دیپلمات تروریست اسدالله اسدی رژیم ایران
«شما درک نمیکنید که با صدور حکم نامطلوب علیه من چه چیزی رخ میدهد».!
«پرونده من از نزدیک توسط گروههای ناشناس در ایران و کشورهای همسایه زیر نظر است».!
«گروههای مسلح درعراق،لبنان،یمن،سوریه وایران نسبت به نتیجهٔ این پرونده علاقمند و در حال نظارت هستند».! (رویترز ۱۸مهر۹۹)
هر کودکی این سطور را بخواند بهروشنی در مییابد که کسی دارد دیگری را تهدید میکند. اما شاید برای هیچ کسی قابل هضم نباشد که این سخنان را یک متهم جنایت تروریستی در یک دادگاه به نیروی پلیس یک کشور اروپایی در قرن ۲۱ بر زبان میراند!
اما واقعاً چه مکانیزمی باعث چیده شدن چنین میز شگفتآوری شده است؟!
گوش مردم ایران بهاصطلاح دجالانه «امدادهای غیبی» آشناست. مثل بسیاری از اختراعات کلامی خمینی ملعون، این اصطلاح هم صرفاً در راستای عوامفریبی مذهبی و چسباندن نظام ولایت مطلقهٔ فقیه به «عالم قدس» تولید و به کار گرفته شده و همچنان هم مصرف آن ادامه دارد.
روشن بینی مردم ایران را دریابید که پس از این همه دجالیت، هماکنون در ادبیات عامهٔ امروزی این اصطلاح تبدیل به نوعی کنایه از بند و بستهای غالباً کثیف پشتپرده شده است!
امدادهای غیبی، نام مستعار سیاست ننگین مماشات
پیرکفتارجماران سلول سرطانی بدخیمی بود که بهمحض نشستن در کرسی قدرت، شروع به تکثیر کرد. از آنجا که ایدهٔ «ولایت فقیه» مرز جغرافیایی بهرسمیت نمیشناسد، از سوی خمینی دستاندازی به کشورهایی که زمینهای در آن وجود داشت (مانند عراق) از فردای پیروزی انقلاب ضدسلطنتی آغاز شد.
دخالتهای کلامی یا اقدامات ایذایی خیلی زود به انواع گروگانگیری و فعالیتهای تروریستی تبدیل شد. اما کشورهای غربی، به جای ایستادن در برابر سیاست باجخواهی تروریستی رژیم آخوندی، تلاش کردند با امتیاز دهی آن را رام کنند.
یک نمونه از اولین «امدادهای غیبی» به نظام، فروش اسلحه و قطعات هواپیمای نظامی مورد نیاز رژیم بود که بهنام افتضاح ایران کنترا (معروف به ماجرای مک فارلین یا ایرانگیت) مشهور گشت و به رسوایی انجامید.
خامنهای که در خاطره بازی ۵مرداد۸۸ از «روزهای سوم چهارم جنگ» به کمبود قطعات و ادوات جنگی اشاره میکرد، جنگطلبی خمینی را ناخواسته چنین افشا کرد که وقتی به خمینی گفته هواپیما نداریم، پیر پلشت پاسخ داده: «شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود».! و در ادامه سخنانش کار به «امداد غیبی» میکشد که: «... بعضی از قطعات را بهرغم تحریم... از راههایی وارد [کردیم.]»
دجالیت آخوندی را شاید در همین یک سطر بتوان متبلور دانست که در اثنای جنگ با عراق، عربدهٔ «مرگ بر شیطان بزرگ، آمریکا» میکشید و زوزهٔ «فتح قدس از طریق کربلا» سر میداد، ولی پشتپرده با واسطهٔ آمریکا، از اسراییل سلاح میخرید تا با عراق بجنگد!
گام به گام با مماشات
حمله و گروگانگیری در سفارت آمریکا؛
تولید و گسترش انواع گروههای نیابتی تروریستی از کشورهای منطقه گرفته تا آفریقا و آمریکای جنوبی؛
گروگانگیری در لبنان؛
انفجار بیروت؛
انفجار برج خبر عربستان؛
دهها ترور و آدمربایی از شخصیتهای مخالف و اعضای مجاهدین و شورای ملی مقاومت در اروپا؛
انفجار در آرژانتین؛
صدها اقدام تروریستی در عراق بر روی اعضا و پایگاههای مجاهدین؛
اینها مختصری از اقدامات برونمرزی نظام ملایان بوده که یا مستقیم یا توسط گروههای دستساز ولایت انجام گرفت. اما پاسخ کشورهای حوزهٔ سیاست ارتجاعی-استعماری «مماشات» به همهٔ این اقدامات سکوت بود و نرمش و حتی امتیاز دهی برای عقب نشستن آخوندها از بربریت ذاتیشان!
این سیاست نادرست استمالت بعدها به خیانتهایی ننگین به حقوقبشر و کرامت انسانی هم آغشته شد و تا جایی پیش رفت که در اوج آن به لیستگذاری سازمان مجاهدین بهعنوان تنها گروه جدی اپوزیسیون رژیم آخوندی و حمله به پایگاههای آن در عراق و کودتای کثیف ۱۷ژوئن در پاریس بالغ گردید. اجماع جهانی برای نابود کردن اپوزیسیون حکومت آخوندی جهت راضی کردن ملایان به کمی «تغییر رفتار»!
از آنجا که «افعی هرگز کبوتر نمیزاید»، آخوندها بهجای قانع شدن، دست درازی و وقاحت را بیشتر و بیشتر کردند. نتیجه آنکه «مغزهای متفکر» باند هار ولایت، از شعار «قدس از طریق کربلا» عبور کرده و در پی «تبدیل کاخسفید به حسینیه» و «تبدیل کاخ باکینگهام به مهدیه» و «تبدیل کاخ ورسای به مسجد» بودهاند!
امیدهای واهی خامنهای
روشن است که پاسدار-دیپلمات-تروریست صادراتی خامنهای، تهدیدهایش را نه بر مبنای میل و تشخیص شخصی، بلکه به فرموده از سوی بیتالعنکبوت ولایت متعفن در تهران انجام داده است.
شما از یک پاسدار جنایتکار که پشتگرمی به جایی ندارد، به ضرس قاطع «هرگز» از این حرفها نخواهید شنید! این واقعیت را بارها و بارها مردم ایران در روزهای قیام و شورش به چشم دیده و از نزدیک لمس کردهاند. آخوند و پاسدار و بسیجی جماعت بهمحض اینکه «تک» بیفتند ناگهان به چنان موجودات رقتانگیز و زبونی تبدیل میشوند که ذلت و خواریشان مشمئز کننده است.
نتیجه این است که خامنهای هنوز به امید گیر کردن پنجههایش در شکافها و روزنههای سیاست شرطی شده و معهود مماشات است که چنگ و دندانش را برای کشوری مانند بلژیک به نمایش میگذارد!
واقعیت گریز ناپذیر اینجاست که پس از شکست عظیم پروندهٔ ۱۷ژوئن با فدا و تلاشهای بیکران مجاهدین و اشرفنشانانشان، شیب سیاست ننگین مماشات تغییر مسیر داده است. از سوی دیگر با اوجگیری تنفر بیسابقه و روزافزون مردم ایران از اشغالگران مرتجع و قیامهای قهرمانانهشان، دیگر کشورهای حامی مماشات هم یک بار چرتکههای معاملاتشان را برای پرهیز از ضرر دهی بررسی میکنند. کما اینکه صرف افشا و درز دادن خبر تهدیدهای دیپلمات-تروریست کارکشتهٔ نظام، اسدالله اسدی، نشان دهندهٔ سفتتر گرفتن قضیه بر نظام آخوندی است.
گویا که این در بهخصوص با تغییر سیاست در آمریکا دیگر بر همان پاشنهٔ پیشین نمیگردد! این حقیقتی است که با تعیینتکلیف دادگاه این تروریست آشکارتر خواهد گشت. و صد البته که تعیینتکلیف نهایی آن توسط مردم و مقاومت ایران با خود حکومت آخوندی و شخص خامنهای صورت خواهد گرفت!
بر وزن شعر معروف سعدی:
«کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟»
به ولی وقیح مفلوک نظام لرزان آخوندی باید گفت: کاروان مماشات چونان گذشته در حرکت نیست، حالا تو چه کنی؟ چون باشی؟
مردم که تکلیفشان روشن است و برای حسابرسی از تمامیت نظام تو آماده میشوند.