۱۴۰۱ اسفند ۱۷, چهارشنبه

پیوند «مماشات» و «سلطنت»!


                              زدوبند و مماشات

متأسفانه مماشات غرب با حاکمیت آخوندی، از روز اول دیکتاتوری ولایت‌فقیه، برقرار بوده و به رژیم فرصت داده که مردم ایران را سرکوب و در کشورهای منطقه دخالت کند. تروریسم را به همه جهان گسترش دهد. دنبال بمب اتم برود و برد موشکهایش را افزایش دهد.

اما بیشترین ضرر مردم ایران از مماشات این بود که غرب، بزرگترین دشمن ولایت فقیه یعنی مجاهدین را محدود و وارد لیست تروریستی کرد، ارتش آزادیبخش در عراق را خلع‌سلاح کرد، به دفاتر شورای ملی مقاومت و مجاهدین در ازای قرارداد نفتی شرکت توتال با رژیم حمله کرد و چند دهه از جیب و خون مردم ایران، برای آخوندها عمر اضافی خرید.

رابطه معکوس مماشات و قیام!

با انفجار خشم مردم ایران در شهریورماه امسال و قیام دموکراتیک مردم ایران، جهان از خواب غفلت بیدار شد و افسانه ثبات رژیم به پایان رسید و همه فهمیدند تاریخ مصرف این حاکمیت تمام شده است. البته در پشت پرده رابطه‌ها و معاملات ادامه داشت چون غرب حتی از یک روز بقای بیشتر رژیم هم منافع کلان می‌برد، با این حال خون سرخ شهیدان قیام و شهادت مظلومانه امثال نیکا و کیان و حدیث و خدانور و بقیه شهدا چنان انعکاسی در وجدان بشریت معاصر یافته بود که هزینه دست دادن و نشستن در یک میز با مقامات رژیم را بسیار بالا برد به‌طوری که دولتها و سیاستمداران غربی حداقل در ظاهر روابط خود با رژیم را کم کردند و رسماً اعلام کردند «دستیابی به توافق در خصوص احیای برجام، در حال حاضر اولویت واشنگتن نیست» (رابرت مالی، پایگاه خبری آفتاب، ۱۳آذر)

مماشات و سلطنت؟!

از رابطه معکوس قیام و مماشات می‌شود نتیجه گرفت که وقتی خط قیام پیش می‌رود و رادیکالیسم اعتراضات با شعله آتش بیشتر می‌شود سیاست کثیف مماشات هم عقب‌نشینی می‌کند و مجبور است به خواست و اراده ملتها تن بدهد. در جهت مقابل، هر چه افسونگری خشونت‌پرهیزان و شعارهای بی‌هزینگی غالب شود و راه‌حل‌های انحرافی و پوشالی برای تغییر مطرح شود، مماشات هم مثل مار یخ‌زده دوباره گرما و انرژی می‌گیرد و جولان می‌دهد. میدان دادن به امثال بچه شاه و سایر فرصت‌طلبان تازه‌به‌دوران رسیده و دعوت از آنان به دانشگاه جرج تاون یا کنفرانس مونیخ را باید در همین چارچوب دید. در این گزینه لاجرم خط اصولی و انقلابی مجاهدین و عملیات قهرمانانه کانون‌های شورشی و جوانان قیام آفرین محکوم بوده و مجاهدین به جای رژیم سیبل و هدف قرار می‌گیرند!

پیام رهبر مقاومت در روز اول اسفند گویای موجز همین امر است: «به مونیخ رفتن بچه شاه از قضا نشان می‌دهد که دولتهای غربی در عین این‌که می‌خواهند برای رژیم خط و نشانی بکشند، عزم تغییر و سرنگونی ندارند و جدیتی در کار نیست. این هم که برخلاف همه‌ٔ دعاوی وحدت و اتحاد، اصل حرف بچه شاه و زینت‌المجالس همراه، علیه مجاهدین بود، این موضوع را به‌خوبی برای رژیم روشن می‌کند».

شاخص رابطه با سیاستمداران

رابطه با سیاستمداران و جریانهای غربی وقتی هم‌سو با منافع مردم ایران است که خط قیام و قهر و آتش را به پیش ببرد و از کانون‌های شورشی و رادیکالیسم حمایت کند و نه این‌که با سلفی گرفتن با این سیاستمدار و آن رئیس‌جمهور باعث فربه و پروارتر شدن مماشات شود. یک سیاست ملی و میهنی، شخصیتها و نیروهای خارجی را به میز مردم ایران می‌آورد و نه این‌که جفت‌پا به میز دیگران رفته و از کیسه مردم ایران به منافع اقتصادی آنان و عمر رژیم اضافه کند. مجاهدین اگر کهکشان برگزار می‌کنند و اگر باب بلکمن و دیوید جونز نمایندگان مردم انگلستان از اشرف سه بازدید می‌کنند نه برای ریختن به کیسه مماشات که برای تأیید کانون‌های شورشی و قیام است: «کانون‌های شورشی و اپوزیسیون سازمان‌یافته توسط مجاهدین خلق ایران با ریسک‌پذیری جدی در سازمان دادن و تداوم این اعتراضات و مقاومت در برابر سرکوب نقش جدی ایفا می‌کنند».

قیامهای مکرر مردم ایران و بهای سنگین فرزندان این میهن و مقاومت آن، سیاست مماشات را افشا و لجن‌مال کرده است. کمرشکن کردن این سیاست در گرو تهاجم و شورش با آتش و شعله‌های بیشتر است. روز پیروزی مردم ایران روز دفن حاکمیت آخوندی و سیاست مماشات در یک قبر است.