رأی ما سرنگونی است
خامنهای در پیام نوروزی خود کلی صغری کبرا چید و رطب و یابس به هم بافت تا دستآخر نتیجه بگیرد که میخواهد در سال۱۴۰۰ یک رئیس جمهور ولایی بر سر کار بگمارد و با این پازل، انقباض رژیمش را کامل کند تا بتواند به مقابله با بحرانهای لاعلاج دوران سرنگونی برود.
او برای مهرهٔ اداره کنندهٔ دولت جوان حزباللهی خود چند شرط گذاشت:
۱ـ «کفایت»! منظور خلیفهٔ ارتجاع از کفایت، همانطور که قبلاً هم اشاره کرده بود، الگویی مثل پاسدار قاسم سلیمانی است که از قوارههای موجود تجاوز کند و برای پیشبرد سیاست اختناق، ترور و کشتار ظرفیتهای مورد نظر را داشته باشد.
۲ـ «با ایمان بودن»! ایمان مورد نظر ولیفقیه سرسپردگی به هژمونی خامنهای و سینه چاک کردن برای آن است. بیان بیرونی آن عبارت است از: «ایمان قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه»!
۳ـ «عملکرد انقلابی و جهادی»! نمونههایی از این عملکرد را در رفتارشناسی پاسدارانی مانند سلیمانی و قالیباف دیدهایم. خودشان هم به آن اعتراف کردهاند. مانند فرستادن قاتلان و تیر خلاصزنان به اشرف تحت عنوان فرزندان انتفاضه شعبانیه و قتلعام مجاهدین یا تولید سهشیفتهٔ سلاح و صدور آن برای شبهنظامیان مزدور برای ایجاد هلال شیعی و نیز چوب زنی در کف خیابان برای جمع کردن قیامکنندگان. «عملکرد اتوکشیده»! را هم در این دستگاه میشود معنا کرد. منظور از آن مقید نبودن به قوانین بینالمللی و پروسدورهاست.
۴ـ «معتقد بودن به توانمندیهای داخلی»! منظور خامنهای از توانمندی داخلی هرگز رونق بخشیدن به تولید در یک ساختار مستقل و دموکراتیک نیست. بلکه بر اساس آنچه تاکنون بوده توانایی درونی نظام حول فساد و غارت اموال مردم است. البته تا آنجا که به دایرهٔ قدرت و محدودهٔ بیت خامنهای برمیگردد، خامفروشی سرمایههای ملی ایران ادامه خواهد داشت و آخوندها و سران رژیم از بهترین امکانات استفاده میکنند. این روضهخوانیها برای مردم است.
۵ـ «اعتقاد داشتن به جوانان حزباللهی، اطلاعاتی و بسیجی» هم که مشخص است. یعنی کارش را با دار و دستهٔ چماقداران، قداره به دستها و سرکوبگران رژیم پیش ببرد و در خط سرکوب حرکت کند.
ـ خامنهای همچنین گفته است که رئیس جمهور مورد نظر او باید مأیوس و بدبین و دارای نگاه تلخ و تاریک به آینده نباشد. این یکی معنیاش این است که اهل دروغبافی، تولید پروپاگاندا و لافزنی و دادن امید کاذب و بزرگنمایی نظام باشد. قابل توجه است که عین این ویژگی در انتصاب پاسدار حسین سلامی به سرکردگی سپاه جهل و جنایت، نقش اصلی را ایفا کرد. پاسدار مربوطه اهل گرد و خاک کردن و پروپاگانداسازی و اولدروم بالدروم از نوع دونکیشوتی است.
ولی فقیه ارتجاع با این شرطگذاری مقدمه چید تا حرف اصلیاش را بزند. او به اقمار خود گفت دوقطبیگری و تقسیمبندیهای چپ و راست [بازی کثیف و رسوا شدهٔ اصلاحطلب و اصولگرا] را کنار بگذارند. البته او روغن ریخته را نذر امامزاده کرد. زیرا در قیام دی۹۶ مردم این بازی را تعیینتکلیف کردند و فاتحه هر دو باند را خواندند. در هر حال خامنهای مشخص کرد که این بار آن رأی و رأیکشی نمایشی و حواشی تبلیغاتی آن نیز در کار نخواهد بود؛ زیرا او میخواهد نظامش را یکدست کند.
علاوه بر آن خامنهای دو قورت و نیمش هم باقی است. پیشاپیش میگوید اگر من انتخابات را مهندسی کردم و از تاریکخانهٔ اشباح و اتاق تجمیع آرا گماشتهٔ مورد نظر خودم را بیرون کشیدم، مبادا بگویید انتخابات مهندسی شده است. نباید به ذهنتان بزند که رأی شما تأثیر ندارد، نکند که دلسرد شوید و تنور این نمایش را سرد کنید... اگر کسی این کار را بکند وابسته به اجانب و دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی آنهاست. از آن طرف مرز خط میگیرد. اصلاً تقصیر این فضای مجازی ول شده است و افتخار هم میکنید که آن را ول کردهاید. آقا ببندید! این فضا را فیلتر کنید!
از سایر حواشی که بگذریم در یککلام خامنهای رک و پوستکنده گفت که یک گماشتهٔ گوشبهفرمان، یک پاسدار احمدینژاد دور اول و سربه هوا نشده یا بهقول محمد خاتمی، یک «تدارکاتچی»! میخواهد؛ البته از جنس قاسم سلیمانی. از آنجا که خودش هم میداند که نمایش انتخابات رونقی حتی در حد انتخابات مجلس ولایی را نیز نخواهد داشت، از هماکنون برای آن مقدمه میچیند تا کسادی آن را به گردن شرق و غرب و فضای مجازی بیندازد.
این خیز خامنهای برای یکدست کردن نظام ولایت فقیه، تحقق همان حرفی است که پیشتر آخوند مصباح یزدی مدفون آن را به زبان آورده بود:
«اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولیفقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود. ولیفقیه حق دارد و میتواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند... ولیفقیه یعنی جانشین امام معصوم، یعنی کسی که میخواهد حق را تعیین کند. او گاهی مصلحت میبیند بگوید شما رأی بدهید... او دستور میدهد که رأی بدهید چه کسی رئیسجمهور باشد. انتخابات ریاستجمهوری اعتبارش به رضایت اوست. مصلحت دیده که در این شرایط مردم رأی بدهند».
بدیهی است که خامنهای اگر میتوانست و اگر شرایط اقتضا میکرد هم اسم گماشتهٔ مورد نظرش را میبرد و هم میگفت نیازی به نمایش انتخابات نیست، با حکم حکومتی، رئیس جمهور را منتصب میکنم.
سؤال این است آیا او موفق به آنچه میخواهد میشود؟