۱۴۰۰ فروردین ۳, سه‌شنبه

بزن «بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی»!


                              بهار و پیروزی

«طریق کام‌ بخشی چیست؟ ترک کام خود کردن

                                      کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی» ـ حافظ

در آغاز سال نو، توقفی در گذرگاهی می‌کنیم که شکوفایی طبیعت و نخستین گام نوروز، نماد مجسم و قدرتمند وفاداری و اعتماد بهار به آمدنش است. همین شکوفایی که در فلسفهٔ نوروز متجلی می‌شود، تجسم عینی و مادی آرزوها و رؤیاهای لااقل یک‌صد سالهٔ ایران‌زمین برای در آغوش کشیدن شاهد آزادی است.

با تعبیر و معناآفرینی برای نوروز، شادمانه‌ترین و بزرگ‌ترین بزرگداشت سال را در زندگی خانوادگی و اجتماعی‌مان به‌جا می‌آوریم. این تعبیر و معناآفرینی برای نوروز و بهار، آن‌قدر شکوهمند است که عالی‌ترین نثارهای عشق و جان و فداهایمان را به مصداق‌ها و سمبلهای زیبای آن نسبت می‌دهیم و تشبیه می‌کنیم: بهار آزادی، خجسته‌ نوروز رهایی ایران، شکوفایی مقاومت، نسل شقایق، حماسه‌های گل سرخ و...

ما تمام این تعبیرها و معنا آفرینی‌ها را از طبیعت و نوروز عاریه می‌گیریم تا بتوانیم طبیعت اجتماع‌مان را به آن مانند کنیم و تصویری متعالی را از راهی که می‌رویم، روشن سازیم.

فراز و فرودهایی که در این چهار دهه در راه تحقق آزادی داشته‌ایم، تعبیرهای مادی و عینی از نمادها و سمبلهای نوروز و بهار هستند. اگر مسیر چهار دههٔ گذشته را زیر ذره‌بین نوروز و بهار بنگریم، آنگاه می‌توانیم سیر عبور از تطاول خزان و بیداد زمستان را به جانب نوروز و بهار مقاومت نظاره کنیم.

واقعیت این است که مختصات کنونی مقاومت برای آزادی، همان تعبیر حافظ است که در آغاز مقاله به آن استناد شد؛ با «ترک کام خود»، «کلاه سروری» کسب کردن. این است اصلی‌ترین رمز بقا و آنک رویش و سپس تجلی «هفت‌سین» شدن و نوروز وار زیستن.

به‌راستی اگر مفاهیم مجسم نوروز و بهار را در حیات مبارزاتی و اجتماعی خود نبینیم و حس‌شان نکنیم، تعبیرها و معنا آفرینی‌مان از آنها کجا تجسم و تبلور عینی می‌یابند تا نوروز فقط در قاب یک آیین محصور نماند؟

اکنون از پس همبستگیِ پایداریها، قیام‌ها، به خیابان آمدن آرزو و خواسته مردم ایران، مقاومت زندانیان، پیشرفت جنبش برابری و روشنگریهای میلیونی در کمپینهای سیاسی و فرهنگی، به جبهه بزرگ پایداری ملی برای نفی تمامیت نظام آخوندی رسیده‌ایم.

هدف مشترک همهٔ پایداریها و قیام‌ها و مبارزات این چند دهه، تجلی یافتن بهار طبیعت در هیأت بهار اجتماع است. به‌راستی اکنون نشانهٔ بهار اجتماع ما چیست؟ پاسخ به این پرسش را باید به میان همگان برد و قاصدک‌وار انتشارش داد.

نشانهٔ آشکار بهار مقاومت در جامعه ما تجسم یافته است و آن مهیا شدن و تثبیت یافتن «شرایط عینی» انقلاب و قیام است. جوانه‌های رویش در زیر پوست طبیعت اجتماع ما متکاثف و ملتهب‌اند. جوانه‌هایی به هیأت چاشنی‌های انفجاری خشم و خروش و شورش و قیام. این ویژگی، اصلی‌ترین شاخص علمی و جامعه‌شناختی برای درک مبنای «شرایط عینی» قیام و شورش و انقلاب است. از طرفی شرط آن‌که همانا «شرایط ذهنی» یعنی سازمان یافتگی و نیروی پیشتاز رهبری کنندهٔ «شرایط عینی» باشد، آن نیز در دسترس است.

بنابراین شاهد شاخصهای بهاری هستیم که تک‌تک عناصر سازنده‌اش از مهابت و بیداد زمستانهای دیکتاتوری نعلین و لباده و عمامه گذشته‌اند. جامعه ما با چنین ویژگی، چنین نشانی و چنین موقعیتی در آستانهٔ بهار ۱۴۰۰ ایستاده است. چشم‌انداز منظری که چنین موقعیتی آن را مهیا نموده است، از گذرگاهانی عبور می‌کند که مرحله به مرحله و ایستگاه به ایستگاهش رویش ناگزیر و بردمیدن خورشیدهای مکرر قیام است.

اکنون مقاومت برای آزادی و برابری که تمام ایران با زندانهایش و چند میلیون ایرانی با هجرت‌هایشان را در بر می‌گیرد، به یمن «ترک کام خویش» به قدمت چهار دهه، به «کلاه سروری» دست یافته‌اند. اکنون در آستان سال نو و نوروز و بهار، وقت و هنگام آن است که تجلی‌های چهار دهه نوروزی زیستن و بهارانه روییدن، به تاراندن تطاول‌گران ولایی و اشغال‌گران فقاهتی بالغ گردند. تعبیر شایستهٔ این نوروز و معناآفرینی‌هایش، همین بلوغ مطالبات میلیونی مردم ایران‌زمین است.