قیام ۹۸
در زیر پوست ایران، انقلابی در حال جوشش است. قیام اخیر مردم ایران همه را از این دریای عزم و خشم و ارادهٔ انقلابی آگاه کرد. این کلمات، نه «آرزوواژه» بلکه رخدادههایی به چشم دیده شده در خیابانهای شهرهای ایران است.
فریادهای «مرگ بر خامنهای» و «آخوندها باید بروند گم بشوند یا کشته بشوند» نشانگر خشم مردم از این حکومت غارتگر است. به راستی این خروشهای مردم دیگر فریاد نیستند. بلکه دستهایی هستند که به سوی آتش رفتهاند و گامهای راهپیماییها دیگر گامهایی نیستند که به سوی خانهها برگردند؛ بلکه گامهایی هستند که به سوی مراکز ستم و سرکوب و غارت روانه میشوند.
در آنسوی این دریای عظیم خشم و خروش که گاه موج میگیرد و توفان میکند و گاه به آرامش قبل از توفان مینشیند، یک کشتی لرزان و شکسته و یک خانهٔ عنکبوتی ولایت فقیه است، با نیروهایی ترسیده و واخورده که وادار به کشتن مردم محروم شدهاند و از اینرو در حال ریزشاند.
همه میدانند که فرمان شلیک هر دیکتاتور به مردم، آخرین فرمان اوست. تاریخ انقلابها همه در تصاویر پیش از پیروزی خود یک کشتار از مردم به فرمان دیکتاتور را دارد. خامنهای هماکنون با فرمان کشتار مردم به این نقطه رسیده است.
قیام آبانماه مردم ایران به همهٔ ما میگوید: چیزی چرخیده است. این چرخش چندین نشانه دارد:
- آمادگی مردم برای سرنگون کردن
- ناتوانی بیاندازه رژیم و ریزش نیروهایش
- حضور یک نیروی رزمنده و جوان و شورشی در سراسر ایران
- وجود فرماندهی و هدایت و آموزش
- وجود یک مقاومت سازمانیافته که تمامی لحظات قیام را پوشش بینالمللی میدهد
بله! مقاومت مردم ایران به قلهٔ بالاتری جهش کرده است و قلههای بسیاری را برای فتح قلعه جنایتکاران غارتگر، گرفته است.
ازین پس هر خون که در زندانهای خامنهای ریخته شود و هر کلامی از سوی مهرههای حکومت برای ترساندن یا فریب و دورزدن انقلاب و باز هم نگاه داشتن حکومت گفته شود و هر اقدامی علیه مردم انجام شود خود به اهرمی برای افزایش انگیزه و دلاوری و ارادهٔ مردم و جوانان برای سرنگونی میافزاید.
یک خوشبختی دیگر برای مردم ایران هم وجود دارد که این انقلاب را جلوتر خواهد انداخت: دو ملت بپاخاسته همسایه که مشغول انقلابند و اتفاقاً نوک خشم خروشندهٔ آنان مهرههای همین حکومت در خارج و سرانگشتان آنان است.
به راستی چه چیز برای انقلاب کم است وقتی خود دیکتاتور بعد از اینکه خود فرمان کشتار به بسیجیهایش داده مجبور میشود از رأفت دم بزند؟
به راستی چه چیز کم است وقتی روزنامههایی همچون کیهان که حکم شورشیان را اعدام اعلام میکرد مجبورند فریبکارانه پیرامون غربالگری شورشیان و شیوههای پیاده کردن رأفت قلم بزنند؟
چه چیز کم است وقتی مسئول اول گرانکردن بنزین خود میآید میگوید من تخصص در این مورد نداشتم یا من اطلاع نداشتم...؟
چه چیز کم است وقتی سرکردهٔ سپاه کشتارگر به پابوسی بسیجیانش برای جلوگیری از ریزش آنها میپردازد؟
و چه چیز کم است وقتی همهٔ برنامهها و آرمانها برای رسیدن مردم به حاکمیت ملیشان و رأی آزادانهشان در مقاومت ایران تعیین و مشخص و معرفی شدهاند؟
پس باید گفت: به راستی هیچ چیز برای انقلاب کم نیست.