ایها السیّدعلی!، انتخابات سراسری و دمکراسی ریشه دار، در نظامهایی متعلق به عصر جدید است، وقتی تو آنرا با سریشم محصول کارخانه حوزه قم، میچسبانی اش به ولایت مطلقه فقیه و آن قانون اساسی کذایی- که ولی فقیه را نماینده خدا برروی زمین و کاردار موقت حکومت مطلقه بر امت اسلام تا ظهور مهدی میداند- همانند آن است که دستگاه موتور پیشرفته برقی اتوموبیل "تسلا" و یا موتور "هیبرید" و یا دستگاه رد یاب هوشمند هدایت اتومبیل های مدرن این قرن و "جی پی اس" را بگذاری روی یک شتر و انتظار داشته باشی که آن زبان بسته، با سرعت 250 تا 300 کیلومتر در ساعت، در اتوبانهای آلمان جاده پیمایی کند!!.
حاجی!، دمکراسی از کلمه یونانی "دمو" یعنی مردم ( نه از امت اسلامی!)، می آید و انتخابات را متفکرین عصر های روشنگری و جنبش های فکری آزادیخواهی در دنیا پایه گذاشتند، نه در پستوهای حوزه ای که تو پرت و پلا میگفتی. حتما نام ژان ژاک روسو و کتاب "قرارداد اجتماعی" را نشنیده ای و یا اینکه، تو که در زیر چتر فاشیسم دینی ولایت مطلقه فقیه، با پررویی و فضاحت مطلقه، سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه را زورچپان کرده ای، باید بدانی که این از دست آورد های مرحوم شارل منستکیو و رساله "تفکیک قوا" است و نه بخشی از درس کتاب طریقه طهارت گرفتن توسط آخوندهای هم کیش ات، یا نظریه با پای چپ وارد مستراح شدن و یا طریقه تجاوز به دختران خردسال عقد شده، (حتی شیرخوار) و درس نجاسات و فتوای سوزاندن گاو مورد تجاوز قرار گرفته، در کتاب "تحریر الوسیله" و"توضیح المسایل" روح الله خمینی خلیفه اول و آخرت...(رجوع شود به هردو رساله خمینی که حی و حاضر الان درکتابخانه شخصی نگارنده برّوبر به من خیره شده اند).
بنابراین دیدی که همین دمکراسی و جمهوری بازی و نمایش مضحک و آبرو رفته انتخابات، کار دستت داد. این انتخابات، بقول فرنگی ها، "انتخاب بین طاعون و وبا" است. بین دو جناح از کاست آخوندهای حاکم و نیمه حاکم، از نوع معمم و مکلا و عبا پوش و یا یخه نخودی- است که بهتر بود نام دیگری برای آن پیدا میکردی. القصه، در این بازار مکّاره جدید، گرگ های سیاه رنگ و گرگ های خاکستری رنگ، بجان همدیگرافتادند، آخه چون قرار بود که مردم تنها، بین این دو گروه وحوش درنده، انتخابی داشته باشند.
باری، مع الاسف، - بقول امام راحل ات-، چون تو زور خمینی را نداشته و نداری، چون تو در منجلاب داخلی و منطقه ای و بین المللی روز بروز گوشه دیوار نشین تر میشوی، نتوانستی این بار بهتر مهندسی کنی و دیدی که گرگهای خاکستری در موضع بس ضعیف تری قرارت دادند. حتی اگر آرای دهات و شهرهای دورافتاده را سرهم کنی و خود را در موقعیت بالاتری قراردهی، ضربه سوء استفاده از نام انتخابات را حسابی خورده ای!. بنده میدانم که از علوم جدید مهندسی – از قبیل مهندسی الکترونیک، مهندسی ساختمان، مهندسی مکانیک و... – تو و آقا مجتبی تنها در رشته مهندسی انتخابات در حوزه مربوطه فارغ التحصیل و مجتهد فساد و جهل و جعل و ریا شده اید!
بنابراین، اینکه دمکراسی بازی و کمدی انتخابات و تفکیک قوا، برایت مسئله ساز تر شد، شاید محصول نفرین روسو و منتسکیو بود و یا لعنت بزرگ تاریخ. درهرصورت- همانند آن دو جام زهر قبلی- هرچه بود، نوش جان و گوارای وجود!
درپایان، شخص بنده پیشنهادم به شما این است (آهای بچه ها! فردا ببینید که شبدرقلی ها میگویند فلانی به خامنه ای نامه نوشته!!) که بقول هندی ها، "مهربانی کرو" و این موتورهای پیچیده و سنگین وزن "تسلا" و "هیبرید" را از روی کوهان این شتر بیچاره بردار، این جمل بیچاره را از اتوبان بین فرانکفورت و برلین فورا خارج کن تا بنزها و تسلا ها زیرش نگرفته اند و بپر روی کوهانه آن حیوان و بران در کوره راه و مال رو ها. البته اصلح این است که روی آن حیوان چپکی بشینی، یعنی روی مبارک بطرف کپل شتر کنی- همان کاری که با جوانان بیچاره میهن من بر روی الاغ میکنی و در شهر میچرخانی و سپس گاماس گاماس، این بقیه راه بسوی قرون وسطی را در مال رو ها بران و برو تا زمانیکه، نه چندان دور، ترا هم - مانند رهبرعقیدتی ات شیخ فضل الله نوری- این ملت بزرگ و مقاومت همیشه در صحنه اش، از گرده آن مرکب چهارپا پایین بیاندازد. پس وعده ما در اولین مال رو!. از آنجا که الان داری با شترت (جملک)، از اتوبان فرانکفورت- برلین خارج میشوی، بقول آلمانی ها "گوتن ریسن!" سفرخوش!.
لرها وکردها (در زبان تقریبا مشترک "لکی")، بهترین اش را دارند که نه تنها دعای سفر نیست بلکه نفرین سر سفر است: "بسم الله و مِلّا!" (با کسر میم و تشدید روی لام) ترجمه: راه بیفت! اما با گردن که بنام خدا، بشکند!
لکن برای تو که کم کمکی زبان عربی برای مصرف فوری بر منبر روضه در مشهد و تبریز آموخته بودی: رحلتک و مماتک سیعُدُّه!
پرویز خزایی- هفته اول مارس 2016 اسکاندیناوی