گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم
«عطار نیشابور استاد دهلوی: کسی که
میگوید صدای زن در موسیقی او را تحریک می کند بیمار است و باید به دکتر مراجعه کند... یا باید مثل طالبان موسیقی را به طور کلی حذف کنند، یا به این بیمار بی کس و کار برسند.
شبنمی بودم ز دریا، غرقه در دریا شدم
«عطار نیشابور استاد دهلوی: کسی که
میگوید صدای زن در موسیقی او را تحریک می کند بیمار است و باید به دکتر مراجعه کند... یا باید مثل طالبان موسیقی را به طور کلی حذف کنند، یا به این بیمار بی کس و کار برسند.
نويسنده آقاي حميد
طاهرزاده
هنرمندی بزرگ با حثّه ای کوچک که با صلابت، استواری و صراحت و در عین حال مهربانی خاص پدرانه اش، شاگردانش را از دل و جان دوست میداشت و با عشق آنها را از دانش و معرفت خود سیراب میکرد. در اجرای قطعات و آثار پیچیده موسیقیش با قدرت و سخت گیری چشمگیری ارکستر را هدایت میکرد. استاد و آموزگار بزرگی که هیچ مقام و کرسی و منصبی او را نفریفت و هیچ حاکمیتی نه شاه و نه شیخ مفتون و مقهورش نساخت. بر خلاف رسم سابق هرگز برای شاه و بارگاهش سرودی نساخت و در حاکمیت خمینی نیز به نشانه اعتراض سکوت مطلق پیشه کرد و در مقابل شیخ هنرکش کوتاه نیامد. او چه کسی جز استاد حسین دهلوی است که صبح روز سهشنبه، ۲۳ مهر، در ۹۲ سالگی بدنبال یک بیماری طولانی دیده از جهان فروبست.
آری شوربختانه حسین دهلوی یکی از برجسته ترین پیشگامان و قافله سالاران موسیقی نوین ایران بعد از چهل سال تحمل زندگی غریبانه و طاقت فرسا در عزلت و تنهایی، رنج و حرمان ناشی از حکومت جبّار و هنرستیز ولایت فقیه در زادگاهش تهران مظلومانه چهره در نقاب خاک فروکشید.
او را در زمره اسطوره های جاودان و فراموشی ناپذیر موسیقی مشرق زمین میدانند که شوربختانه خورشید تابان هنر بی بدیلش در اوج شکوفایی در حکومت هنرکش آخوندی بگونه ای ظالمانه غروب کرد. وی از عمری طولانی، اما توام با رنج، دلمردگی، افسردگی، بیماری و مسکنت برخوردار بود. اما بطرز دلخراشی عمر هنری و فرهنگی این استاد بزرگ موسیقی در اوج قله های خلاقیت و آفرینش در سال ۱۳۵۸ با خانه نشین شدن اجباریش با ناکامی دردناکی به پایان رسید. از این رهگذر قلمرو فرهنگ و هنر ایران زمین دچار خسران و مصیبتی عظیم گردید.
در فقدان این استاد گرامی با هم نگاهی اجمالی به زندگی هنری این هنرمند بزرگ و مردمی می افکنیم.
حسین دهلوی، در سال ۱۳۰۶ در تهران زاده شد و از پنج سالگی آموزش موسیقی را نزد پدر، معزالدین دهلوی که از شاگردان برجسته استاد حاج علی اکبر خان شهنازی بود، آغاز کرد. حسین ۹ ساله بود که بدلیل تشویقها و دلگرمیهای مادر هنردوستش به فراگیری ویلن دل بست و برای این منظور به محضر استاد ابوالحسن صبا راه یافت و نزد ایشان که خود برجسته ترین شاگرد استاد علینقی وزیری بود به آموزش این ساز همت گماشت . بهره گیری از کلاس های موسیقی این آموزگار بزرگ موسیقی تاثیر شگرفی در آینده هنری او بوجود آورد. حسین دهلوی برای تکمیل و تعمق بیشتر در دنیای بیکران موسیقی علاوه بر بهره جویی از دانش و تجربه و آموزه های صبا، از همان سال های نوجوانی بر آن شد که موسیقی را بطور کاملا علمی تا بالاترین مدارج آن بیاموزد. و بدین سان بود که توانست با سرمایه ای غنی از موسیقی سنتی ایران و تلفیق آن با موسیقی علمی جهانی آثار جاودانه یی بیافریند که موجب افتخار هنر موسیقی ایران در سطح بین المللی گردد.
پس از درگذشت استاد صبا در سال ۱۳۳۶ بعنوان رهبر ارکستر شماره یک اداره هنرهای زیبا که بعداً «ارکستر صبا» نام گرفت برگزیده شد. از زمان گشایش تلویزیون ایران در سال ۱۳۳۷ ارکستر صبا به صورت هفتگی در تلویزیون به اجرای برنامه میپرداخت. وی همزمان به کار تدریس در هنرستان موسیقی ملی، برای فراگیری هنر آهنگسازی که خود یک قلمرو رنگارنگ و شکوهمندی در عالم موسیقی است تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به هنرستان عالی موسیقی تحت ریاست روبیک گریگوریان برود. وی در آنجا نزد استادان بزرگی چون حسین ناصحی و هایمو تویبر هنر پیچیده و ظریف آهنگسازی را آموخت. دهلوی چندین سال نیز از آموزه های پروفسور توماس کریستین داوید که در سالهای دهه چهل در دانشگاه تهران تدریس میکرد بطور خصوصی بهره مند شد. او سرانجام در سال ۱۳۳۹ با موفقیت تحصیلات عالی خود را در رشته آهنگسازی به پایان برد. دهلوی در دوره دوم هنرستان رشتههای تئوری موسیقی ایران، تلفیق شعر و موسیقی، فرم موسیقی ایران، هارمونی و ارکستر را شخصاً آموزش میداد.
دهلوی درسال ۱۳۴۱، به ریاست هنرستان موسیقی ملی که آنرا شادروان روح اله خالقی از بهترین شاگردان کلنل وزیری، بنیان نهاده بود گمارده شد. وی در سال ۱۳۵۰ از این مسئولیت کناره گیری کرد و برای سفر دو ساله مطالعاتی به آلمان و اتریش رفت. استاد دهلوی در سال ۱۳۴۷ ارکستر پلی فونیک ( چند صدایی ) ایرانی تالار رودکی را تاسیس نمود. دهلوی در مقام رهبر ارکسترهای صبا و رودکی، توانست کنسرت های موفقی را در تهران و سایر شهرستان ها و نیز در کشورهای همجوار برگزار کند و آخرین آفریده های خود را به روی صحنه ببرد.
آثار و آفرینشهای دهلوی
دهلوی عمیقا به ادغام دستاوردها و ارزشهای فرهنگی و هنری شرق و غرب، ضمن حفظ سنّتها وباز بودن و انعطاف بسوی موسیقی جهانی باورداشت. او میگفت باید همگام و هم نفس با روح زمانه و پیشرفتهای بشری در زمینه های اجتماعی و فرهنگی، موسیقی را هم ارتقا و اعتلا بخشید و از رکود و خمیدگی نجات داد. موسیقی باید مبشر نیازهای تکاملی جامعه و ضمنا انعکاس دهنده شرایط زمانه باشد . او تاکید مطلق بر سنت را درست مثل زیستن در موزه ها و گورستان ها میدانست . بنابراین با این نگرش خاص او دست به نوشتن آثاری زد که موسیقی ما را چندین پله ارتقا داد. البته پیش از او بزرگانی چون وزیری و شاگرد گرامیش روح اله خالقی گامهای بزرگی در این زمینه برداشته بودند و او به ادامه راه آنها مقر و مفتخر بود .
نخستین اثر ارکستری دهلوی قطعه زیبایی در مایه دشتی به نام «سبکبال» است که آنرا در بیست و شش سالگی آفریده وهمان نیز منشا وعلت شهرت و موفقیتش شد. الهام بخش سبکبال که نامی با مسما است «موتیف » کوتاهی از روایت استاد صبا بر اساس رقص پر شور قاسم آبادی میباشد.
دوستی دیرینه و همکاری مشترک دهلوی با استاد نامدار و بی بدیل سنتور زنده یاد فرامرز الهام بخش اثری جاودانه بنام «کنسرتینو برای سنتور و ارکستر» میباشد که آنرا در سال ۱۳۳۷ آفریده است. این اثر در واقع جلوه گریها و مغازله سنتور با ارکستر میباشد که می توان آنرا درزمره نخستین تجربه های اینچنینی در موسیقی ایران بشمار آورد. جالب اینکه هر بخش از این کنسرتینو، در یکی از مایه و دستگاههای موسیقی به زیبایی و مهارت جاری و ساری میشود.
دهلوی با الهام گرفتن از استاد خویش صبا برخی از ساخته های ایشان را بازسازی و برای ارکستر بزرگ هارموینک تنظیم و اجرا کرد. از آن جمله باید از «شوشتری برای ویولن و ارکستر» در سال ۱۳۳۸ یاد کرد که در آن از همه امکانات و توانمندیهای اجرایی بر روی ساز ویولن با مهارت و ظرافت بهره گیری شده است. دهلوی همچنین قطعات دیگری از ابوالحسن صبا را نیز بیاد استاد عزیزش برای ارکستر تنظیم و اجرا کردهاست. «به یاد صبا» (۱۳۳۷)، برگرفته از قطعه به یاد گذشته در آواز دشتی و نغمه ترک (براساس قطعه دوضربی بیات ترک) از آن جملهاند.
سرود گل، فانتزی برای تار و ارکستر، ملهم و متاثر از قطعه معروف بند باز، از آفریده های ماندگار کلنل علینقی وزیری از جمله قطعات دلانگیز دیگری است که دهلوی برای ساز و آواز و ارکستر و با ذوق سلیم خویش نوشته و هارمونیزه کرده است.
از دیگر دستاوردها و تجربیات گرانبها و مبتکرانه دهلوی در مقوله مهم و پیچیده تلفیق شعر و موسیقی ایرانی باید از «گفتگوی دل » در دستگاه شور که دهلوی آنرا در سال ۱۳۳۶با الهام از چند دو بیتی از بابا طاهر همدانی برای آواز و ارکستر ساخته یاد کرد. در همین زمینه همچنین شاهکار همیشه زیبای «فروغ عشق» را باید خاطرنشان کرد که دهلوی ماهرانه بر روی شعری دل انگیز و عارفانه از عطار نیشابوری در مایه اصفهان ساخته است. این اثر را زنده یاد حسین سرشار از قربانیان قتلهای زنجیره ای دهها سالها پیش با ارکستر سمفوینک تهران اجرا کرد . هنرمند برجسته مقاومت خانم ناهید همت آبادی نیز این اثر جاودانه را با صدای قدرتمند خویش در مراسم بزرگداشت شهید دکتر کاظم رجوی در ژنو به زیبایی اجرا کرده است. روایت متفاوت دیگری از این اثر نیز با صدای ایشان همراه با تار نگارنده و نیز اجرای دیگری با پیانیست اتریشی موجود است که در زمره بهترین برداشتها از این قطعه محسوب میشود.
از دیگرابتکارهای درخشان دهلوی، فانتزی برای گروه تنبک و ارکستر است که در سال ۱۳۳۷ بر اساس بخشی از ابتکارات ضربی استاد حسین تهرانی و شاگرد ممتازش استاد محمد اسماعیلی آفریده شده است . در نخستین اجرای این قطعه در تالار فرهنگ، زنده یاد تهرانی شخصا تکنوازی تنبک را عهده دار بوده است. در این زمینه او با یاری دیگر هنرمندان از قبیل حسین تهرانی، پورتراب، فخرالدینی و هوشنگ ظریف برای ارتقای جایگاه تمبک در موسیقی ایرانی و تسهیل در فراگیری این ساز به تدوین آموزش متدیک آن پرداخت که از این نظر تحول بزرگی در فن آموزش این ساز محسوب میشود.
از دیگر ابتکارات دهلوی توجه و کار روی ساختن سنتور کروماتیک بود که بدین ترتیب گامی بزرگ برای حل معضل تاریخی کوک سنتور بمنظور استفاده در ارکستر میباشد.
دهلوی بعدها یک ارکسترسنتی متشکل از ۶۶ ساز مضرابی را تاسیس کرد که آهنگهای سنتی ایرانی را به شیوه ای بدیع و زیبا اجرا میکرد. این کار نیز در زمره ابداعات دهلوی بود که ظاهرا دیگر کسی آنرا ادامه نداد و به محاق رفت.
در گستره موسیقی صحنه ای نیز دستاوردهایی از وی باقی مانده است. اپرای خسرو و شیرین بر اساس منظومه عاشقانه نظامی گنجوی نخستین آفریده او در این رشته از موسیقی است، که پیش از انقلاب یکی دو بار در تالار بزرگ رودکی به روی صحنه رفت.
دهلوی دومین شاهکار صحنه ای خود را در سال ۱۳۵۴، بصورت باله ای با تکیه بر داستان بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی آفرید. اما از آن جا که پس از انقلاب، رقص و باله و صدای زن اساسا توسط حکومت ولایت فقیه ممنوع شده بود، دوستداران موسیقی دهلوی با تغییر نام باله به سوئیت بیژن و منیژه توانستند حداقل آن را بر روی دیسک ضبط کنند.
دهلوی نظر به علاقه وافری که به آموزش کودکان و نقش آنان در رشد و پیشرفت آینده بشری داشت بر آموزش موسیقی برای کودکان تاکید خاص میورزید. او با نامگذاری سال ۱۹۷۹ از سوی یونسکو بعنوان سال جهانی کودک از سال ۱۳۵۶ کار بر روی اپرای «مانا و مانی» را آغاز کرد و بعد از دو سال تلاش و کار مستمر توانست آنرا به پایان برساند. اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ این اثر به دلیل ممنوعیتهای ظالمانه و ارتجاعی در استفاده از صدای خواننده زن تا به حال به اجرا درنیامده! در بخشی از اپرا، یک دزد بره یک دختر کوچک را میرباید و دخترک که صاحب برّه بوده در جستجوی بّره خود به جنگل رفته و در آنجا از فرط غم و اندوه آواز میخواند. البته همان به که این کار عظیم هرگز اجازه انتشار و اجرا را در ایران خمینی زده نیافت! و تنها موسیقیِ سازی و بدون کلام آن در خرداد ۱۳۷۹ با تلاش برخی از شاگردانش با ارکستر فیلارمونیک اسلواکی در براتیسلاوا اجرا و ضبط شد.
استاد دهلوی بدلیل وضعیت ناهنجاری که بر او بعنوان یک موسیقیدان در رژیم هنرستیز ولایت فقیه اعمال شده بود در مصاحبه ای به صراحت میگوید که بدلیل محدودیت ها و شرایط اسفباری که در مورد موسیقی ایرانی بوجود آورده اند دیگر اصلا حال و حوصله و انگیزه ای برای ساختن موسیقی ندارد . او در عوض تلاش کرد که آثار گذشته خود را به چاپ برساند. درسال های گذشته دو کاست و دیسک از آفریده های دهلوی به همت یارانش به بازار آمده که مورد استقبال چشمگیری واقع شده است. اولین کاست باله یا سوئیت بیژن و منیژه است و دومی گزیده ای از آثار ارکستری او که در بالا از آن ها یاد کردیم. برخی دیگر از آثار چاپشده دهلوی شامل پارتیتور آهنگهای اوست که به شرح زیر میباشد:
دوئت سنتوردرسهگاه با اجرای زنده یادان فرامرز پایور و داریوش صفوت، شورآفرین در ابوعطا برای ارکستر، چهارنوازی مضرابی در آواز اصفهان، سوئیت بیژن و منیژه (بر اساس اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی) برای ارکستر زهی، و همچنین پارتیتور دیگری از همین اثر برای ارکستر سمفونیک ( در۸ بخش ) و سرباز برای آواز گروهی و ارکستر میشود..
«پیوند شعر و موسیقی آوازی» نیز عنوان کتاب بسیار سودمندی است که زنده یاد دهلوی چهل و چهار سال بر روی آن کار و تحقیق کرده است که بالاخره درسال ۱۳۷۹ اجازه انتشار یافت. دهلوی در این کتاب ارزشمند خود بر مقوله پیچیده ای تاکید میکند که به گفته او حتی عنوان آن با باورهای بعضی از موسیقیدانان ایران در تضاد است. دهلوی در این باره چنین می گوید:
«آنها که گمان می کنند شعر و کلام را به هر شکلی می توان برای موسیقی آوازی نوشت، غافل اند از این که پیوند شعر و موسیقی آوازی متکی بر اصولی است که ناشناخته مانده است.»
این کتاب پژوهشی ارزشمند دهلوی، دارای هفده گفتار و دو ضمیمه میباشد. او با طرح نمونه های گوناگون شعر و آواز و آهنگ، قوانین و اصول و جوانب این پیوند ظریف و علمی بین شعر و موسیقی را به دقّت مورد بررسی قرار میدهد و بهترین آموزه های و تجربیات خود را در این زمینه به خواننده کتاب خویش ارائه می نماید. در نوزدهمین دوره انتخاب «کتاب سال » در سال ۱۳۷۹ این کتاب٬ بعنوان برنده جایزه کتاب سال معرفی شد .
مرحوم دهلوی در سومین همایش چهره های ماندگار به یمن تلاش شاگردان و دوستدارانش در سال ۱۳۸۲ به عنوان «چهره ماندگار» معرفی شد اما این گونه موفقیتها برای دهلوی که دهها سال از کار اصلی خود محروم گشته بود چندان هم شادی بخش نبود!.
ارکستر شماره یک اداره هنرهای زیبا به رهبری حسین دهلوی دهه ۱۳۴۰
حفظ ارزشنهای سنتی در بستری از نوگرایی
حسین دهلوی از پیشگامان نوآوری چه در زمینه تئوری و چه در عمل و اجرا در موسیقی ملی ایران بوده است. دهلوی با تکیه بر دانش ژرف خود از شگردها و تکنیکهای موسیقی بین المللی توانست تلفیق مناسب و زیبایی در پیوند موسیقی ایرانی ایجاد کند بدون اینکه محتوای سنتی را فدای مدرنیته غربی نماید. بلکه برعکس او برای جلوه گری بیشتر محتوای سنتی، تکینک موسیقی نویسی بین المللی را برای هر چه زبباتر ارائه دادن موسیقی بکار میگیرد و در این رابطه موفقیتهای قابل توجهی کسب میکند.
وی در این باره می گوید: «ما نباید با تکرار بیش از حد موسیقی، به صورت خام، آن را به مرور کم رنگ و فرسوده سازیم. این تکرارها علاوه بر آن که چیزی تازه ای به وجود نمی آورد، سبب دلزدگی جامعه از موسیقی سنتی نیز خواهد شد. البته باید از آن بخش از تکنیک بین المللی استفاده کرد که سازگار با جوهر موسیقی ملی باشد».
دهلوی می افزاید: «باید آگاهانه عمل کرد و از ترکیبات خشن در چند صدائی کردن موسیقی ملی پرهیز داشت. نباید گذاشت محتوای موسیقی ملی زیر تاثیر کاربرد عوامل تکنیکی قرار گیرد. همان طور که در ادبیات هم کسی موافق نیست که لفظ بر معنا پیشی بگیرد.» به گفته دهلوی همین پیشی گرفتن و تفوق طلبی تکنیک بر محتوای موسیقی است که موجب آن گردیده که سنت گرایان با هرشکل چند صدائی شدن موسیقی ایران مخالفت و کینه ورزی خصمانه کنند.
درمورد برخی از استادان سنتی در مخالفت با به کارگیری الفبای بین المللی در ثبت موسیقی سنتی، که چنین استدلال می کنند که خط موسیقی قادر به بیان همه ظرافت ها و حالات اجرائی موسیقی نیست اینگونه پاسخ میدهد: «هیچ خطی در دنیا وجود ندارد که بتواند کلیه احساساتی را که ما از طریق بیان کلمات عرضه می کنیم، به دقت به کتابت در آورد... پس چرا از خط موسیقی چنین انتظاری را داریم؟ اگر ما شعر یا کلامی را با رعایت کلیه ویژگی های بیانی از روی نوشته ای می خوانیم، این خط نیست که ما را به طرز بیان درست آن هدایت می کند، بلکه آگاهی و سابقه قبلی ما در تکلم آن زبان است که ما را به رعایت کوتاهی یا بلندی هجاها، تکیه ها، تاکید ها و دیگر ویژگی های کلمات ملزم می کند».
دهلوی می افزاید: «ما به سبب نبودن خط موسیقی از تصنیفات موسیقائی بزرگانی چون فارابی، ابن سینا، اُرموی، عبدالقادر مراغی و بسیار کسان دیگر بی خبر و محروم مانده ایم. آیا باید تاریخ بی ثمر گذشته باز هم تکرار شود و از همین هم که داریم چیزی برای ارتباط هنری و تغذیه فکری آیندگان به جای نماند؟ همین ردیف هائی که امروز از بزرگان موسیقی سنتی به دست ما رسیده حاصل کوشش کسانی است که آن ها را نت نگاری کرده اند».
دهلوی بر این باور است که «سنت هم مانند هر موجود زنده ای، زاده می شود، زندگی می کند و در دراز مدت تغییر شکل می دهد و یا به مرور از بین می رود و جای خود را به سنت دیگری می سپارد. ما نباید برده سنت باشیم. آزادگی هم در محدوده رفع نیازهای جامعه، خود سنت با ارزشی است...».
دهلوی درباره وضعیت موسیقی در جامعه امروز ایران می گوید: «هرج و مرج غریبی است. اشخاص درست سر جای خود ننشسته اند. به تخصص اهمیت نمی دهند. فقط به تعهد فکر می کنند. کسی که می گوید صدای زن در موسیقی او را تحریک می کند بیمار است و باید به دکتر مراجعه کند.»
دهلوی غمگنانه درباره وضعیت دردناک موسیقی کنونی ایران آخوندزده چنین میگوید «یا باید مثل طالبان موسیقی را به طور کلی حذف کنند، یا به این بیمار بی کس و کار برسند».
خاطره ای از استاد
استاد دهلوی در سال ۱۳۵۴ برای مدتی در بخش موسیقی دانشگاه شیراز به تدریس اشتغال داشت و نیز کلاسهای موسیقی فرهنگ و هنر شیراز و ارکستراین دانشگاه را تحت آموزش خویش قرار داده بود. در این دوران نگارنده افتخار شاگردی ایشان را داشتم. در یکی از کلاسها که موضوع درس شناخت مایه اصفهان و تطابق آن با گام مینور غربی بود نگارنده با تار حین اجرای اصفهان اشاراتی به آهنگ معروف روسی والس چشمان سیاه در همین گام کردم. پس از پایان قطعه استاد ضمن تشویق با همان مهربانی اما با صلابت و متانت خاص خودش به من توضیح داد که منظور از نوآوری در موسیقی ایرانی باب دیگری است و اینگونه تلفیق والس با مایه های ایرانی که این روزها باب شده اصلا صحیح نیست! اما میشود از آن فرمهای کلاسیک الهام گرفت و بر اساس آن ملودی یک قطعه دیگری را بسط و توسعه داد. این درس استاد پایه ای اصولی در ذهن من در شناخت از مقوله نوآوری ایجاد کرد که همیشه نصب العین درک و دریافتم از موسیقی بوده است. یاد و خاطره تابناکش همواره برایم گرامی است.
فعالیت در زمینه موسیقی متن فیلم
دهلوی در زمینه موسیقی فیلم نیزبسیارعلاقمند و فعال بوده و ساخت و تهیه موسیقی چندین فیلم ایرانی را نیز بعهده داشته است. او برای چند فیلم مستند از از جمله یک آتش (چشماندازها)، موج و مرجان و خارا، و گنجینههای گوهر و همچنین برای فیلم هفده روز به اعدام اثر هوشنگ کاووسی موسیقی متن نوشتهاست. این کار در سال ۱۳۳۵ به روی اکران رفت .شاروان دکترهوشنگ کاووسی از جمله اولین سازندگان فیلم هنری در ایران بود که او را پدر نقد فیلم هم لقب داده اند. وی پس از تحصیلات عالیه در فرانسه به ایران آمد ولی از همان ابتدای کار مورد بی مهری واقع شد و نتوانست در کار فیلمسازی موفقیتی کسب کند.
دهلوی علاوه بر ساختن موسیقی فیلم، برای انتخاب موسیقی برای فیلمهای فیلمهای مستند، نقش موثری را برعهده داشته و در تیتراژ فیلمها، از او به نام مستعار «فریبا» یاد می شدهاست..
دوران جانکاه بیماری
فرزند این هنرمند در نودمین زادروز او گفته بود که متاسفانه پدرش به دلیل بیماری فراموشی دیگر چیزی از گذشته را به یاد نمیآورد. این استاد آنقدر مورد بی مهری حکومت واقع شده بود که هیچ گونه برنامه و بزرگداشتی حتی برای نودمین زادروزش در ایران سازماندهی نشد و تلاشهای فرزندش، که او نیز در خارج از ایران به فعالیت در زمینه آهنگسازی مشغول است برای اجرای دوباره بخشی از آثار پدرش به جایی نرسید! همسر استاد که خود نیز از استادان برجسته سنتور است چندی پیش عدم توجه مسئولان فرهنگی و هنری کشور را به وضعیت دردناک این استاد به باد انتقاد گرفته بود.
بعنوان حسن ختام خوبست به این نکته هم اشاره کنیم که راه استاد ما ابتر و بی دنباله نماند. بلکه اوج گرفته و هم اکنون در تارک موسیقی جهان میدرخشد. استاد دهلوی با همان سخت گیریهای یک آموزگار بزرگ توانست شاگردان زیادی را در پهنه موسیقی تعلیم و تربیت کند. در اینجا لازمست به یکی از برجسته ترین آنها اشاره کنیم که توانسته است با نبوغ و قدرت خلاقیت و ذوق سلیم خود،آموزه های استادش را به کمال برساند. این موسیقیدان آموزشهای موسیقی را از سن ده سالگی زیر نظر این معلم ارجمند آغاز کرد و تا آخرین مراحل آموزش موسیقی از دیگر هنرمندان بزرگ منجمله استاد کبیر موسیقی زنده یاد مرتضی حنّانه، جواد معروفی، دکتر مسعودیه، پروفسور توماس کریستین داوید و دیگر بزرگان بهره ها بجوید. او با خلق صدها اثر زیبا در قالب همان فرمهای موسیقی مطلوب نظر این استادان توانسته است نام آنها و آمال و آرزوهای دیرینه آنان را برای ارتقای موسیقی ملی به کمال برساند. دهلوی قبل از عارضه بیماری فراموشی دردناکش در جایی گفته بود که در بین تمام شاگردانش دو نفر را بر همه مرجح میداند. با دومی ما را کاری نیست. زیرا متاسفانه مدتها درخدمت حکومت ولایت بود و هنرش را «به پای خوکان ریخت» ! اما اولی مورد نظر ما موسیقیدان مردمی و مبارزی است که دهها سال است هنر ممتازش را در خدمت مقاومت و مردم ایران و در جنگ علیه رژیم هنرکش بکار گرفته و با خلق بیشمار آثار انقلابی در صف مقدم مبارزه با رژیم قرار دارد . نگارنده این سطور بدون کمترین مداهنه بر خود لازم میداند که حقیقت را از زبان استاد دهلوی بیان کند. دهلوی وقتی اپرای «مثل جنگل، مثل مهتاب » او را با صدای بانو مرضیه شنیده بود از فرط وجد و سرور در خود نمی گنجیده و گفته است که «محمد شمس» بهترین دستاورد آموزش دیرینه اوست که موسیقی ایرانی را تا به این حد اعلای کیفیت در سطح جهانی اعتلا و آبرو بخشیده است. بهره وری شمس از استادش علاوه برفنّ آهنگسازی در زمینه پیوند شعر و موسیقی نیز که یکی از پیچیده ترین بخشهای آهنگسازی بر روی شعرو ترانه در موسیقی ایران است در تمام آثارش بوضوح آشکار است. شمس همیشه خود را مرهون این استادان میداند و همیشه در تلاش بوده که خواسته دیرینه این بزرگان را تا سرحد امکان عملی کند. در اینجا باید از مقاومت ایران و حمایتهای بیدریغ خانم مریم رجوی هم یاد کرد که در این زمینه علیرغم تنگناهای مالی مقاومت، همیشه پیشقدم بوده و بالاترین امکانات ارکستری و فرهنگی موجود در اروپا را برای تحقق آمال این بزرگان در خدمت هنرمندان مقاومت قرار داده است و استاد شمس و زنده یادان استاد عماد رام و آندرانیک عزیز و دیگر هنرمندان توانسته اند در طی دهه ها آثار خویش را به سمع مردم ایران برسانند.
به نیابت از سوی هنرمندان مقاومت ایران فقدان این شخصیت ارزشمند موسیقی ایران که علاوه بر تمامی توانمندیها و آراستگیهای سرشار هنری در پهنه های مختلف موسیقی همواره دوستدار و غمخوار شفیق مردم و فرهنگ و هنر این سرزمین بوده را به خانواده استاد دهلوی و مردم هنرپرور ایران زمین صمیمانه تسلیت میگیوییم. بدون تردید نام بلند حسین دهلوی در گلبانگ پرطنین نواها و نغمه های فردای آزادی ایران زمین طنین افکن خواهد بود. یادش و خاطره عطرآگین و دلانگیزش جاودانه باد!