سخن روز
غوغایی در رژیم برپاست. دو باند متخاصم در بالاترین سطوح نظام همدیگر را آماج حملات قرار داده و با بیسابقهترین کلمات، رقیب را میکوبند.
جنگ را خود خامنهای در روز ۲۱مهر کلید زد و طی سخنانی با طعنه به روحانی و دار ودستهٔ او که در روزهای اخیر، شرایط فوقالعاده خطرناک داخلی و بینالمللی را به ولیفقیه ارتجاع گوشزد کرده و او را به سر عقل آمدن دعوت کردهاند گفت: «بعضیها اسم عقل و عقلانیّت را میآورند، منظورشان از عقلانیّت ترسیدن است؛ وقتی میگویند عاقل باشید، یعنی بترسید، یعنی منفعل باشید، یعنی از مقابل دشمن فرار کنید! نه، ترسوها حق ندارند اسم عقلانیّت را بیاورند».
حرفی را که خامنهای انداخته بود، بهقول معروف صاحبش برداشت و آخوند روحانی که ماههاست جز مجیزگویی و کرنش با خلیفهٔ ارتجاع حرف نزده، این بار ناپرهیزی کرد و با احتیاط بسیار و با اشاره و تلویح جواب خامنهای را داد؛ از جمله با دجالگری روش و سنت پیامبر را به رخ ولیفقیه کشید و با اشاره به اینکه خامنهای خود را فوق قانون میداند، گفت: «پیامبر حکومت را بر مبنای قانون و پیمان اداره کرد».
روحانی در جای دیگری از حرفهایش، صلح امام حسن را هم بر سر خامنهای چماق کرد و با یادآوری حرف امام حسن در جواب کسانی که به صلح او خرده میگرفتند گفت: جامعه اسلامی که شما ۱۰نفر نیستید... دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح میخواهند و من وقتی مردم این را میخواهند صلح را انتخاب میکنم».
این جوابهای پر نیش و طعنه، دیگ بخار تضادها و بحرانهای درونی رژیم را منفجر کرد و در واکنش به آن، دلواپسان باند خامنهای سیل دشنام و تحقیر را به سوی روحانی جاری کرد.
کیهان خامنهای با یادآوری حرفهای قبلی روحانی و استنادات او به تاریخ اسلام، خطاب به او نوشت: «مردم انتظار کار دارند، نه تحریف تاریخ!»
روزنامه رسالت هم با اشاره به روحانی نوشت: «همانقدر سیاست نمیدانید که دین نمیفهمید».
اما حملات شدیدتر از سوی نمایندگان مجلس ارتجاع بود که به قطب مخالفی در برابر روحانی و دولت او تبدیل شده است؛ یکی از اعضای مجلس به نام عنابستانی با انتشار عکس روحانی با ماسک مدل جدید نوشت: «... کشور بهحال خود رها شده و مردم در تأمین مایحتاج خویش درماندهاند و زیر خط فقر دست و پا میزنند و رئیسجمهور در بند حفظ خط ریش خویش است! اف بر تو که ملتی را شرمنده کردهای!».
بعد نوبت به آخوند ذوالنوری رئیس کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع رسید که با اشاره به حرف روحانی که امام حسن به خواست و تمایل مردم عمل کرد، خطاب به روحانی نوشت: «اکثریت قاطع به کمتر از عزل و مجازات شما راضی نمیشود، با منطق شما خامنهای باید دستور دهد هزار بار شما را اعدام کنند تا دل مردم راضی شود».
هر کدام از این حملات، پاسخهای خود را از جانب باند روحانی داشت و رسانههای این باند با عناوینی نظیر «دهان دریدگی» «ادعای موهن»، «اظهارات ساختارشکنانه»، «پیام خشونت آمیز» و «توئیت تهدیدآمیز» به حملات رقیب جواب دادند.
معنی و پیام حملات باندی
علاوه بر کلمات تند و تیزی که در این تک و پاتکهای لفظی رد و بدل شده، تأملی بر محتوای آنها حاکی از بحران و شرایط انقلابی بیسابقهیی است که قیامهای دو سال گذشته ایجاد کرده است.
هنگامی که آخوند ذوالنوری اعتراف میکند اکثریت قاطع مردم جز با هزار بار اعدام رئیسجمهور ارتجاع راضی نمیشوند، بهوضوح دارد بهشدت و حدت خشم و کینهٔ مردم از کل رژیم آخوندی اعتراف میکند. زیرا مردم تفکیکی بین روحانی و نظام قائل نیستند.کمااینکه پاسخ خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا ـ ۲۶مهر) نیز مبین همین معناست؛ آنجا که مینویسد: «اگر خواست مردم ملاک باشد، تغییرات عمدهای باید رخ دهد. بهعلاوه بهنظر میرسد چنانچه مجازات مسئولان، در دستورکار قرار گیرد، نوبت بسیاری از آنها از روحانی جلوتر است».
منشأ و خاستگاه مشترک تک و پاتکها
اکنون این سؤال مطرح است که چرا جنگوجدال باندهای درون رژیم که همواره وجود داشته، به چنین مداری صعود کرده است؟ منشأ و خاستگاه آن چیست؟ آیا این میزان از حملات به روحانی، خواست خامنهای است؟ او چه سودی از این جریان میبرد؟ و معنا و پیامدهای این جریان چیست؟
بیراهه خواهد بود اگر گمان کنیم که دعوا بر سر مذاکره کردن یا مذاکره نکردن با آمریکا و کلاً بر سر سیاست خارجی است
نخست اینکه خامنهای با آنکه میخواهد کاسه کوزهٔ شرایط بحرانی موجود از فاجعهٔ کرونا تا فروپاشی اقتصاد را سر روحانی و دولت او بشکند و آن را مقصر وضعیت مافوق بحرانی موجود جلوه دهد، اما بسیار بعید است که شخصاً طالب چنین حملاتی به روحانی باشد؛ چرا که خامنهای از طریق قالیباف و هیأت رئیسهٔ مجلس جلو استیضاح روحانی را گرفته است؛ در حالی که ۲۰۰تن از نمایندگان مجلس ارتجاع خواستار آن هستند. آنها آشکارا میگویند که روحانی دارد نظام را به سوی نابودی و سقوط میبرد و آنها متوحش از روند اوضاع تلاش میکنند با برکناری یا لااقل استیضاح روحانی همه کاسه و کوزههای را سر او بشکنند و آبی بر آتش خشم مردم بریزند. اما خامنهای که نسبت به وضعیت بهشدت شکنندهٔ رژیم اشراف دارد میداند که در شرایط کنونی، جراحی روحانی رژیم را با سرعتی ده برابر بیشتر به سمت سرنگونی میراند.
متقابلاً باند روحانی اگر بیش از دلواپسان از مسیر تحولات هراسان و بیمناک نباشند، کمتر از آنها نیستند، اما درست در نقطهٔ مقابل، تنها راه را در اقدامی مشابه اقدام خمینی در خوردن زهر آتشبس میدانند. بهعنوان نمونه یکی از کارشناسان سیاسی این جماعت به نام نقیبزاده در سایت دیپلوماسی ایرانی ۲۶مهر صراحتاً با تأکید بر اینکه «جبر شرایط راهی جز مذاکره با آمریکا نمیگذارد» مینویسد: «اکنون بستر برای شکلگیری شورشها و اعتراضات بهمراتب جدیتر از پاییز سال گذشته وجود دارد... کشور در آستانه فروپاشی کامل قرار دارد و ما نمیتوانیم این تهدید بالقوه را نادیده بگیریم».
جان کلام همین است. ترس مشترکی باندهای رقیب را اینچنین سرآسیمه و هراسان به جان هم انداخته است. هراس از بحرانهایی که رژیم دیگر هیچ کنترلی بر آنها ندارد. برآیند این بحرانها، بحران سرنگونی است. سرنگونی توسط تودههای محروم و گرسنه و به جانآمدهیی که «بهمراتب جدیتر از پاییز سال گذشته» به خیابانها سرازیر خواهند شد و چون طوفانی آتشین، طومار رژیم را در هم خواهند پیچید