سخن روز
روز ۷آبان، روز بزرگداشت کورش کبیر، بار دیگر و طبق معمول سالهای اخیر به هماوردی میان مردم ایران و دیو استبداد و ارتجاع، نظام منفور ولایتفقیه تبدیل شد. رژیم امسال بیش از سالهای گذشته، از یک هفتهٔ پیش، آنچه را که در توان داشت، بهعمل آورد تا مانع رسیدن مردمی که از سراسر ایران، آهنگ پاسارگاد را کرده بودند، شود و جلو تجمع مردم آزادیخواه و ضدارتجاع پیرامون آرامگاه کورش را بگیرد.
مقصد راهپیمایی بزرگ آزادی
رژیم با بسیج نیرویی گسترده در سطح وسیعی از استان فارس، به بستن راهها و ایجاد پستهای متعدد ایست و بازرسی در تمام جادههای اصلی و فرعی، مبادرت کرد؛ اما مردم مشتاق که خود را از سراسر کشور به آن منطقه رسانده بودند، از راههای فرعی و گاه از بیراههها تلاش کردند خود را به پاسارگاد برسانند.
هنوز روشن نیست چه تعداد از هموطنان موفق شدند از این طریق خود را به پاسارگاد برسانند و چه تعداد موفق نشدند به مقصد برسند؛ اما حتی اگر یک نفر از همهٔ کسانی که از شهرهای دور و نزدیک حرکت کردند، به پاسارگاد نرسیده باشد، این ایرانیان عاشق ایران و آزادی و حقوقبشر، با رژهای که از سراسر ایران به جانب پاسارگاد سامان دادند، به مقصود اصلی خود رسیدند.
این مقصود از یکطرف ادای احترام به کورش کبیر، فخر تاریخ و تمدن ایران، اولین منادی حقوقبشر و آزادی مذاهب در جهان و شخصیت بیهمتای دنیای باستان است که لوح حقوقبشر او هنوز پس از ۲۵۰۰سال در جهان میدرخشد.
مقصود و هدف دیگر این ایرانیان راهپیمای آزادی، ابراز نفرت از رژیم ضدایرانی و ضدبشری ولایتفقیه و برملا کردن شدت پوسیدگی آن بود. این مقصود نیز بهخوبیحاصل شد و همگان یک بار دیگر به چشم دیدند که این رژیم تا کجا ضعیف و متزلزل است که از اجتماع مردم، نه در شهر که در بیابان هم وحشت دارد و هر رسوایی و بیآبرویی را به جان میخرد تا نگذارد این گردهمایی برگزار شود؛ چون از فضای انفجاری جامعه با خبر است و میترسد که مبادا اجتماعی ولو در بیابان بتواند جرقهٔ یک قیام باشد.
آری، هموطنان آزاده با رژهٔ آزادی و حقوقبشر که روز سهشنبه در وسعت ایران برگزار کردند، این دو پیام را به بهترین وجه به دنیا رساندند.
علت این همه ضدیت و وحشت؟
اما راستی علت این هیستری دیوانهوار چیست؟ مگر این رژیم با برگزاری نمایش دجالگرانهٔ اربعین یا بهقول خودش «نمایش سیاسی اقتدار» نمیخواست بگوید که از حمایت و پایگاه مردمی، نه فقط در ایران که حتی در عراق برخوردار است؟! پس دیگر چه بیم و باکی دارد از اینکه گروهی بهقول خودش محدود، در اطراف آرامگاه کورش گردهم بیایند؟
واقعیت این است که امر بر خود رژیم مشتبه نیست، خودش که خوب میداند، پایگاهش در جامعهٔ ایران دست بالا، همان است که پاسدار قالیباف، کاندیدای سابق ریاستجمهوری نظام و سرکردهٔ اسبق نیروی انتظامی رژیم گفت، فقط ۴درصد! و بیتردید او زیاد گفت که کم نگفته است. پایگاه نظام ولایت در میان شیعیان عراق هم که خامنهای میخواست با نمایش اربعین، آنها را در تیول و قبضهٔ خود وانمود کند و با آن، انزوا و منفوریت خود در جامعهٔ ایران را بپوشاند، با قیام خونین مردم عراق، اکنون واقعیتی است برملا شده و جلو چشم همهٔ دنیا نمایان است؛ خشم و کینی چنان آتشین و مهارناپذیر که پاسدار خونآشام قاسم سلیمانی با همه سبعیت و شقاوتش و با خیل تکتیراندازان و وحوش حشدالشعبی تحت فرمانش و به قیمت هزاران کشته و زخمی هم قادر نیست جلو فوران آن را بگیرد؛ قدری آن سوتر نیز لبنان و قیام مردم لبنان است که در همان مسیر آزادی طی طریق میکنند. در چنین شرایطی روشن است که رژیم نمیتواند کمترین روزنه و شکاف را در دیوار قطور اختناق بپذیرد را بپذیرد.
ماهیت ضدایرانی و ضد ملی رژیم آخوندی
البته ماهیت ضدملی و ضدایرانی این رژیم و بهخصوص ضدیتش با سمبلها و مظاهر فرهنگ، آزادگی، حقوقبشر و همهٔ مفاهیم متعالی انسانی و ملی، بر کسی پوشیده نیست؛ ضدیتی که تنها به مفاخر و مظاهر تمدن باستانی ایران محدود نمیشود؛ خمینی و رژیم منحوس به جا مانده از او با هر عنصری از انقلاب و دموکراسی و ملیگرایی بهمعنای اصیل و واقعی کلمه خصومت ورزیده است؛ خمینی حتی با انقلاب مشروطه خصومت میورزید و مقتدای او از عصر مشروطه، شیخ فضلالله نوری، دشمن خونی مشروطه و مشروطه خواهان بود. همچنین او از نهضت ملی و از دکتر مصدق فقید نیز بسیار کینه به دل داشت و فراموش نکردهایم که با چه حقد و کینی نسبت به مصدق بزرگ، اهانت و هرزهدرایی میکرد. چهره محبوب و مراد او از عصر نهضت ملی هم آخوند کاشانی خائن بود. همچنین فراموش نکردهایم که وحوش بهاصطلاح حزباللهی دست پروردهٔ خمینی، شعار میدادند «دموکراسی و ملی هر دو فریب خلق است».
بنابراین ضدیت آخوندهای پسمانده از خمینی ضدبشر با کورش کبیر این سمبل جاودان حقوقبشر کاملاً قابل فهم است، اما این وجه بهاصطلاح ماهیتی و ایدئولوژیک در موقعیت کنونی تعیینکننده نیست. بحث اصلی و دلیل این همه هراس آنها از برگزاری مراسم بزرگداشت کوروش کبیر، موقعیت بهشدت متزلزل رژیم و هراس جباران حاکم از وضعیت انفجاری جامعهٔ ایران است و همین واقعیت آنها را وامیدارد، با بهجان خریدن هر اندازه رسوایی نگذارند کمترین شکاف و روزنهیی در دیوار قطور اختناق ظاهر شود. اما با این عملکرد، به دست خود ماحصل تمام تبلیغات قدرتنمایانهٔ خود را به باد دادند و به همگان نشان دادند که تا کجا لرزان و وحشتزده از سقوطند.
روز ۷آبان، روز بزرگداشت کورش کبیر، بار دیگر و طبق معمول سالهای اخیر به هماوردی میان مردم ایران و دیو استبداد و ارتجاع، نظام منفور ولایتفقیه تبدیل شد. رژیم امسال بیش از سالهای گذشته، از یک هفتهٔ پیش، آنچه را که در توان داشت، بهعمل آورد تا مانع رسیدن مردمی که از سراسر ایران، آهنگ پاسارگاد را کرده بودند، شود و جلو تجمع مردم آزادیخواه و ضدارتجاع پیرامون آرامگاه کورش را بگیرد.
مقصد راهپیمایی بزرگ آزادی
رژیم با بسیج نیرویی گسترده در سطح وسیعی از استان فارس، به بستن راهها و ایجاد پستهای متعدد ایست و بازرسی در تمام جادههای اصلی و فرعی، مبادرت کرد؛ اما مردم مشتاق که خود را از سراسر کشور به آن منطقه رسانده بودند، از راههای فرعی و گاه از بیراههها تلاش کردند خود را به پاسارگاد برسانند.
هنوز روشن نیست چه تعداد از هموطنان موفق شدند از این طریق خود را به پاسارگاد برسانند و چه تعداد موفق نشدند به مقصد برسند؛ اما حتی اگر یک نفر از همهٔ کسانی که از شهرهای دور و نزدیک حرکت کردند، به پاسارگاد نرسیده باشد، این ایرانیان عاشق ایران و آزادی و حقوقبشر، با رژهای که از سراسر ایران به جانب پاسارگاد سامان دادند، به مقصود اصلی خود رسیدند.
این مقصود از یکطرف ادای احترام به کورش کبیر، فخر تاریخ و تمدن ایران، اولین منادی حقوقبشر و آزادی مذاهب در جهان و شخصیت بیهمتای دنیای باستان است که لوح حقوقبشر او هنوز پس از ۲۵۰۰سال در جهان میدرخشد.
مقصود و هدف دیگر این ایرانیان راهپیمای آزادی، ابراز نفرت از رژیم ضدایرانی و ضدبشری ولایتفقیه و برملا کردن شدت پوسیدگی آن بود. این مقصود نیز بهخوبیحاصل شد و همگان یک بار دیگر به چشم دیدند که این رژیم تا کجا ضعیف و متزلزل است که از اجتماع مردم، نه در شهر که در بیابان هم وحشت دارد و هر رسوایی و بیآبرویی را به جان میخرد تا نگذارد این گردهمایی برگزار شود؛ چون از فضای انفجاری جامعه با خبر است و میترسد که مبادا اجتماعی ولو در بیابان بتواند جرقهٔ یک قیام باشد.
آری، هموطنان آزاده با رژهٔ آزادی و حقوقبشر که روز سهشنبه در وسعت ایران برگزار کردند، این دو پیام را به بهترین وجه به دنیا رساندند.
علت این همه ضدیت و وحشت؟
اما راستی علت این هیستری دیوانهوار چیست؟ مگر این رژیم با برگزاری نمایش دجالگرانهٔ اربعین یا بهقول خودش «نمایش سیاسی اقتدار» نمیخواست بگوید که از حمایت و پایگاه مردمی، نه فقط در ایران که حتی در عراق برخوردار است؟! پس دیگر چه بیم و باکی دارد از اینکه گروهی بهقول خودش محدود، در اطراف آرامگاه کورش گردهم بیایند؟
واقعیت این است که امر بر خود رژیم مشتبه نیست، خودش که خوب میداند، پایگاهش در جامعهٔ ایران دست بالا، همان است که پاسدار قالیباف، کاندیدای سابق ریاستجمهوری نظام و سرکردهٔ اسبق نیروی انتظامی رژیم گفت، فقط ۴درصد! و بیتردید او زیاد گفت که کم نگفته است. پایگاه نظام ولایت در میان شیعیان عراق هم که خامنهای میخواست با نمایش اربعین، آنها را در تیول و قبضهٔ خود وانمود کند و با آن، انزوا و منفوریت خود در جامعهٔ ایران را بپوشاند، با قیام خونین مردم عراق، اکنون واقعیتی است برملا شده و جلو چشم همهٔ دنیا نمایان است؛ خشم و کینی چنان آتشین و مهارناپذیر که پاسدار خونآشام قاسم سلیمانی با همه سبعیت و شقاوتش و با خیل تکتیراندازان و وحوش حشدالشعبی تحت فرمانش و به قیمت هزاران کشته و زخمی هم قادر نیست جلو فوران آن را بگیرد؛ قدری آن سوتر نیز لبنان و قیام مردم لبنان است که در همان مسیر آزادی طی طریق میکنند. در چنین شرایطی روشن است که رژیم نمیتواند کمترین روزنه و شکاف را در دیوار قطور اختناق بپذیرد را بپذیرد.
ماهیت ضدایرانی و ضد ملی رژیم آخوندی
البته ماهیت ضدملی و ضدایرانی این رژیم و بهخصوص ضدیتش با سمبلها و مظاهر فرهنگ، آزادگی، حقوقبشر و همهٔ مفاهیم متعالی انسانی و ملی، بر کسی پوشیده نیست؛ ضدیتی که تنها به مفاخر و مظاهر تمدن باستانی ایران محدود نمیشود؛ خمینی و رژیم منحوس به جا مانده از او با هر عنصری از انقلاب و دموکراسی و ملیگرایی بهمعنای اصیل و واقعی کلمه خصومت ورزیده است؛ خمینی حتی با انقلاب مشروطه خصومت میورزید و مقتدای او از عصر مشروطه، شیخ فضلالله نوری، دشمن خونی مشروطه و مشروطه خواهان بود. همچنین او از نهضت ملی و از دکتر مصدق فقید نیز بسیار کینه به دل داشت و فراموش نکردهایم که با چه حقد و کینی نسبت به مصدق بزرگ، اهانت و هرزهدرایی میکرد. چهره محبوب و مراد او از عصر نهضت ملی هم آخوند کاشانی خائن بود. همچنین فراموش نکردهایم که وحوش بهاصطلاح حزباللهی دست پروردهٔ خمینی، شعار میدادند «دموکراسی و ملی هر دو فریب خلق است».
بنابراین ضدیت آخوندهای پسمانده از خمینی ضدبشر با کورش کبیر این سمبل جاودان حقوقبشر کاملاً قابل فهم است، اما این وجه بهاصطلاح ماهیتی و ایدئولوژیک در موقعیت کنونی تعیینکننده نیست. بحث اصلی و دلیل این همه هراس آنها از برگزاری مراسم بزرگداشت کوروش کبیر، موقعیت بهشدت متزلزل رژیم و هراس جباران حاکم از وضعیت انفجاری جامعهٔ ایران است و همین واقعیت آنها را وامیدارد، با بهجان خریدن هر اندازه رسوایی نگذارند کمترین شکاف و روزنهیی در دیوار قطور اختناق ظاهر شود. اما با این عملکرد، به دست خود ماحصل تمام تبلیغات قدرتنمایانهٔ خود را به باد دادند و به همگان نشان دادند که تا کجا لرزان و وحشتزده از سقوطند.