۱۳۹۹ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

سهیلا دشتی: فرضیات محال و واقعیات موجود

 

فرض محال، محال نیست.

اگر فرض را بر این بگذاریم که بیماری کرونا در ایران وجود خارجی ندارد و اگر داشته با دستگاه ویروس‌یاب مستعان پیدا شده و با داروی روغن بنفشه علاج. قیام های دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ هم صورت نگرفته است، در دورانی هستیم مثل دوران احمدی نژاد که دلار ۳۵۰۰ تومان بود،

قاسم سلیمانی زنده است و پاسدار فخری نژاد پدر بمب اتمی رژیم نیز در قید حیات. سئوالی که مطرح است این است که رژیم دو چالش بزرگ پیش روی خود را چگونه می خواهد حل کند.

۱- بحران تحریمها و جدال با آمریکا

۲- بحران انتخابات ریاست جمهوری رژیم

آیا اینکه این دو بر هم تاثیر و تأثر متقابل دارند؟

در کنار این دو چالش جدی سئوالاتی و نکاتی نیز قابل توجه و بررسی است.

آیا بایدن، اوبامای تازه ای است؟

آیا اروپا همان اروپای ۲۰۱۵ است؟

فعالیت گسترده وابستگان رژیم از جمله نوشتن مقاله برای برداشتن تحریم ها و تشویق بایدن برای ورود به برجام و

جمع آوری امضاء در تأئید راب مالی برای پست سفیر آمریکا در امور ایران چه پیامی دارد؟

نقش کشورهای چین، روسیه، آلمان، انگلیس، فرانسه را در این روند چگونه می توان ارزیابی کرد؟

جایگاه رژیم و صدور انقلاب به اصطلاح اسلامی که در حقیقت همان تروریزم است در منطقه چگونه است؟

در مورد چالش رژیم با آمریکا مهمترین نکته این است که «زمان» بر علیه رژیم عمل می کند و به خاطر همین در این آرزو است که در کوتاهترین مدت آمریکا را به زعم خودش وادار کند تا امتیازی بگیرد. این فعالیت ها از یکسو در خود آمریکا به وابستگان رژیم به اسم خبرنگار و همانطور که در بالا اشاره شد جمع آوری امضاء صورت می گیرد و از سوی دیگر نمایش قدرت می دهد که هم می تواند سطح اورانیوم غنی شده را افزایش دهد و هم با طالبان به مذاکره بنشیند.

فعالیت لابی های رژیم در آمریکا و جمع آوری امضاء نیز نشانگر این است که راه طولانی است و امید به اینکه تحریمها و یا حتی بخشی از آنها در آینده ای نزدیک برداشته شود، کار ساده ای نیست البته باید توجه داشت که لابی های رژیم سعی بر آن دارند که تمامی وضعیت بد مردم ایران را به گردن تحریمها بیندازند و در کل بر ۴۲ سال دزدی و اختلاس سران رژیم سرپوش گذاشته و آنها را تماما از مسئولیتهایشان بری دارند.

تا آنجا که به تغییر سیاست آمریکا بر می گردد بهتر است که اولین مصاحبه مطبوعاتی آنتونی بلینکن مورد نظر قرار داد. در آغاز مصاحبه او از خبرنگاران دلجوئی می کند و می گوید که زمانی به عنوان خبرنگار کار کرده است و اضافه می کند که می داند شغل خبرنگاری بسیار مهم است و او امیدوار است که در کمال شفافیت با خبرنگاران ارتباط داشته باشد و حتی اگر هم بر سر مسائلی اتفاق نظر نداشته باشند، بتوانند گفتگوهای سازنده ای داشته باشند.

بلینکن می گوید:

در رابطه با ایران پرزیدنت بایدن خیلی روشن گفته‌ است که اگر ایران به متابعت کامل از برجام و التزاماتش برگردد؛ آمریکا هم همین کار را خواهد کرد.

در نقطه آغاز باید متوجه بود که بایدن برای رژیم شرط می گذارد و می گوید اول رژیم باید بر توافقات برجام ۲۰۱۵ پایبند باشد و بعد مذاکرات از سر گرفته شود. مسلم این است که با وجود تحریمها که بیشتر آنان به تحریمهای تروریستی و حقوق بشری مربوط است آمریکا برای ورود به مذاکرت دست بالا را دارد و به همین علت است که بلینکن در همان مصاحبه مطبوعاتی می گوید:

ما بعد این را به‌عنوان یک پلاتفرم استفاده می‌کنیم تا با متحدان و همکارانمان به توافقی طولانی‌مدت‌تر و قویتر برسیم و هم‌چنین به شماری از موضوعات دیگر بپردازیم که عمیقاً در روابط با ایران مسأله ساز بوده‌اند.

اما مسیری طولانی تا آن نقطه داریم. ایران در حال حاضر در جبهه‌های مختلف، خارج از متابعت از برجام است و این تا وقتی تصمیم بگیرد که به متابعت بازگردد زمانی می‌گیرد و زمانی برای ما هست که ارزیابی کنیم که ایران به التزاماتش رسیده است یا خیر.

بنابراین ما حداقل در چنین نقطه‌یی نیستیم.

اما این‌که اگر ایران تصمیم بگیرد به متابعت بازگردد با این موضوع چه باید کرد باید به شما بگویم که ما تیمی قوی از کارشناسان می‌سازیم و چشم‌اندازهای متفاوتی روی این موضوع ارائه می‌کنیم.

این چیزی است که، و «ضمنا این را من به همه هیاتها[در همه زمینه ها] می‌گویم.» یکی از چیزهایی که من احساسی قوی نسبت به آن دارم این است که در هر یک از این موضوعات که سیاست خارجی ما با آنها مواجه است و ما به آنها می‌پرادازیم؛ ما مستمراً فرضیات خود را مورد سؤال قرار می‌دهیم و ما در تفکر گروهی درگیر نمی‌شویم بلکه انتقاداتی که به ما می‌شود را می شنویم چه آنها که از بیرون می‌شود و درست هم هست چه از شما یا کسانی که با سیاستهایی که ما دنبال می‌کنیم مخالفند را می شنویم.

در این مصاحبه بلینکن به روشنی به همه کشورهای درگیر گفتگوهای برجام خاطر نشان می کند که خط و سیاست آمریکا در ارتباط با برجام خط مقدم است و در ضمن اشاره می کند که دچار تفکر گروهی نمیشود و با بررسی تمامی اوضاع و شرایط و شنیدن نظرات تصمیم مقتضی را می گیرد.

با وجودیکه چین و روسیه اظهار نظر مشخصی نکرده اند، اما مشخص است که روسیه از داشتن یک همسایه که به سلاح اتمی مجهز باشد نه تنها راضی نیست، بلکه بارها مخالفت خود را ابراز کرده است. اما فرانسه و آلمان و انگلیس در راستای سیاست آمریکا عمل می کنند و حتی ماکرون رئیس جمهور فرانسه خواستار شرکت عربستان سعودی در گفتگوهای احتمالی در مورد آینده برنامه اتمی رژیم شده است.

در مورد منطقه نیز مشخص است که رژیم مثل سال ۲۰۱۵ و با تکیه بر دخالتهایش در سوریه نمی تواند با قدرت وارد گفتگو شود. به یاد می آوریم که رژیم ایران، با توجه به سیاست مماشات اوباما در آن زمان توانست مسئله وضعیت حقوق بشر در ایران را از گفتگوها بردارد.

 سیاست مقدم در آمریکا سیاست پراگماتیسم و یا مصلحت گرائی (منفعت طلبی) است و این مطلب شرایط کنونی و آینده نزدیک را مورد بررسی قرار می دهد. امکان بده بستان را در هر زمینه‌ای باید مورد توجه قرار داد.

انتخابات ریاست جمهوری رژیم

هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا در پی آن هستند که قبل از انتخابات بتوانند تغییری درسیاست آمریکا ایجاد کنند.

اما با روشهائی دوگانه. اصلاح طلبها در پی زنده کردن خط مماشات هستند و روحانی بیشتر بحث تعامل با آمریکا را پیش می برد و خواستار شرکت در مذاکرت است به شرطی که زود به خواسته های مورد نظر خود برسد و از جمله بخشی از تحریمها برداشته شود تا در مقابل جناح مقابل خود را پیروز صحنه قلمداد کند و از این طریق باعث گرم شدن انتخابات نمایشی ریاست جمهوری شود. برای همین است که از هم اکنون کارهائی را برای نشان دادن بهبود وضعیت سیاسی انجام داده است

در مقابل باند موسوم به اصولگرایان نیز خواستار برداشته شدن تحریها هستند، اما از آنجا که می دانند که این کار شدنی نیست خامنه ای بحث خنثی کردن تحریمها را دامن می زند که همان دور زدن تحریمها است. باید توجه داشت که برای دور زدن تحریمها به جز فروش نفت راه دیگری ندارد. دیدیم که تهدیدهای ظریف در راستای خط خامنه ای مبنی براینکه اگر نفت ما فروش نرود نمی گذاریم که نفتی به فروش رود، تهدیدی تو خالی بود.

سلاح دیگری که اصولگرایان در این روزها مورد استفاده قرار داده اند بسیار مورد توجه است که باند اصلاح طلبان را به پیاده نظام مریم رجوی متهم می کند. همین نکته را باید بسیار مورد توجه قرار داد که مقاومت ایران و در رأس آن سازمان مجاهدین را نه می توانند انکار کنند و نه آن را دور بزنند. دلیل این کار هر چه باشد چه برای بی اعتبار کردن جناح اصلاح طلب و یا برای تهدید. در هر دو حالت برآیند قضیه یکسان است  اذعان دشمن به اینکه مجاهدین و مقاومت ایران به نیروئی تعیین کننده، حتی در محاسبات درونی رژیم تبدیل شده اند.

در این جا باید به یکی از مهمترین و بزرگترین شکست‌های رژیم اشاره کرد که می تواند محور تمامی مذاکرات احتمالی با رژیم را تغییر دهد و بر مذاکرات تأثیر بلافصلی داشته باشد. و این دستگیری یک دیپلمات به جرم برنامه ریزی بمب گذاری در بزرگترین تجمع هواداران مقاومت در پاریس در تابستان سال ۲۰۱۸ است. حکم نهائی دادگاه در روز پنجشنبه پنجم ماه فوریه صادر می شود و سند تروریزم رژیم در معرض چشم جهانیان قرار می گیرد و پیروزی بزرگی برای مردم و مقاومت ایران را رقم می زند. تروریزم افسارگیسخته رژیم چهره واقعی خود را در این دادگاه نشان داده است. دادستان دادگاه آنتورپ این واقعه یک اتفاق خود بخودی که اسدالله اسدی مأمور عملیاتی آن بوده، نمی داند و گفته است که دستور این عملیات از تهران و به طور مشخص از شخص خامنه ای داده شده است. اسناد معتبر دیگری از جمله دفتر چه سبز هم از اسدالله اسدی در مورد هسته‌های جاسوسی و تروریستی دیگر و پولهای پرداخت شده از سوی پلیس آلمان، محل دستگیری اسدالله اسدی به دست آمده است که دلیل نگرانی کشورهای زیادی شده است.

بحرانی که رژیم در آن به سر می برد یک بحران ساختاری است که در همه زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را نشان می دهد. خامنه ای عاجز از حل کوچکترین مسئله ای با اعدام و سرکوب، ویران کردن سرپناههای مردم و فساد بی حد و مرزی که تمامی بیت او را چون موریانه خورده است، برای نگهداری نظام اش روز می خرد. غافل از اینکه جواب او را سربازان عاشق آزادی ایران، سربازان تازه نفس مریم رجوی، در هیئت کانونهای شورشی خواهند داد. این سرنوشت محتوم فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران است.