۱۴۰۱ اسفند ۲۴, چهارشنبه

تشخیص لحظهٔ درست تاریخی


                              .لحظات تاریخی

دو پراتیک مهم مقاومت ایران (برگزاری مراسم روز جهانی ۸مارس در بروکسل و قطعنامهٔ ۱۰۰ کنگرهٔ آمریکا)، در اسفند ۱۴۰۱، خامنه‌ای را به گوشهٔ رینگ راند، سومی (اجلاس واشنگتن) ضربه کاری را بر پیکر نظامش وارد کرد. برای این‌که این موضوع واضح‌تر شود، لازم است نگاهی به مختصات قبل از این سه پراتیک بیاندازیم.


تمسک به ویروس سلطنت

تا قبل از این سه پراتیک مهم، فاشیسم دینی، از انداختن ویروس سلطنت به جان قیام و آلترناتیو دموکراتیک سر از پا نمی‌شناخت. در این رابطه تا توانست بچهٔ شاه را باد کرد تا در همدستی آشکار با محافل استعماری، این اپوزیسیون فیک را به‌عامل انحراف و فرو نشست قیام تبدیل کند. اجرای پروژهٔ شکست‌خورده و ناکام وکالت‌دهی، راه‌اندازی سیرک دانشگاه جرج تاون و دمیدن در تور مسافرتی بچهٔ شاه به اروپا و نیز بزرگنمایی به‌اصطلاح منشور اپوزیسیون در این راستا بودند. هدف تیز و اعلام شدهٔ این پروژه‌ها از دور خارج کردن آلترناتیو دموکراتیک و به‌طور مشخص سازمان مجاهدین خلق ایران بود.


در عرصهٔ داخلی نیز آثار انداختن ویروس سلطنت می‌توانست موجب تردید و انفعال بخشی از نیروهای اجتماعی گردد؛ جبهه خلق و ضدخلق را مخدوش نماید و مردم را نسبت به نتایج قیام و انقلاب و نیز آینده ایران دلسرد و مأیوس نماید.

حملهٔ شیمیایی به مدارس دخترانه

خامنه‌ای و دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی‌اش برای مقابله با قیام علاوه بر ویروس سلطنت از شگردهای دوران پاندمی کرونا کمک گرفتند.


یادآوری می‌کنیم که در آن دوران «مقام عظمای ولایت»! از «فرصت» و «نعمت» کرونا استفاده کرد تا مردم را درگیر مرگ و یأس و ماتم نماید و به‌این وسیله قیام در کمین را مقهور و زمین‌گیر نماید. این‌بار نیز با درگیر کردن مردم با حملهٔ شیمیایی به مدارس دخترانه و نسبت دادن آن به مجاهدین و قیام‌آفرینان درصدد پیشبرد این کاربرد کثیف و فاشیستی بود اما در کمرکش آن متوجه شد که حملهٔ شیمیایی به مداس دخترانه با مقاومت دانش‌آموزان و تظاهرات خانواده‌های آنان مواجه شده است. دریافت که ادامهٔ این وضعیت می‌تواند سوخت‌بار قیامی جدید و فراگیر باشد و دوباره شهرها را در مقیاسی مهارناپذیر به آتش بکشد، از این رو وارد شد و دهنهٔ عوامل میدانی و آتش به اختیار خود را کشید.


بنابراین تا آنجا که به خامنه‌ای برمی‌گشت در دو مقابله با دو عامل ذهنی [آلترناتیو دموکراتیک و کانون‌های شورشی] و عینی انقلاب [استمرار قیام سراسری و محرکه‌های آن مانند دانشگاهها و مدارس و نیز جوانان شورشی]، سنگ‌تمام گذاشته بود. قبل از آن نیز با اقدام عفو فرمایشی و نمایشی می‌خواست بر پتانسیل جوشان و وضعیت انفجاری جامعه به‌زعم خود آب بپاشد و آن را خاموش نماید.


آثار تزریق ویروس سلطنت به شریانهای قیام سراسری می‌توانست با مخدوش کردن مرزهای خونین و آتشین جبهه خلق و ضدخلق آثار و نتایج ۴دهه مقاومت و خونهای پاکی که در جریان قیام ۱۴۰۱ جاری شد را تحت‌الشعاع نمایش مضحک سلطنت و ساواک و نایاک و... قرار دهد و لااقل برای مدتی ولو کوتاه برای ولایتش زمان بخرد.

لحظهٔ تاریخی و تندپیچ تعیین‌کننده

اما در عمل چه اتفاقی رخ داد؟ قضایا به کدام سمت رفت؟ واکسن خنثی‌کنندهٔ این ویروس را چه کسی کشف کرد؟ این ضربه بدشگون چگونه معکوس شد و با نیرویی مهیب‌تر بر بناگوش خامنه‌ای فرود آمد؟


اگر مقاومت ایران [اعم از شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین خلق ایران، کادرهای جان بر کف، هواداران انگیزه‌مند، فداکار و ایرانیان آزاده در خارج کشور و کانون‌های شورشی در داخل ایران] در ماکزیمم آمادگی و هوشیاری نبودند.


اگررهبریاین مقاومت این اقدامات ضدانقلابی رادربزنگاه پیش‌بینی وباآنهامقابله نمیکرد،


اگر پیام‌های کوتاه و اثرگذار مسعود رجوی و توان شگرف تشخیص تضاد اصلی، صف‌بندی نیروا و هدایت‌کنندگی ساعت به ساعت قیام از جانب او نبود،

اگر رهبری شایسته مریم رجوی در هدایت فعالیت‌ها نبود و افکار بین‌المللی را نسبت به ویروس سلطنت واکسینه و هشیار نمی‌کرد،

و اگر آتش کانون‌ها بر خیمه و خرگاه ولایت قطع می‌شد و جوانان با شعار «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» مرزشان را با ستمگران تیز و روشن نمی‌کردند بی‌گمان امروز خامنه‌ای بر ویرانه‌های قیام قهقهه می‌زد و برای ادامهٔ سلطنت مطلقهٔ خود سوداها می‌پخت.

لحظات و بزنگاههای تاریخی این‌گونه هستند. درست در این پیچ تند بود که حضور یک مقاومت ریشه‌دار بازدهی و راندمان خود را در معکوس کردن قضایا نشان داد.

شاهکار رهبری مجاهدین

در نخستین روزهای درافتادن با این پروژهٔ ارتجاعی ـ استعماری برخی به بهانهٔ حفظ وحدت به مجاهدین می‌تاختند که چرا با بچهٔ شاه درافتاده‌اند؟ چرا شعار تفرقه‌افکنانهٔ «مرگ بر ستمگر/ چه شاه باشه چه رهبر» را بولد می‌کنند؟ و...


امروز ابرهای ابهام و تردید به کنار می‌رود و صحت و درستی مواضع رهبری مجاهدین در آن مقطع حساس و تاریخی بر بسیاری از وجدانهای منصف و شرافتمند مشخص می‌شود. تشخیص لحظهٔ درست تاریخی و اقدام به‌موقع، شاهکاری است که فقط و فقط از نیروها و رهبرانی برمی‌آید که مصالح ملی و میهنی را مطمح نظر قرار داده باشند و در برابر پروپاگاندا و هجوم رسانه‌های فیک و حجم ستبر شیطان‌سازیها مقهور نشوند. خود را نبازند و طمأنینهٔ انقلابی خود را حفظ کنند.


با این تفاصیل، باید به رسانه‌های زنجیره‌یی فاشیسم دینی حق داد که با شنیدن سخنان مایک پنس [در حمایت از جمهوری دموکراتیک، برنامهٔ ۱۰ ماده‌ای مریم رجوی و کانون‌های شورشی] در اجلاس واشنگتن هیستریک شوند و به‌صورت زنجیره‌یی متنی کلیشه‌ای را بلغور نمایند که از سوی اتاق فکر خامنه‌ای به آنها دیکته شده بود. زیرا ضربه ناک دان بر گیجگاه مشترک شاه و شیخ فرود آمده است.


آری... ولی هنوز بسا درس‌های جانانه باید به شیخ و شاه داد. کارزار هر چه تیزتر کردن جبهه خلق و ضدخلق با قوت تمام باید ادامه یابد. استمرار قیام در گرو تعمیق هر چه بیشتر این مرزبندی ملی ایرانیان است.