اوین شد و بعدها ریاست «شعبه حجاب و ماهواره» را نیز به عهده گرفت. او که هرگز سابقه و سواد حقوقی و قضایی نداشت سرانجام به پاس جنایتهایش در دهه شصت کرسی ریاست شعبه ۲۸ بیدادگاه ضد انقلاب را اشغال کرد.
ای جلاد! ننگت باد!
قطعا که این تحریم و محکومیت دارای آثار گستردهای است. اقدامی که زیر ضرب و فشار قیام سراسری مردم ایران گویای همبستگی جامعه جهانی با مردم ایران است. تحریم دو میرغضب و محکومیت کشتار مردم و زندانیان سیاسی در ایران، هم لگد دیگری بر نعش مماشات و استمالت است، هم در زمینه داخلی باعث افزایش شقه و وحشت از فرجام جنایت در دل خونریزان نظام میشود و هم در طرف مقابل چشم و دل خانوادههای شهیدان را روشن و آنان را به روز انتقام امیدوارتر میکند.
با قیام آبان روزگار شناسایی و شکار جلاد آغاز شده و میرغضبان، خود دچار خشم و غضبی همهجانبهاند. بیشک تغییرات بزرگ اجتماعی در راه است و شجره خبیثه آخوندی زیر ضرب قیام مردم ایران و محکومیتهای بینالمللی هر دم به سقوط نزدیکتر میشود.