۱۳۹۹ شهریور ۱۸, سه‌شنبه

ایستادگی مردم در برابر سیاست قتل‌عامی

سخن روز
                                     سخن روز
۷ماه است هیولای کرونا بی‌هیچ سد و مانع جدی در سرتاسر میهن ما، از شهر و روستا تا کوچه و خیابان و از ایستگاه مترو تا اتوبوسها و تا عمق خانه‌ها جولان می‌دهد و زن و مرد و پیر و جوان و کودک را به‌کام می‌کشد و قربانی می‌گیرد. و این‌چنین است که امروز شمار قربانیان از عدد لرزاننده و هولناک یکصد هزار نفر گذشت. آماری که البته با محتاطانه‌ترین ارزیابی‌ها به‌دست آمده و برخی ارزیابی‌ها از سوی عناصر مطلع در درون رژیم، حاکی از ۴برابر این رقم است.

                            سمت و هدف سیاست کرونایی رژیم؟
این ابعاد هولناک قربانیان کاملاً قابل اجتناب بود. اما مسأله این است که کین‌توزترین دشمن مردم ایران، دشمن حرث و نسل ایران و ایرانی بر میهن ما حاکم است. نظامی اهریمنی و تنها رژیمی در جهان که نه تنها به‌طور واقعی هیچ مقابله‌یی با این ویروس منحوس و مرگ‌آفرین نکرده و نمی‌کند، بلکه همان‌گونه که خامنه‌ای گفت به‌کرونا به‌عنوان یک «نعمت» و «فرصت» می‌نگرد. چرا که با تلفات انسانی و یأس و اندوه ناشی از این فاجعه می‌خواهد مردمی را که مصمم‌اند عمامه‌داران فاسد و جنایتکار را از تخت به‌زیر بکشند، زمینگیر کند و در خود فرو ببرد.

همهٔ سیاست‌ها و عملکردهای رژیم طی این ۷ماه و حتی قبل از آن بیانگر این واقعیت است که رژیم ولایت عامدانه و بر اساس طرح و نقشهٔ مشخصی مردم را روانهٔ قربانگاه کرونا می‌کند. از پنهان کردن وجود ویروس کرونا در کشور حداقل به‌مدت دو ماه، تا اطمینان بخشی و عادی‌انگاری به‌منظور خام کردن مردم که این ویروس چیز مهمی نیست و نباید از آن ترسید...

از خامنه‌ای و روحانی تا بالاترین مقام‌های رژیم در ماه‌های اول ضمن پنهان کردن ابعاد فاجعه و سانسور اخبار مرک و میر بر طبل کم‌اهمیت شمردن کرونا می‌کوبیدند. در همین رابطه خامنه‌ای گفت: «این (کرونا) یک مسأله گذراست، یک چیز فوق‌العاده نیست، از این حوادث در کشور پیش می‌آید، البته من نمی‌خواهم مسأله را خیلی کوچک بگیرم، اما خیلی هم بزرگش نکنیم مسأله را» (تلویزیون رژیم ۱۳اسفند ۹۸).

روحانی هم بارها گفت و تکرار کرد که در ۸۰ تا ۸۵درصد موارد کسانی که مبتلا می‌شوند، اصلاً خودشان خبردار نمی‌شوند که کرونا گرفته‌اند خودشان خوب می‌شوند. و در همین راستا بعضی مهره‌های رژیم به‌بهانه‌یی جلو دوربین تلویزیون ظاهر می‌شدند و می‌گفتند من هم کرونایی شدم تا نشان بدهند که کرونا هیچ چیز مهمی نیست. تا رژیم ناچار نباشد قرنطینه کند یا هزینه‌یی برای مقابله با آن بپردازد.

رژیم نه تنها هیچ امکان یا حقوق ویژه‌یی برای کادر درمانی که در صف مقدم مقابله با کرونا جان خود را کف دست گرفته بودند، در نظر نگرفت، بلکه حتی پرداخت حقوق عادی و ناچیز پرستاران را هم چند ماه چند ماه به‌تأخیر می‌انداخت و جواب اعتراضات آنها را هم با باتون و شوکر و بازداشت می‌داد.

این شیوه‌ها و عملکردها آن چنان جریان‌وار بود که دیگر نمی‌شد آنها را به‌حساب بی‌کفایتی گردانندگان و مدیران گذاشت، آن چنان که از مجلس هم صدا برخاست که «انگار قسم خورده‌اند که تمام مردم را بکشند» (خبرگزاری مجلس رژیم۱مرداد۹۹).

۳تصمیم و یک هدف جنایتکارانه
بخصوص در هفته‌های اخیر ۳مورد تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری بود که بیانگر همین حرف بود که «انگار قسم خورده‌اند که تمام مردم را بکشند».

برگزاری کنکور با شرکت بیش از یک میلیون داوطلب که در جریان آن خبری از فاصله‌گذاری اجتماعی و تدابیر و پروتکل‌های بهداشتی نبود.
برگزاری مراسم عزاداریهای محرم و راه‌انداختن دستجات سینه‌زنی و تجمعات در هیأتها و مساجد بود که روحانی و دیگر آخوندهای حاکم اصرار عجیبی به‌برگزاری آن داشتند و تأکید می‌کردند آیینهای عزاداری بایستی با شکوه هر ساله برگزار شود. و این به‌رغم آن بود که تمام پزشکان و تمام متخصصان بهداشت و درمان مؤکداً نسبت به‌عواقب فاجعه‌بار برگزاری این عزاداریها هشدار می‌دادند و پیش‌بینی می‌کردند از دو سه هفته بعد موج همه‌گیر کرونا آغاز می‌شود و از ۴ تا ۶هفتهٔ دیگر موج مرگ و میر ناشی از آن برخواهد خاست.
بازگشایی پیش از موعد مدارس در حالی که در این مورد هم کشاکش و مخالفتها اعتراضهای گستردهٔ اجتماعی جریان داشت و حتی در داخل رژیم هم مخالفتهای شدیدی در قبال آن وجود داشت. مینو محرز از اعضای ستاد کرونا هشدار می‌داد: «مدارس بهترین جا برای انتقال کرونا محسوب می‌شوند» و متخصص دیگری هم هشدار می‌داد که دانش‌آموزان فعالترین ناقلان ویروس به‌والدین و خانواده‌ها هستند. اما باز هم روحانی و وزارت آموزش و پرورش دولت او هم‌چنان به‌طور عجیبی بر بازگشایی مدارس اصرار داشتند و آن را عملی کردند که هیچ توجیهی و معنایی جز این نداشت که واقعاً «انگار قسم خورده‌اند که تمام مردم را بکشند».
این سخنی و مفهومی است که امروزه مردم آن را به‌کرات به زبان می‌آورند و می‌توان آن را از زبان ایادی رژیم هم شنید یا در رسانه‌های حکومتی خواند.

از جمله عبدالرضا مصری از اعضای مجلس ارتجاع گفت: «من این را بی‌تدبیری نمی‌دانم و اعتقادم این است که آگاهانه و عامدانه باعث قتل می‌شویم».

و روزنامهٔ حکومتی رسالت (۱۶شهریور) نوشت: «شاید این مسأله نباید گفته شود اما بازگشایی مدارس به‌صورت فیزیکی نسل‌کشی است».

به این ترتیب آنچه که مجاهدین و مقاومت ایران از ابتدا خط رژیم را به‌عنوان استراتژی کلان تلفات برای سد بستن در برابر قیام افشا کرده بودند، با موارد و نمونه‌های متعدد به‌اثبات رسید و این حقیقت را امروز از زبان مهره‌های رژیم هم می‌توان شنید. مصطفی معین وزیر پیشین و رئیس شورای عالی نظام پزشکی رژیم می‌گوید: «بحران فراگیر کرونا تاکنون سرپوشی بر مطالبات جامعه بوده است ... این وضعیت مانند آتش زیر خاکستری است که هوشیاری بیشتر مسئولان و دلسوزان برای پیشگیری از حوادث و رویدادهای پرمخاطره در آینده را می‌طلبد» (روزنامه شرق ۱۱شهریور ۹۹).

مقاومت اجتماعی و بحران درونی
اما اکنون به‌نظر می‌رسد، این خط و سیاست جنایتکارانه و ضدانسانی که مصداق بارز جنایت علیه بشریت است با سد و مانع مقاومت مردمی برخورد کرده و در هم شکسته است. روزنامهٔ حکومتی همشهری (۱۷شهریور) نوشت: «۷۷درصد والدین در پاسخ به‌این سؤال که آیا حاضرند فرزندانشان را در شرایط کنونی به‌مدرسه بفرستند، جواب منفی داده‌اند و تنها ۲۴درصد اعلام کرده‌اند که فرزند خود را به‌مدرسه می‌فرستند».

گزارش روزنامه‌های رژیم هم حاکی از آن است که مدارس در اولین روز بسیار خلوت بودند و خانواده‌ها از فرستادن فرزندانشان به‌مدرسه خودداری کرده بودند.

مخالفت و اعتراض گستردهٔ مردم بعضی استانها مانند خوزستان و اصفهان را نیر وادار کرد که از دستور دولت تمرد و سرپیچی کنند.

مینو محرز طی مصاحبه‌یی با اشاره به‌همین موضوع گفت: «خیلی از استانها قبول نکردند که مدارس را در چنین وضعیتی باز کنند و از دستور وزیر سرپیچی کرده‌اند. این بسیار زشت است که دستوری از بالا داده شود اما قابلیت اجرا پیدا نکند».

آنچه که او به‌مثابه یک امر اخلاقی و به‌عنوان «زشت» از آن یاد می‌کند، در واقع بیانگر شکاف عمیقی بر اثر بحران حاد اجتماعی است. مقاومت گستردهٔ اجتماعی که به‌صورت خودداری خانواده‌ها از فرستادن فرزندانشان به‌مدرسه و در واقع مقاومت در برابر سیاست به‌کشتن دادن عمدی مردم ظاهر شده بیانگر وضعیت کنونی جامعهٔ ایران است. وضعیتی که در تعاریف جامعه‌شناسی به‌عنوان وضعیت انقلابی تعریف می‌شود که در آن توده‌های مردم زیر بار حاکمیت نمی‌روند. در چنین وضعیتی دولت و حاکمیت نیز قادر به‌اعمال حاکمیت نیست. تمرد و سرپیچی مدیریت‌های استانی از مرکز هم مصداق این پدیده است. آنچه این واقعیت سیاسی و اجتماعی را تکمیل می‌کند و وجه عمیق‌تری به‌آن می‌بخشد، اعلام عقب‌نشینی شرمگینانهٔ وزارت آموزش و پرورش از تصمیم کشاندن دانش‌آموزان به‌مدارس کرونایی است. حاجی میرزایی در یک گفتگوی تلویزیونی (۱۷شهریور) اعلام کرد که هیچ‌یک از مدارس غیردولتی و دولتی حق ندارند که دانش‌آموزان را ملزم به‌حضور در مدرسه بکنند.

به این ترتیب پس از عقب‌نشینی رژیم از اعدام دستگیر شدگان قیام، اکنون عقب‌نشینی تلخ دیگری به‌رژیم تحمیل می‌شود و ضعف و زبونی دیکتاوری فرتوت ولایت را در برابر دیدگان مردم به‌جان آمده قرار داده و نشان می‌دهد که آری می‌توان و باید این رژیم را در زمینه‌های مختلف وادار به عقب‌نشینی کرد. می‌توان و باید هر مرگ بر اثر کرونا را به‌تیک‌تاک قیام و سرنگونی تبدیل کرد. این ارادهٔ مردم ایران و حکم تخطی‌ناپذیر تاریخ است.