زنان خط شکن یادداشتی در تلاقی ۸مارس روز جهانی زن
نزدیک به ۳۰سال پیش در نمایشگاهی از کارآئیهای لیزر در پاریس، بزرگترین تصویر جهان را مشاهده کردم. تصویری به راستی لایتناهی، با شکوه، باور نکردنی و غیرقابل تصور. این یادداشت، برباور و در پی تصویری اینچنین در تاریخ گمشدهٔ زن ایرانی است.
نامش را تنها در افسانهها شنیدهایم و توصیفش را شاید در پارینه سنگوارههای از خاک برآمدهٔ قرون و اعصار. اثری از شاهزنان، فرماندهان و دولتمردان و نقش آفرینان تاریخ شش هزار ساله جز اندک نامهای فراموش شدهیی چون پوراندخت، آذرمیدخت، ماندانا، آتوسا، آرتمیس و رستمه و... در تاریخ مرد سالار دیده نمیشود و از بسیار شخصیتهای تاثیرگذار و صاحبان ادب و هنر جز معدود نامهایی چون مهستی و ربیعه و طاهره قره العین، آن هم به گونهیی شرمگینانه در زیر تیغ ارتجاع تحت نام دین، نامی و یادی در کار نیست. اما هرکس اندک دستی و مختصر نگاهی در منطق تاریخ داشته باشد، بهخوبی میداند که پس از گسترش اسلام به ایران، از تلاقی فرهنگ ترقیخواه ایرانی با اندیشهٔ عصیانگر شیعی، نهضتهای آزادیخواهانه بسیاری سربرآوردند که علیه نظامهای جور و ستم حاکم برشوریدند. زنان در بسیاری از این جنبشها از جمله قیام سنباد در نیشابور، استاد سیس درماوراءالنهر، بابک در آذربایجان و سربداران در خراسان حضور داشته و نقش آفرین بودند. ارتجاع صفوی اما بهرغم شکوفایی اقتصادی و سیاسی که ایران از آن برخوردار بود، بر آنچه نام زن داشت خط سیاه کشید و او را در خانهها و حرمسراها به بند کشید. اما پیرو سه انقلاب بزرگ قرن هجدهم و طلیعهٔ عصر روشنگری و آگاهی در دنیای غرب و پا گرفتن جنبشهای زنان در اروپا و آمریکا، در سالهای پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، موج نو، جامعه ایران را نیز تحت تاثیر قرارداد و زنان ایران بهسرعت تغییر دوران را دریافته و وارد صحنه سیاسی و اجتماعی شدند. در جریان جنبش تحریم تنباکو علیه قرار داد استعماری «رژی» توسط ناصرالدین شاه، زنان صحنه مبارزه را در دست گرفتند «جدیت زنان در این جنبش بهحدی بود که پس از اعلام تحریم تنباکو، زنان پیشقراولان تظاهر کنندگان بودند که بسوی قصر ناصرالدین شاه حرکت کردند. وقتی از بازار میگذشتند، زنان مغازهها را بستند و یک اعتصاب سراسری را ایجاد کردند» (ابراهیم تیموری –تحریم تنباکو)... . و دیگر تاریخ نویسان به این روایت افزودند که زنان در تظاهرات خیابانی به سمت کاخ شاه، علیه ناصرالدین شاه شعار میدادند. آنها بر امام جمعه مسجد نزدیکی کاخ که خواهان متفرق شدن تظاهر کنندگان بود شوریدند و او را ناگزیر از فرار کردند. یکی از این زنان که شجاعت او نسلها دهان به دهان نقل شده، زینب پاشا است. وی رهبری مخالفت مردمی علیه قرارداد رژی را در تبریز برعهده داشت. وی هفت گروه زن مسلح را سازماندهی کردتا با تلاشهای دولت برای سرکوب شورش مقابله کنند.
در حادثهیی که روز۲۰دیماه ۱۲۸۴ (۱۰ ژانویه ۱۹۰۶) در تهران رخ داد «وقتی که کالسکه شاه بسوی خانه یکی از اعیان در حرکت بود، انبوهی از زنان که در خیابانها راهپیمایی میکردند به سوی او هجوم بردند و کالسکه را مجبور به توقف نمودند. یکی از زنان عریضهیی را به این مضمون خطاب به شاه قرائت کرد: وای به روزی که تاج سلطنت از سرتان و عصای فرمانروایی از دستتان بگیرند» (احمد کسروی –تاریخ مشروطه ایران). .
در انفجار سیاسی و اجتماعی عظیمی که کوتاه زمانی بعد در نهضت مشروطه شعله کشید، جنبش گسترده و نیرومند زنان از دل جامعه جوشید و فعالیت سراسریش را با پشتیبانی از انقلاب مشروطه، کمکهای مالی، برانگیختن احساسات میهنپرستانه و شرکت در راهپیمائیها آغاز کرد. آنها به مرور شورا ها و انجمنهای مخفی یا نیمه مخفی را در شهرهای بزرگ شکل دادند و فعالیتهای سازمان یافتهیی را برای پیشبرد انقلاب آغاز کردند. وقتی نیاز مالی برای پیشبرد جنبش مطرح شد. حتی «زنان فقیر گوشواره خود را به دست گرفته و برای اعانه در این راه مقدس عرضه داشتند. . ». (روزنامه عدالت شماره ۲۷). . زنان اما هرگز به این بسنده نکردند و در حمایت از مجلس نوبنیاد مشروطه، جناحهای محافظهکار و ملایان را که بهعنوان نماینده انتخاب شده بودند به مبارزه طلبیدند. در آذربایجان آنان سلاح بهدست گرفته در نهضت مقاومت ۱۹۰۸ و ۱۹۰۹ شرکت کردند.
روز۸دیماه ۱۲۸۵ (۳۰ دسامبر ۱۹۰۶) که قانون اساسی به توشیح مظفرالدین شاه رسید، زنان از مجلس خواستار پرداختن به امر آموزش زنان و اقدام به تا سیس مدارس دخترانه شدند. اما مجلس نه تنها به این درخواست اعتنا نکرد بلکه اعلام کرد زنان فقط حق دارند آموزشی که آنان را برای «بچه داری» و کارهای منزل آماده کند، دریافت کنند و به آنان توصیه کرد که در امور سیاسی و دولتی درگیر نشوند. زنان اما در قبال نازل اندیشی این مجلس، خود بهسرعت دست به کار شدند و به ایجاد شبکهای از انجمنهای مختلف و تاسیس مدارس دخترانه و بیمارستان دست زدند. تا سال۱۹۱۰، پنجاه مدرسه دخترانه در تهران تا سیس شد. آنها با ارادهٔ بیتزلزل و عملکرد قاطعشان بهصورت یک عامل فشار جدی علیه دولتهای خودکامه و سازشکار عمل میکردند و تحولات سیاسی کشور را کاملاً زیر نظر داشتند.
در تبریز بهویژه وقتی محمدعلی شاه، مجلس را به توپ میبست و مشروطه خواهان را شکار میکرد، زنان بهپا خاستند و به گفته مورخ نامدار احمد کسروی «زنان در استان آذربایجان شرف ملیت را از تمام عالمیان ربودند». آنها تلگرامهایی به دیگر کشور برای بسیج افکار عمومی نوشتند و درخواست کمک کردند. طی ۱۱ماه محاصره تبریز حل و فصل تمامی مسایل پشت جبهه از جمعآوری کمک مالی تا رساندن غذا به سنگرها و مداوای مصدومان و آمادهسازی در خط مقدم نبرد جنگیدند. بودند زنان و دخترانی که لباس مردان را به تن کرده و در کنار مردان به نبرد پرداختند. در یکی از این نبردها با قوای شاه، جسد ۲۰زن در لباس مردان پیدا شدند». - (احمد کسروی تاریخ مشروطه ایران).
سپس نوبت به آزمایشی خطیرتر برای دولت نو بنیاد رسید. در۲۹ نوامبر۱۹۱۱، در مقابل اولتیماتوم ۴۸ساعته روسیه جهت تحمیل شرایط خودش به دولت ایران، زنان چون رعد خروشیدند، الهامبخش و پشتیبان دولت شدند و با شرکت انبوه در راهپیمایی، برای شهادت اعلام آمادگی کردند. آنگاه مورگان شوستر شگفتزده حادثهیی را که این زنان شجاع روز اول دسامبر ۱۹۱۱درمدخل مجلس آفریدند اینچنین در تاریخ به ثبت رساند: او گفت: «از میان هزاران تظاهر کننده در مقابل مجلس گروهی از زنان که تعدادشان به ۳۰۰ میرسید وارد مجلس شدند. این مادران، همسران، و دختران گوشهگیر ایران به نشانه تهدید، هفت تیرهای خود را کشیدند و روبنده را کنار زدند تا برای رئیس مجلس و همکارانش شکی نماند که اگر وکلا در انجام وظیفه برای حفظ آزادی و شا ن و حیثیت مردم و مملکت سستی کنند، آنان در تصمیم خود مبنی برکشتن همسران و پسرانشان و سپس کشتن خود و باقی گذاشتن اجساد خود مصممند». هنگامی که نیروهای روسیه به قزوین رسیدند، اتحادیه زنان قزوین درخواست کمک کرد. اتحادیه زنان اصفهان از انجمنهای ایالتی خواهان تسلیح زنان شد و آمادگی خود را برای مقاومت علیه نیروهای روسی اعلام داشت. شوستر میگوید «میتوان به جد گفت که بهخاطر فعالیتهای این زنان شجاع بود که مجلس مشروطه بیش از یکسال در مقابل اولتیماتوم متجاوزین مقاومت کرد». این تصویر و سابقه درخشان تاریخی ما را هر چه بیشتر قادر به درک ریشه داری مقاومت سرسخت و پایدار زنان میهن در قبال زنستیزترین حکومت ضدبشری تاریخ میسازد. اینکه آخوندها تا کجا سرکوب زنان را برای ادامه حکومت خود حیاتی یافته و کینه توزانه دست به چنین آپارتاید جنسی زدهاند، نشاندهندهٔ کابوس آنها نسبت به این انفجاریترین نیروی جامعه است؛ نیرویی که بهنحو بارزی جنبشهای مختلف مردمی در ایران را در یک قرن گذشته تحت تاثیر قرار داده است کما اینکه در قیامهای دو سال گذشته از دی ۹۶تا دی ۹۸ شاهد پیش قراولی و قهرمانی زنان و دختران دلیر و بیباک و بیم در این قیامها بودهایم. و سرکردههای پاسداران در همان ایام میگفتند که: حلقه اصلی تحریک و شروع زنان بودند. و وزیر کشور رژیم هم گفت در تهران هر یک از «هستههای چهار- پنج نفره یا شش نفره» را یک زن هدایت میکرد.
مجلس مشروطه اما بهرغم چنان نقش کارسازی توسط زنان، نمک خورد و نمکدان را شکست. نص صریح قانون انتخابات مصوب۱۲۸۵ (۱۹۰۶) زنان را از حق رأی مطلقاًمحروم ساخت. دوران زودگذر مشروطه که با سازش و خیانت به انحراف کشیده شد، بهسرعت سپری شد و نوبت به حکومت کودتا و استبداد سیاه رضا خانی رسید. او در راستای ایجاد دولت مرکزی قوی مورد حمایت دولتهای استعماری، که تغییر تدریجی ساختار اقتصادی ایران و گسترش جمعیت مصرف کننده و نیروی کار ارزان را الزام آور ساخته بود، اقدام به «کشف حجاب» کرد. او همه انجمنها و مجامع زنان را ملغی کرد و درسال۱۳۱۴ (۱۹۳۵) یک شورای زنان را تحت ریاست دخترش شمس تاسیس کرد. در دافعه این اقدامات جبارانه، بسیاری از زنان که که در جریان انقلاب مشروطه در پهنههای اجتماعی و سیاسی فعال شده بودند، «کشف حجاب» اجباری را پذیرفتند و مجدداً مجبور به بازگشت به خانه شدند و جنبش زنان دیگر بار در محاق فرو رفت.
در زمان دولت دکتر مصدق، تنها دولت ملی و دموکراتیک تاریخ معاصر ایران، که عمرش کوتاه و در همان حال زیر فشار دربار و آخوندهای مرتجع هم بود، زنان دستآوردهای جدی داشتند. آنها برای اولین بار حق را ی بهدست آوردند و در شوراهای شهری انتخاب شدند. در زمینه حقوق اجتماعی نیز از پارهیی حقوق برخوردار شدند.
محمدرضا شاه که با کودتای بیگانه دولت مردمی دکتر مصدق را سرنگون کرد، سازمانهای مختلف زنان را منحل نمود و «سازمان زنان ایران» را تحت ریاست خواهرش اشرف که شهره خاص و عام در فساد بود، تأسیس کرد. شاه گرچه در راستای تغییر پایگاه اقتصادی اجتماعی خود از فئودالیزم به بورژوازی کمپرادور دست به رفرمهایی زد و از جمله در حقوق مدنی اندک امتیازاتی به زنان داد، اما زنان میهن، دیکتاتوری دستنشانده ضدخلقی و سرکوبگر سلطنتی را برنتافتند و بهرغم تابوها و شرایط بسیار دشوار زندگی مخفی و مبارزاتی برای یک زن و بهخصوص برای زن مسلمان در جامعه سنتی آن روز، آنها مبارزه انقلابی را در کنار مردان برای سرنگونی رژیم و استقرار حاکمیت ملی و دموکراتیک و برقراری آزادی و برابری انتخاب کردند. . شگفت که از همان آغاز با انتخاب مبارزه مسلحانه انقلابی علیه دیکتاتوری شاه، سقفی بالابلند از عزم و اراده آهنین زنانه، در اوج صداقت و فدا و استحکام و استواری زدند.
فاطمه امینی اولین زن قهرمان اسطورهیی مقاومت در زیر شکنجه یک آموزگار ۳۱ساله و فارغالتحصیل دانشگاه مشهد بود که در سال۱۳۴۹ (۱۹۷۰) به عضویت مجاهدین درآمد و هنگام دستگیری تا نقطه شهادت، لب نگشود و دژخیمان را خوار و ذلیل بر جای خود نشاند. راستی که همین اولین الگو کافی بود تا جفای دیرینه را در چشم تاریخ مردسالار فرو کند. در طیف مبارزان مارکسیست هم مهرنوش ابراهیمی اولین زن قهرمان فدایی بود که در دسامبر ۱۹۷۱دردرگیری خیابانی با ساواک شاه جنگید و بهشهادت رسید.
مرضیه احمدی اسکویی نیز همچون زنانی دیگر عضو همین سازمان بودند. کما اینکه بهجت تیفتکچی و زهرا گودرزی دو عضو دیگر مجاهدین از راهگشایان این مبارزه بودند. راه و رسمی که اینچنین آغاز شده بود، سردارانی چون اشرف رجوی را بر افتخارات تاریخی خود افزود. بزرگ زن انقلابی که مبارزه انقلابی زنان در عصر شاه را به مبارزه قهرمانانه آنان در دوران خمینی گره زد و آن را غنا بخشید.
شرح مبارزات قهرمانانه این فرمانده دریا دل خود بحث جداگانهایست که در اینجا به آن نمیپردازیم. اشرف که به حبس ابد محکوم شده بود در ۳۰دیماه ۵۷ همراه با آخرین دسته زندانیان سیاسی آزاد شد تا بار رسالتی بزرگ را به دوش کشد و همراه با سردار خیابانی بزرگترین حماسه نبرد مجاهدین را خلق کند.
سرنجام در امتداد مبارزه آن پیشتازان، انقلاب ۵۷ تحقق یافت. انقلابی که برگ زرینش بر کاکل آن اتفاق عظیم ملی، حضور میلیونی زنان بود؛ چیزی که مشابهش در هیچ یک از انقلابهای جهانی که میشناسیم سابقه نداشت. دزد بزرگ انقلاب که بر اعتماد خلق خنجر کشید، سرکوب بیرحمانه همین زنان فداکار را ز فردای انقلاب با شعار یا روسری یا توسری آغاز کرد. زنان اما با اولین تظاهرات علیه آیتالشیطانی که تصویرش در ماه دیده میشد، محکم بر دهانش کوبیدند. نکته اینکه در عکسها و شاتهای گرفته شده در این تظاهرات، حلقههایی از دختران محجبه دیده میشوند که به دور زنان بیروسری زنجیر بستهاند تا آنان را از آسیب اوباش خمینی حفاظت کنند. آیا این حلقه حفاظتی را درجای دیگری ندیدهاید؟ چرا اما اجازه بدهید اندکی بعد به آن برسیم و در اینجا به فرازی از این تصویر فقط اشاره کنیم که نامش میلیشیا، فرشته آزادی، آمیزهیی از عشق و صلابت در اوج دلاوری در عین انضباط مطلق تشکیلاتی یاد کنیم که بار ۲.۵ سال مبارزه سیاسی-افشاگرانه با ارتجاع را به دوش کشید. دجال را ازماه به چاه کشید و وقتی مبارزه مسلحانه واجب شد، آتش برخرمن ارتجاع افکند. اما برگردیم به آن حلقه زنجیر که عینا ۳۰سال بعد در اشرف و در زیرضربات تیر و تبر و چماق وحوش مالکی دستنشانده خامنهای دیده میشود. آنها دختران مجاهد خلقاند که در آنجا به حفاظت زنان هم وطن و در اینجا برای حفاظت برادران مجاهدشان از ضربات وحوش، زنجیر بسته و خود را سپر بلا کردهاند. این همان تصویری است که روز۷اردیبهشت ۶۰ در تظاهرات عظیم مادران و سپس در ۳۰خرداد در پیشاپیش صفوف تظاهرات نیم میلیونی و در همان نقش مشاهده میشوند و فردای ۳۰خرداد تصویر پیکرهای تیرباران شده گروهی از همین دختران نوجوان در روزنامه اطلاعات به چاپ میرسد، جلادان خمینی دنبال یافتن نام آنها پس ازک شتنشان هستند. . الله اکبر. تصویر گمشده همچنان بالا و بالاتر میرود وقتی در روز۵مهر، تهران نظارهگر شجاعتی غیرقابل تصور در خروش همین دختران شورشگر در خیابانهای تهران و رو در روی پاسداران خمینی است؛ «شاه سلطان خمینی، مرگت فرا رسیده». تصویر اما باز هم اوج میگیرد. و این بار اشرف زنان مجاهد خلق است که همراه با سردار خیابانی و ۱۸ یار پاکبازشان در کار خلق حماسه عاشورای مجاهدین اند. سقفی از پاکبازی که از آن پس تک به تک زنان و مردان مجاهد در نبردهای ۱۲ و ۱۹اردیبهشت و ۱۰ مردار۶۰ آن درس را در شمال و شرق و غرب تهران جاودانه میکنند. فراز دیگر از فصل هنوز نانوشتهٔ حماسه این نسل در شکنجهگاهها و نسلکشی دشمن است که خود کتابی جداگانه است و از آن میگذریم. اما تصویر گمشده بهزودی در ارتش آزادیبخش اوج تازهیی میگیرد. وقتی زنان رزمنده به دور از باور خودشان و باور مردان و فرماندهان ارتش آزادیبخش، سد ناباوری را میشکنند جایگاه خود را در یکانهای توپخانه و زرهی به ثبت میرسانند. آری آری زرهی، رانندگی و توپچیگری تانک و فرماندهی واحد تانک و دیگر جنگافزارهای زرهی. بهسرعت از رانندگی و توپچیگری تانک تا فرماندهی واحد تانک و کاربرد آن در صحنه نبرد، تمامی صحنه را به دست میگیرند و فتح میکنند. گام بلافصل بعدی حضور در خط مقدم نبرد با دشمن در نبرد افتاب و فتح مرکز لشکر دشمن در چلچراغ و فتح شهر مهران است. در روزهای بعد تصویر را باز هم بالا بلندتر وقتی میبینیم که دختران خلبان مجاهد هلیکوپترها را برفراز یکانهای مانوری در جبههیی گسترده به پرواز درمیآورند. تصور میشود این دیگر بالاترین اوج شکوهمند تصویر است. ولی بهزودی تصدیق میکنیم که اوج بالاتر، انتخاب این زنان رزمنده به هنگام اعزام فرزندان دلبندشان در حوادث جنگ عراق و گستردهترین بمباران تاریخ است. تصویری که در مداری دیگر در فروغ جاودان، هنگام خدا حافظی مادران رزمنده با کودکانشان شاهدش بودیم. تصویر آنگاه در یالهای چهار زبر به اوج حماسه میرسد آنگاه که میبینی همین زنان رزمنده در حالی که دشمن از همه طرف با انواع سلاحها زمین را در زیر پایشان شخم میزند، بیاعتنا دیوار آتشها را میشکافند و با حمل سلاحهای سنگین، برای فتح قله به پیش میروند. راستی این چه راز و رمزی است که سرکردگان دشمن کراراً در برابرش اظهار شگفتی میکنند. آیا در همه جنگها و نبردهای جهانی سقفی چنین بالا بلند سراغ دارید؟ آری زن مجاهد خلق در دوران پایداری پرشکوه ۱۴ساله در اشرف و لیبرتی، آنچنان سقفی از رهبری زد که حتی قادر به تصویر آن نیستیم. آنجا چند هزار مجاهد در محاصره کامل پزشکی و لحستیکی، در زیر ۳۰حمله و تهاجم با تیر و تبر و هاموی و بمباران و موشکباران اما محکم و استوار با منسجمترین تشکیلات و درخشانترین مناسبات انسانی و انقلابی ایستاده و پایداری میکنند در حالی که همه چیز از بیرونشان به آنها میگوید تسلیم شوید دیگر مقاومت فایده ندارد. آنها فقط زیر تهاجم رژیم ضدبشری و مزدوران عراقیاش نیستند، آنها که برای خوشآمد آخوندها توسط غرب لیستگذاری شدهاند و توسط ائتلاف ۱۲کشور بمباران و سپس برای فروپاشی نرم مورد تهاجم قرار میگیرند. راستی آیا مدیریت و رهبری مقاومتی متشکل از چند هزار زن و مرد در چنین شرایطی سهمگین که توسط یک زن و زنان تحت فرمانش طی ۱۴سال صورت گرفت، حماسهای فراتر از همه قهرمانیهای متصور نیست؟! نامش سردار اشرف، مژگان پارسایی است. همان سرداری که به ژنرال اودیرنو وقتی با همه بمبافکنها و هلیکوپترها و تانکهایش اشرف را محاصره کرده و به گفته خودش برای تسلیم مجاهدین آمده بود، گفت شما میتوانید ما را بکشید اما مجاهد تسلیم شدنی نیست و ژنرال و ستادش پس از دو روز مذاکره با فرمانده اشرف، نگاهش عوض شد و در مصاحبهاش گفت اینها را باید از لیست تروریستی خارج کرد اینها تروریست نیستند بلکه رزمندگان آزادی میهنشان هستند.
آری همزمان سردار دیگری از این نوع تصویر را در آن سوی آبها در معامله و کودتای ننگین و شکستخورده ۱۷ژوئن در فرانسه وقتی خواهر مریم و همه نفرات را بازداشت کرده و همه اموال و متعلقات مجاهدین را ضبط کرده بودند و... رسماً گفت هدف فروپاشی این تشکیلات بود، ایستاد، با صلابت و متانت شگفتش تشکیلاتی را که توطئه ارتجاعی – استعماری کمر به نابودیش بسته بود را با ایمان و استحکام مبارزاتیش حفاظت و در سختترین شرایط هدایت کرد و امید و استحکام را در تار و پود آن تشکیلات زیر ضربه دمید. نامش سردار صبر و ظفر زهرا مریخی است. اکنون اگر بخواهیم در همینجا با یک واژهٔ کوتاه، توصیفی از این بزرگترین تصویر زن ایرانی که امروز در فراز تکاملیاش در زن مجاهد خلق متجلی شده، ارائه کنیم، شاید گویاترین توصیف، کلمه «استحکام» است، استحکام در مواجهه با نشیب و فرازها، در برابر حملات و توطئهها، در قبال شکستها و پیروزیها و در برخورد با تضادها و سختیهاست. استحکامی که منشاء وجودیش آرمان و ایمان خللناپذیر به شعار مریمی «میتوان و باید» است و در تجربه نیم قرن مبارزه انقلابی به اثبات رسیده است. و این همان گوهر نابی است که ازدل آن قدرت و صلاحیت رهبری در هر شرایطی ساری و جاری شده و همچون خود را تکثیر کرده و میکند. اینچنین ست که امروز سازمان مجاهدین، مقاومت ایران و خلق قهرمان از پتانسیل رهبری هزار زن مجاهد در شورای مرکزی مجاهدین برخوردار است. منظومهٔ خورشیدی که نور و انرژی ساطع میکند و کانون امید و الهامبخش زنان میهن، کانونهای شورشی و زنان و دختران و جوانان بیباک و بیم در سراسر میهن اسیراست.
سخن در اینجا تمام است. اما آنچه میماند تنها یک سؤال مفروض است. راستی در روزگاری که همه چیز در ستیز با این تصویر بزرگ بوده، راز و جود، ارتقا و ماندگاری آن چه بوده و چیست؟! پاسخ و قضاوت با شما.